تهاجم بی سابقه ای که بلافاصله پس از خروج مجاهدین از لیست آغاز شد ومسیرهای مختلفی را نیز طی کرد، نهایتا با استعفای دو یار قدیمی و کوشنده شورا، وارد مرحله جدیدی شد. صرفنظر از چرائی و چگونگی این دو استعفا که موضوع این نوشته کوتاه نیست ،آنچه بسیار مهم است فهم این مرحله از حرکت مقاومت و فراز و نشیب هایی است که با آن روبروست.
اول اینکه این اولین بار نیست که مقاومت مردم ایران مورد تهاجم قرار گرفته است. این تهاجم که در شرایطی انجام میگیرد که مجاهدین هم در گیر برگزاری گردهمائی بزرگ سالیانه شان هستند و هم درگیر جابه جائی و حفاظت رزمندگان در لیبرتی و اشرف، فشار مضاعفی را بر کل مقاومت تحمیل میکند که به گمان من عامل مهمی در این تصمیم به استعفا بوده است. همه ما طی سالهای گذشته شاهد بوده ایم که در دوران فشار همیشه کس یا کسانی ازمقاومت فاصله گرفته و در مداری متفاوت با قبل قرار میگیرند. دوران پس از عملیات فروغ و یا دوران زمینگیری ارتش آزادیبخش در بیابان های کفری در مقطع کویت و یا دوران فشار خلع سلاح و یا تهاجم سیاسی 17ژوئن فرانسه، همه وهمه بهای خاص خود را داشتند وعناصری از رده های متفاوت در شورا یا سازمان را از صفوف مقاومت دور یا دورتر کردند.
دوم اینکه تهاجم به سازمان واقعی است. در این نکته هیچ تردیدی نیست و ازآن مهمتر اینکه تردید نکنید که هیچ کس به غیر از رژیم پشت این تهاجم نیست. رهبری و تشکیلات سازمان مورد تهاجم قرار گرفته است. رژیم در تک اول از عناصرهمیشگی و قدیمی اش مانند بتول سلطانی و خدابنده استفاده کرد ولی بسیار زود متوجه فرسودگی و ناکارا بودن آنها شد. سپس با وارد صحنه کردن عاطفه و سری نفراتی که یک به یک به صف اوپیوستند، ابعاد گسترده تری از تهاجم را به پیش برد. جالب اینکه با وارد کردن باند جدید، باند بی مصرف قبلی را به کلی از صحنه حذف کرد تا مبادا “دم خروسشان” کارائی باند جدید را کم کند. سایت هایشان را بست و یا غیرفعال کرد.
این باند جدید به دلیل ویژگی هایش بسیار کاراتر از باند قبلی عمل میکند. اگرچه جلودار آن ظاهراعاطفه است ولی به گمان من سرنخ اصلی اش را فردی به نام محمد جعفری با نام مستعار همنشین بهار در دست دارد. عناصر آن نه تنها نقطه ضعف های باند قبلی را ندارند بلکه نسبت به آنها از نقاط قوتی درخور توجه نیز نیز برخوردارند. آنها توسط رژیم از ایران عبور نکرده تا به اروپا اعزام شوند و همگی از سالیان پیش در اروپا مقیم هستند. لذا افشا کردن چهره شان کار سخت تری است. مشکلات معیشتی و اقامتی هم ندارند وعلاوه برآن همگی دست به قلمند و چهره هایی کمابیش شناخته تر واز آنجا که همواره در سایه ها زندگی کرده اند، سابقه ضدیتشان با مجاهدین نیز پنهان تر. برخی نیز مانند مازیار که قلمش بیشتر به” شعرهای عاشقانه” عادت داشته تا موضوعات پیچیده و غامض سیاسی، از “قلم “دیگر قلمزنان “مختصر”یاری میگرند.
ازآغاز رویارویی با رژیم خمینی تا کنون، جبهه جنگ سیاسی- اطلاعاتی، از مهمترین و فعالترین جبهه ها، در تمامیت این کارزار بوده است. این جبهه هرگزاز تهاجم دست برنداشته ونخواهد داشت. با ورود این عناصر تازه نفس، مختصات این جبهه کاملا تغییر یافته است. لذا برهمه یاران مقاومت است که با شرایط جدید انطباق یابند تا به گونه ای موثر با آن مقابله کنند. جنگ همان جنگ همیشگی است فقط نیروی دشمن تغییر کرده است.
آنچه باقی میماند یک سوال است. انگیزه این افراد درتضعیف مقاومت و یاری رساندن به رژیم چیست. اینجا و آنجا میگویند که میخواهند مجاهدین را از انقباض در بیاورند. بدیهی است که این دروغی خنده آور و مهوع بیش نیست. هرکس گامی با مجاهدین بردارد به خوبی میفهمد که تلاش اصلی وروزمره مجاهدین برجذب نیرو ویارگیری متمرکز است. آنها در این راستا تمام معیار های سنتی چپ و راست ویا ایرانی و غیر ایرانی بودن را به کناری گذاشته وبه هرکس که با دیکتاتوری خونریزمیهن ما مخالفت کند، دست دوستی میدهند واز او یاری میطلبند. اگر از کسی احتراز کنند فقط و فقط به این دلیل است که یا بخشی از این دیکتاتوری است ویا جاده صاف کن آن.
در طول این سالها به تجربه ثابت شده است که همه کسانی که به رژیم یاری میرسانند یا تطمیع شده اند یا تهدید. معدودی هم به کین توزی برسر ازدست دادن رده و مقام تشکیلاتی ویا سر وهمسربه دام رژیم افتاده اند. این باند جدید اما، هرچند که اکثریت افرادش از عارضه “خود بزرگ بینی مزمن” آنهم از نوع قذافی گونه آن رنج میبرند، ولی بیش ازآن به روزمرگی خود خو کرده بودند که به یکباره فقط به سودای”رهبر” شدن وارد این معرکه جدید شوند. انگیزه اینها بیشک چیز دیگری است.
سخن کوتاه. ماه این ها هم زیاد پشت ابر نمیماند. دیر یا زود پشت پرده این انگیزه های “براق شده” نیز آشکار خواهد شد. شخصا معتفد نیستم که اینان تطمیع شده باشند و بیشتر معتقدم که تحت” نوعی فشار” قرار دارند. دقیقا نمی دانم چه نوعی ولی این را میدانم که اطلاعاتی های رژیم هم کم متحول نشده اند. تاکتیک استفاده ازطعمه در ترکیه نباید و نمیتواند یک تاکتیک ایزوله و منحصر به مکان باشد. الله واعلم. البته بزودی همه ما هم از این راز سر درخواهیم آورد تا بوده چنین بوده است. خدای مجاهدین هرگزآنها را تنها نگذاشته است. این را من شخصا دراولین بمباران اشرف تجربه کرده ام .ایمان داشته باشید.
حسن حبیبی 06ژوئن 2013 پاریس