نعمت فیروزی
سرنوشت تابناک خلق هرگز از پیش تعیین نمی شود، در لحظه اراده کردن و برخاستن و گام برداشتن است که درخشیدن آغاز می کند. در دنیای تک قطبی امروز، نفس استقلال یک جنبش بقدر کافی چالش در پیش رو دارد که موفقیت آن را غیرمحتمل کند، اما این کیفیت جنبش است که غیر محتمل ها را به طور قابل توجهی محتمل می کند. کیفیت هر جنبش را در سیاست هایش می توان دید. و سیاستها نیز تابع بلافصل کیفیت رهبری است، که آن را باید در فاکتورهای خارج از کنترل جنبش آزمود. فاکتورهایی که می تواند نقش تعیین کننده در موفقیت و یا ناکامی جنبش داشته باشد، عبارتند از: یکم. غلظت سرکوبی حاکم ستمگر، دوم. بازی قدرتهای بزرگ، سوم. رویدادهای غیرقابل پیش بینی. از این رو جنبش های مستقل در ایجاد شرایطی که به موفقیت آنها کمک می کند با مشکلات و موانع روبرو هستند، اما می توانند و باید از لحظات مناسب استفاده کنند.
سیاست های رهبری مقاومت ایران که در مواضع، پیامها، و بیانیه های شورای ملی مقاومت، در تمام زمینه ها و از جمله در ارتباط با سه فاکتور بالا پیش روی همه است. اگر منصفانه، علمی و واقع گرایانه بررسی شود می توان به عمق نهادینه شده عنصر «استقلال» و «منافع ملی» در آن پی برد. همچنانکه میزان خلاقیت و ایده های نو و «مفهوم سازی» در سیاست را درآن می توان دید. موضوعی که جداگانه باید به آن پرداخته شود.
دموکراسی گروگانی! (۱)
بعد از انتقال بدنه اصلی جنبش مقاومت(مجاهدین)، از لیبرتی عراق به آلبانی، مقاومت ایران از حالت تدافعی به تهاجم روی آورد. بقول هزار خانی فقید: «باآمدن اشرفي ها به آلباني تعادل قوا بهم خورد»، بویژه که ۴ سال قبل از آن طومار لیست تروریستی را در آخرین و اصلی ترین ایستگاه حامی اش (آمریکا) به دمکراتیک ترین شکل ممکن، البته با صبر و هزینه بسیار، درهم پیچیده بودند. صاحبان دموکراسی گروگانی در اروپا که حربه لیست تروریستی را برای به زنجیر کشیدن مقاومت را از دست داده اند، ناچارند هر ساله در سرفصل کهکشان مقاومت، با اقدامات ایذایی علیه ارگان سازمان رهبری کننده مقاومت بر سر راه جنبش مانع ایجاد کنند. این البته برای آنها به معنای التزام عملی! به حفظ نظام ولایت و ترجیح آن به آلترناتیو مستقل شورای ملی مقاومت هم هست، که با زیر پا گذاشتن ارزش ها و اصول دمکراسی در اروپا همراه است. امسال نیز در آستانه کهکشان همچون سال های گذشته، التزام عملی را به فاشیست های نشسته در تهران نشان دادند.
زدو بند و معامله برای پس فرستادن دژخیم حمید نوری، در ازای آزادی دو شهروند سوئدی، آزادی گروگان فرانسوی در ازای بازرسی معنا دار پلیس فرانسه از «انجمن سیما» و پخش مستقیم و رسوایی برانگیز این بازرسی برای آخوندها به اعتراف غریب آبادی، همزمان نشر مقاله در 4 صفحه از لوموند و پرداخت هزینه آن از سوی رژیم برای لجن پراکنی علیه مجاهدین با «نشخوار» کودک سربازان مجاهدین! همه نشان از استیصال جبهه استعمار و ارتجاع بویژه بعد از شکست آلترناتیو فیک متمایل به بقایای سلطنت و آلت دست آخوندها دارد. اندیشیدن به چند سوال زیر می تواند تا حدودی نگرانی طرفین(ارتجاع و استعمار) را در باره جایگاه و موقعیت شورای ملی مقاومت و مجاهدین توضیح دهد.
– چرا پایه ثابت دیپلماسی رژیم بویژه با غربی ها محدود کردن مجاهدین است و به دیگر اعضای مثلا اپوزیسیون کاری ندارد؟ چرا در داخل سر منشا هر بحرانی که در آن گرفتار است مجاهدین را معرفی میکند؟- چرا هرگونه معامله و زدوبند با فاشیسم آخوندی روی مجاهدین صورت می گیرد و قیمت از آنان گرفته می شود؟ و بندرت پای کس دیگری در میان است؟- چرا رژیم این همه بی آبرویی سیاسی را برای پروژه های تروریستی و هزینه میلیاردی برای شیطان سازی علیه مجاهدین را تقبل می کند؟مجموعه این سوالات و سوالات دیگر، این سوال نهایی را خلق می کند که: نفس این اقدامات، بیانگر دادن آدرس دشمن اصلی نظام نیست؟
واقعیت این است که جنبش انقلابی مقاومت ایران ، «یک جهش نور در تاریکی» نظمی است که صاحبان سود و سرمایه در جهان برقرار کرده اند. زیرا مهم ترین عامل تعیین کننده اش خارج از کنترل بودن مقاومت و مجاهدین است. به همین علت است که در قیاس با سایر بازیگران استعماری و غیر استعماری، از رویدادها و لحظات غیرقابل پیش بینی که در صحنه ظاهر می شود، می توانند کمال استفاده را بکنند، حتی اگر نتوانند آنها را بسازند. مانند مرگ رئیسی یا خامنه ای. علاوه بر این جدیت و فداکاری مجاهدین برای محقق کردن امر سرنگونی قابل قیاس با هیچ نیروی دیگر در سپهر سیاسی ایران نیست.گروههای دیگر حتی اگر در بیان سرنگونی رژیم صادق باشند، نه توانش را دارند و نه برنامه ریزی برای آن دارند. حلقه مفقوده برنامه همه گروههایی که خود را اپوزیسیون این نظام می خوانند، حلقه «چگونگی سرنگونی» است. آنها به درصد بسیار بالایی، عوامل سرنگونی را به قضا و قدر سپرده و از دست خودشان خارج می دانند. آنها به میدان آمدن «توده مردم» را پوش نگرش قضا و قدری شان می کنند. یعنی منتظرند مردم خودشان بیایند خیابان! فرق مردم گرایی مجاهدین با مردم گرایی دیگر گروهها و جریانات در این است که آنها به جوشش «خودبخودی» در کف خیابان اما میلیونی! با کپی برداری از زمان شاه امید دارند. اما مجاهدین ذره ذره تلاش می کنند با پیشتازی کانون های شورشی، طلسم اختناق را بشکنند تا مردم به خیابان بیایند. اهرم این کار، تشکیلات مجاهدین است که چنان به آرمان خود متقاعد هستند که هر کاری می کنند تا موفقیت را بدست آورند. این همان برگ برنده ایی است که فقط مجاهدین دارند و هیچ گروه و جریانی دیگر در صحنه سیاسی ایران از آن برخوردار نیست.
دیاسپورای ایرانی
دیاسپورا به معنای جمعیت یا گروهی هستند که از زادگاه خود به سراسر جهان مهاجرت کردهاند، اما همچنان ارتباط با فرهنگ، زبان، تاریخ و جامعه مادری خود دارند. تاریخ یک قرن گذشته نشان می دهد دیاسپورا نقش مهمی در جنبشهای انقلابی و اعتراضی در کشور مادری خود ایفا کرده است. تظاهرات چند ده و چند صد هزاری در حمایت از جنبش استقلال هند، نبرد استقلال خلق ویتنام و جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی و ….. در قرن گذشته نشان از تاثیر گذاری و حضور دیاسپورای خارج از کشور در تعادل قوای بین جنبش های انقلابی و حاکم ستمگر داشته است. حمایت دیاسپورا از جنگجویان میهن خویش در بسیاری مواقع تعادل قوا را عوض کرده و پیروزی را سرعت بخشیده است. آنها همچنین با ثروت خود بنیه مالی جنبش جنگجوی شان را نه فقط تقویت که در قدرت و کارایی آن جهش بخشیده اند. شاهد حقیقی این موضوع تبعیدیان ایرانی سراسر جهان است که سالیان طولانی حمایت خود را از شورای ملی مقاومت و مجاهدین اعلام کرده است. سلسله گردهمایی های کهکشان در ۲۰ سال گذشته و برنامه کمک های مالی همیاری گلریزان در سیمای آزادی شاهد این مدعا است. همچنانکه برای به میدان آوردن توده های مردم در داخل میهن اسیر، باید طلسم اختناق شکسته شود و برای آن موتور کانون شورشی را بکار انداخته اند، در خارجه نیز برای اینکه دیاسپورای ایرانی هرچه گسترده تر به صحنه بیاید، کانون های حمایت از مقاومت را از سالیان پیش سازماندهی کرده اند.آنها علاوه بر فراخوان و همه شیوه های تبلیغاتی مرسوم، کار آگاهی بخش ریزبافتی را انجام می دهند تا با تاثیرات سکه دوروی شیطان سازی و رعب صادر شده به خیابان های خارجه را که به صورت قفل و بختک بر ذهن ایرانیان عمل می کند، مقابله کنند. هیچ جریان و گروهی در میان آنانکه خود را اپوزیسیون رژیم می خوانند وجود ندارد که در ظرفیتش چنین کار گسترده و پرحوصله ای بگنجد جز مجاهدین. از این رو مجاهدین در میان تبعیدیان ایرانی بواقع با برخورد و دعوت نفر به نفر، تظاهرات های بزرگ خارج کشور را ترتیب می دهند. به بیان دقیق تر برای به میدان آوردن توده های وسیع مردم، «قضا و قدری» و فقط به دادن فراخوان برخورد و بسنده نمی کنند. در حال حاضر در شرایطی که، بقایای سلطنت در همدستی با رژیم آخوندی به مثابه دوقلوی استبداد فردی، پس از به شکست کشاندن قیام ۴۰۱ به خانه خزیده اند، این اصالت مردمی و انقلابی ائتلاف شورای ملی مقاومت است که عنوان تنها آلترناتیو واقعی و مردمی را نمایندگی می کند و با جمعیتی عظیم در تظاهرات بزرگ برلین در ۹ تیر، و کاروانی از شخصیت های ممتاز بین المللی از همه گرایش ها، شگفتی خواهد آفرید. بویژه در شرایطی که رژیم از کلان ضربه مرگ رئیسی دچار بحران جانشینی رهبری شده و در جنگ گرگها درانتخابات گرفتار آمده، ضربه سنگین دیگری هم با قرار گرفتن سپاه در لیست تروریستی کانادا دریافت کرده است.
کهکشان بزرگ ایرانیان در ۲۹ ژوئن در برلین نماد همبستگی در جبهه خلق است. در خط مقدم جنبش و آلترناتیو، کانونهای شورش، نسل جدید مجاهدین قرار دارند که مانند «دانکو»، قهرمان یکی از داستان های داستایوسکی، قلب فروزان خود را برای روشن نگاه داشتن مسیر آزادی در دست گرفتهاند تا آنان را از تاریکی و ظلمت آخوندهای ستمکار نجات دهند. ۲۰ هزار پراتیک اجتماعی و دهها عملیات اختناق شکن، در مدتی کوتاه، عزم جدی آنها را برای رقم زدن سرنوشت نشان میدهد. امید به آزادی ایران قویا بالا می گیرد وقتی، یک جنبش انقلابی مستقل و یک آلترناتیو آماده، در چشم انداز موفقیت قرار می گیرد. وقتی با فشردن زنگ سرنوشت، هزاران انسان برخاستن را اراده می کنند، بر سرنوشت است که بدمد و بر زنجیرهاست که گسسته شود. این یک ایده و آرزو فقط نیست، بلکه یک سیاست و استراتژی واقعی است که قدم به قدم ساخته می شود و پیش می رود. هر یک از ما در تحقق این استراتژی، در کهکشان برلین نقش خود را داریم. آن را بر دوش کس دیگری نگذاریم.
پاورقی:۱- دموکراسی گروگانی، مفهوم سازی جدید و گرفته شده از پیام اخیر رهبر مقاومت مسعود رجوی.