قاله جدید گنجی، نمونه بی سابقه ای از وارونه جلوه دادن حقیقت بمنظور مشروعیت بخشیدن به اصلاح طلبی در نظام ولایت فقیه است. وی با لجن پراکنی علیه اپوزیسیون ساختار شکن، یکبار دیگر نشان میدهد که با حمایت مالی دست راستی ترین محافل آمریکائی، پرچم دروغین صلح طلبی و مبارزه ضد آمریکائی بدست گرفته و برای ماندگاری رژیم تلاش میکند
اکبر گنجی در مقاله جدیدی که تحت عنوان “سازش با حکومت استبدادی“ در سایت گویا نیوز به چاپ رسانده، مرزهای جدیدی در عوامفریبی و دروغپراکنی را در نوردیده است.گنجی در این مقاله، راه مقابله با رژیم های مستبد و خودکامه را بر دو نوع تقسیم میکند، یکی گفتگو وسازش با رژیم، آنچنانکه در لهستان، چکسلواکی، شیلی و … اتفاق افتاد و در نتیجه، اپوزیسیون توانست با کمترین هزینه پیروز شود و این کشورها نیز به دموکراسی رسیدند. راه دوم، مبارزه برای سرنگونی رژیم به سبک عراق، لیبی و اکنون سوریه است که به نابودی کشور و ایجاد یک دیکتاتوری جدید منجر میشود. بدین ترتیب، از نظر گنجی راه دیگری وجود ندارد، یا باید با ولی فقیه سازش کرد یا بدنبال لیبائی کردن ایران بود.
به گفته گنجی، طرفداران روش اول اصلاح طلبان داخلی مثل موسوی و کروبی و خاتمی هستند که “حتی اگر میخواستند، نمیتوانستند جمهوری اسلامی را سرنگون سازند، برای این که فاقد امکانات و سازمان براندازی رژیم بوده و هستند. اصلاح طلبان با جمع بندی این تجربه ها باور دارند که هزینه ی انسانی، کینه و نفرت عمیقی که کشتار سیاسی بر جای می گذارد، و نیز هزینه تخریب زیربناهای اقتصادی کشور در این روش تغییر نظام سیاسی آنقدر عظیم است که نه توجیه اخلاقی و سیاسی دارد و نه ارثیه آن (لااقل برای مدتی طولانی) جایی برای رشد نهادها و نیروهای دمکرات باقی می گذارد. با توجه به این واقعیت ستبر، و دلایل دیگر، اصلاح طلب اند، نه برانداز. به دنبال اصلاح نظام براساس پایگاه اجتماعی شان هستند.”
از نظر گنجی، طرفداران راه دوم یعنی کسانی که مایل به سرنگونی رژیم میباشند، خارجه نشینانی هستند که در فقدان حمایت مردمی در داخل کشور، به مزدوران کشورهای بیگانه تبدیل شده اند و برای بروز جنگ و حمله نظامی دست دعا به آسمان برده اند: “اما بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور نگاهش معطوف به داخل نیست، برای این که ارتباط فعالی با داخل ندارد و به همین دلیل فاقد پایگاه اجتماعی داخلی است. مخاطب این افراد و گروه ها، معمولا نیروهای خارجی هستند. اگر به گفتار و رفتار این بخش از اپوزیسیون نگریسته میشود، مشاهده میشود که کار آنها غلو در بیان پدیدههایی منفی ایران است تا اجرای پروژههایی چون افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و مالی را در ایران امکان پذیر سازند. از جمله میگویند: حکومت ایران به طور مشخصی در حال ساختن بمب اتمی است و همین فردا است که با سلاح خود صلح و ثبات جهانی را به خطر افکند البته در بیانیه های سیاسی نوشته اند که جمهوری اسلامی صلح و امنیت جهانی را به خطر انداخته است.”
گنجی پس از تشریح روش های خیانت بار و ضد ایرانی اپوزیسیون خارج از کشور، به هموطنان ایرانی که از عقل و درایت برخوردارند نصیحت میکند که برای جلوگیری از ویرانی کشور، بهتر است بجای خیال پردازی در باره سرنگونی رژیم، روش کم هزینه تر یعنی سازش با خامنه ای را برگزینند.
استدلال گنجی درست مثل این است که از یک آدمی که گرسنه، خسته و بیمار در بیابان گرفتار شده بپرسید که کدام روش را برای نجات خود ازاین مخمصه ترجیح میدهد، اینکه سوار یک اتومبیل لوکس شده و در حال صرف نوشابه و رفع خستگی، روانه منزل شود یا اینکه، پیاده و با پای مجروح بسوی منزل براه بیفتد. هر آدم عاقلی راه آسانتر را انتخاب میکند. البته به شرطی که اتومبیلی در کار باشد و در مورد کشور ما، نظام ولی فقیه اهل سازش باشد و بتوان وضعیت ایران امروز و این رژیم قرون وسطائی را با کشورهای بلوک شرق یا شیلی و آرژانتین مقایسه کرد. رژیم هائی که کنار رفتن شان و تن دادن آنها به انتخابات آزاد، عمدتا بخاطر فروپاشی شوروی از یکطرف و تغییر سیاست آمریکا در حمایت از دیکتاتوری های نظامی وابسته به خود در آمریکای لاتین از طرف دیگر بود. بدنبال شکست آمریکا در جنگ ویتنام و رسوائی کودتای پینوشه در شیلی و همچنین پایان جنگ سرد، نگاه آمریکا به متحدان نظامی خود در آمریکای لاتین متحول شد که زمینه ساز اصلی کنار رفتن این دیکتاتوری ها و تن دادن به انتخابات آزاد بود.
مقاله گنجی دو پیام اصلی دارد، نخست، حقیر شمردن اپوزیسیون، قدرتمند جلوه دادن رژیم، بیهوده دانستن راه حل های ساختار شکن و کمک رسانی به اصلاح طلبان حکومتی در ایران.
اما پیام دوم گنجی که در سالهای گذشته از مهمترین وظائف سیاسی وی در خارج از کشور بوده است، مزدور و خائن شمردن خیل عظیم هموطنان خارج از کشور است که همچون بخش مهمی از هموطنان داخل از کشور، خواهان سرنگونی رژیم هستند و نظام ولایت فقیه را نابود کننده ایران و خطری برای صلح جهانی میدانند.
اکبر گنجی برای جور کردن جنس و منطقی جلوه دادن استدلال خود، میگوید که اپوزیسیون طرفدار براندازی رژیم “با جاسوسی و اطلاعات دروغ به دولتهای غربی (می) قبولاند که رژیم در حال ساختن بمب اتمی است. چون این مدعا تنها موضوعی است که حملهی نظامی به ایران را امکان پذیر میسازد.”
از این گفته گنجی میتوان نتیجه گرفت که از سال ۲۰۰۶ تاکنون، شورای امنیت، آژانس هسته ای، ایالات متحده، اروپا و بسیاری از کشورهای دیگر، دروغی که اپوزیسیون برانداز خارجه نشین ساخته و پرداخته را باور کرده و در نتیجه، با اعمال شدیدترین تحریم ها، خواهان جلوگیری از برنامه هسته ای ایران میباشند. برنامه ای که به گفته گنجی صلح آمیز است و نظامی خواندن آن دروغی بیش نیست.
بعبارت دیگر، رژیم ایران که تاکنون صدها میلیارد دلار برای برنامه هسته ای هزینه کرده و کشور را در آستانه نابودی کامل قرار داده است، تنها بدنبال تهیه برق برای مصارف کشاورزی، صنعتی و بهداشتی است، آنهم رژیمی که بجای تهیه داروی مورد نیاز بیماران کشور، بدنبال قاچاق مواد هسته ای و کمک به رژیم بشار اسد و حزب الله لبنان و جهاد اسلامی فلسطین است.
اکبر گنجی اگر بجای مقاله نویسی های مکرر و اظهار نظرهای کارشناسانه در زمینه اقتصاد، تاریخ، سیاست، جامعه شناسی، فقه، فلسفه و دهها علوم دیگر، لااقل به این سوال عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت خاتمی پاسخ میداد، آنوقت، تحریم های بین المللی و مقابله جامعه جهانی با برنامه هسته ای رژیم را ناشی از دروغپراکنی اپوزیسیون نمیدانست و آنرا محصول سیاست های ضد ایرانی ولی فقیه و متحدان پاسدارش معرفی میکرد.
رمضان زاده در مناظره علنی با مهدی فضائلی گفت: در همه کشورها برای اعتمادسازی اول نیروگاه میسازند، بعد غنیسازی میکنند. دنیا از ما سوال میکنند که وقتی شما نمیتوانید نیروگاه بسازید غنیسازی را برای چه میخواهید. تنها دو کشور راهی جز این رفتند و بدون اینکه نیروگاه بسازند بدنبال غنیسازی رفتند یکی لیبی و دیگر کره شمالی که ملت خود را به فلاکت انداختند. ” (۲۵ خرداد ۱۳۸۵، تهران)
باید از اکبر گنجی پرسید که اگر رژیم ایران بدنبال ساختن بمب اتم نیست برای چه منظوری میلیارد ها دلار برای غنی سازی اورانیوم صرف میکند در حالیکه هیچ نیروگاهی برای استفاده از این اورانیوم موجود نیست؟ نیروگاه بوشهر توسط روسها ساخته شده و سوخت آن نیز توسط خود آنان فراهم میشود. نیروگاه اراک نیز از نوع آب سنگین است و اصولا نمی تواند از اورانیوم غنی شده استفاده کند. اکنون، ۲۰ سال پس از شروع برنامه هسته ای رژیم، رئیس سازمان انرژی هسته ای تازه بیاد آورده است که برنامه صلح آمیز فقط غنی سازی اورانیوم نیست و به نیروگاه و راکتور نیز نیاز دارد از اینرو اعلام کرده است که طی بیست تا سی سال آینده، رژیم ساخت نیروگاه را به پایان خواهد برد.
گنجی لااقل باندازه اصلاح طلبان داخل کشور شهامت و صداقت ندارد تا ماهیت ضد ملی برنامه هسته ای رژیم را آشکار کند. احمد شیرزاد نماینده اصلاح طلب مجلس رژیم در این زمینه گفته است:
”من سئوالم این است که این همه هزینه دادن به خاطر چیست. اصلا از ابتدا چه کسی درجریان این مسایل و این پروژه ها بود؟ من به شما می گویم هیچ کدام از مجالس اول تاششم که ما بودیم در جریان این پروژه ها نبودند و هیچ نوع شفافیتی وجود نداشت، آنوقتچگونه انتظار دارید در یک فرایند عقلانیت وجود داشته باشد. مجلس ششم خیلی تحقیق کرد و در نهایت به اینجا رسیدیم که در موردپروژه های هسته ای ایران تنها یک گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ایران وجود داردکه آنهم گزارش یک کارمند لیسانسیه این سازمان است که در این گزارش تولید برق هستهای توصیه می شود، در حالی که در تمام ادله هایی که در این گزارش آمده، دستکاری شدهاست.” (سایت میزان، ۱۰ اسفند ۱۳۸۵ و همچنین وبلاگ شخصی احمد شیرزاد)
گنجی اگر ذره ای صداقت داشت بجای لجن پراکنی علیه میلیونها ایرانی که خواهان سرنگونی نظام ولایت فقیه هستند، به این بخش از اظهارات مصطفی تاجزاده در مناظره علنی با الیاس نادران در دانشگاه گرگان توجه میکرد:
تاج زاده:… آقای احمدینژاد گفت اروپاییها به ما پیغام دادند شما ۲۴ ساعت فعالیتهای سانتریفیوژها را به حالت تعلیق درآورید، ما پرونده شما را از شورای امنیت خارج میکنیم. وی اعلام کرد ایران این پیشنهاد را نپذیرفت. همین مساله به تنهایی نشان میدهد نگرانی حضرات نه پیشرفت علمی و تکنولوژیک کشور است و نه حتی به راه افتادن نیروگاههای هستهای.
اگر جهان با داشتن تأسیسات هستهای ایران مخالف بود، بوشهر را کامل نمیکردند. به علاوه پیشنهاد اتحادیه اروپا این بود که چند نیروگاه دیگر هستهای نیز برای ایران بسازند، به شرط آنکه دولت ما چرخه سوخت یا غنیسازی اورانیوم را رها کند. پس نگویید دنیا با پیشرفتهای علمی و فنی ما مخالف است. نه! جامعه جهانی پذیرفته است ایران نیروگاه هستهای داشته باشد.
در قطعنامههای شورای امنیت، بر حق ایران در زمینه داشتن نیروگاههای هستهای تاکید و تصریح شده، اما با غنیسازی اورانیوم که آن را مقدمه تهیه سلاح هستهای میدانند، مخالفت شده است. آژانس اتمی یا شورای امنیت از ما نخواستهاند کلیه فعالیتهای هستهای خود را تعطیل کنیم بلکه صرفا با غنیسازی اورانیوم در داخل خاک ایران آن هم به دلیل پنهانکاری اولیه و مواضع رادیکال در سیاست خارجی ما مخالفاند..” (دانشگاه گرگان، آذرماه ۱۳۸۵)
اکبر گنجی و مقالات پی در پی وی در حقیر شمردن اپوزیسیون ساختار شکن، تاییدی براین نظریه است که رژیم ایران با طرح و برنامه، از اعزام این دسته از خط امامی های سابق به خارج از کشور حمایت میکند تا در آمریکا و اروپا، ضمن کمک رسانی به لابی رژیم بویژه نایاک و با برخورداری از حمایت های مالی – سیاسی محافل طرفدار مماشات، کمک رسان رژیم ولایت فقیه باشند و به بقای این نظام ضد ملی کمک کنند. (نگاه کنید به این گزارش)