خانواده ستار بهشتی به شواهد جديدی دست يافتهاند که نشان میدهد مرگ اين وبلاگنويس بر اثر «خونريزی مغزی و داخلی» بوده است.
وبسايت سازمان کمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران روز چهارشنبه، ۱۵ آبان، مصاحبهای از «يک منبع آگاه به پرونده ستار بهشتی» منتشر کرد که در آن گفته میشود يک سال پس از مرگ اين وبلاگنويس، خانواده او مطلع شدهاند در «يک گزارش پزشکی قانونی، خونريزی ريه، کبد، کليه و مخچه در زمان بازداشت» آقای بهشتی مطرح شده است.
به گفته اين منبع آگاه، اين گزارش پزشکی قانونی «که در پرونده وجود دارد، جای ترديدی باقی نمیگذارد که مرگ اين وبلاگنويس بر اثر خونريزی داخلی و مغزی بوده است».
ستار بهشتی کارگر وبلاگنويسی بود که مطالبی در نقد و عليه جمهوری اسلامی در وبلاگ خود منتشر میکرد.
بر اساس گزارشها، او روز نهم آبان ۱۳۹۱ توسط پليس فتا (پليس فضای توليد و تبادل اطلاعات ايران) دستگير و چهار روز بعد در سيزدهم آبان در زندان درگذشت.
پس از مرگ آقای بهشتی، ۴۱ زندانی سياسی زندان اوين در نامهای اعلام کردند که او در روزهای ۱۰ و ۱۱ آبان در بند ۳۵۰ زندان اوين بوده، در حالی که به شدت شکنجه شده بود و آثار شکنجههای مختلف در تمام بدنش مشخص بوده است.
پيش از اين در ۱۸ تير ۱۳۹۲، احمد شجاعی، رئيس سازمان پزشکی قانونی کشور، به خبرگزاری مهر گفته بود که بر اساس گزارش نهايی اين سازمان، ضربات وارده بر ستار بهشتی در حين بازجويی «کشنده نبوده و نمیتواند باعث مرگ او شده باشد».
به گفته شجاعی، در نظريه دوم احتمال مرگ بر اثر «ضربه و فشار روحی به صورت توامان» مطرح شد که اين نظريه به عنوان «گزارش نهايی» پزشکی قانونی به دادگاه ارسال شده است.
در همین حال گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، در نامهای به حسن روحانی، رئيس جمهور ايران، که دوشنبه ۱۳ آبان منتشر شد نوشت که اکبر تقیزاده، يک مامور پليس فتا که هماکنون زندانی است، قاتل فرزند اوست.
خانم عشقی نوشته است: «او بود که در چشمان من نگاه کرد و گفت: وقتی ستار تو را شکنجه میکرديم زير شکنجه میخنديد. او گفت: از فرط عصبانيت خندههای ستار او را زير شکنجه کشته است و از من تقاضای بخشش و حلاليت کرد.»
مادر ستار بهشتی همچنین در نامه خود نوشته است که به خانواده اين وبلاگنويس کشته شده «فشار» میآورند تا با دريافت مبلغ ۲۰۰ ميليون تومان «به عنوان بهای خون» او از شکايت خود صرفنظر کنند.
خانم عشقی خطاب به رئيس جمهور ايران نوشته است: «من نيز به مانند عمده ايرانيان شريف و آزاده صورت خود را با سيلی سرخ نگه داشتهام و از نظر اقتصادی در مضيقهام؛ شما که غريبه نيستيد؛ نانآور منزل من ستار بود و وقتی ستار نيست نانی هم در سفره نيست. منزل ما در رباط کريم است، يکی از محرومترين مناطق تهران، همان جايی که فرستادگانی منسوب به حضرتعالی چندی پيش از موسم انتخابات رياست جمهوری تشريف آوردند و از ما خواستند رسمی و علنی از شما حمايت کنيم، اما ما چون بازی سياست را بلد نيستيم از انجام اين کار عذرخواهی نموديم. حتما مستحضريد که مبلغ ۲۰۰ ميليون تومان برای يک خانواده مانند خانواده ما پول زيادی است، اما شرافت مادری من قبول نکرد که خون ستارم را به دارايی شيرين دنيا بفروشم. خدای من و شما شاهد است در اين يک سال، روزها به سنگ قبر ستارم مینگرم و شبها با عکس ستارم میخوابم؛ چگونه میتوانم خون عزيزم را معامله کنم؟»
اين در حالی است که گيتی پورفاضل، وکيل خانواده ستار بهشتی، چنین اظهار نظر کرده است که «گمان نمیکنم اين پرونده به جايی برسد».