افسانه اسکویی
ماجرای موش های آزمایشگاهی
بطورمعمول حیوانات مختلف درآزمایشگاه های کشورهای جهان برای کارهای تحقیقاتی مورد آزمایش های بیرحمانه تحت نام ”اخلاقی و یا انسانی” قرارمی گیرند، ازسربریده شدن تا تکه تکه شدن وتزریق داروها ومواد مختلف…
روزی دریکی ازاین آزمایشگاه ها دانشجویی که برای مدت کوتاهی دوره پراکتیکش را می گذراند متوجه شد که تعدادی از موش ها اضافی هستند، به طورمشخص یک موش بزرگ وسه موش کوچک زیبا و دوست داشتنی .
دانشجو تا آنروزحتی یک موش را هم نکشته بود وقصد هم نداشت بکشد. با مربی وارد اتاقی شدند ومربی که دخترجوانی بود توضیح داد : ”این موشها زیادی هستند به این معنا که قابل استفاده نیستند وباید ازبین بروند وادامه داد که: ”این موش ها اصولا بطوراستریل وبه منظورکارهای تحقیقاتی برای آزمایشگاه تولید می شوند وبدنیا می آیند”.
دانشجو گوش می داد و نگاه می کرد. بعد مربی در ظرفی را برداشت و موش بزرگ را با سه بچه موش درآن قرارداد و درب را بست. جالب توجه این است که او قبل ازقراردادن آنان، بچه موش ها را نازونوازش هم می کرد.
دانشجوفقط نظاره گربود و آموزش می گرفت.
برای کشتن جوندگان و پرندگان در آزمایشگاه دی اکسیدکربن بکارمی رود. مربی هنگام قراردادن موش ها توضیح می داد: ” ازانجا که حیوانات تازه بدنیا آمده، قبل از تولد در محیط های کم اکسیژن زندگی کردند از شش های قوی تری نسبت به موش های بزرگتر برخوردارند، به همین دلیل نسبت به موش های بزرگتردیرترمی میرند”. دانشجو با خودش فکرکرد: ”یعنی موش های کوچک شاهد مرگ موش بزرگترهستند.”
وقتی مربی پس از دقایقی در دستگاه را برداشت و دانشجو چشمش به بچه موش های خزیده زیرسینه موش بزرگ افتاد، اشک درچشمانش حلقه زد…
هدف ازنوشتن ماجرای موش های اضافی بیان مطلب رعایت قوانین و مقررات مجاز پزشکی و انسانی در مورد نگاهداری حیوانات در آزمایشگاه نیست بلکه بیان تشابهی است بین حیواناتی که به منظور تحقیقات آزمایشگاهی بدنیا می آیند با انسانهایی که برای هدف های کشتار جمعی یا تولیدات جمعی در دنیا بوجود آمده و می آیند.
جمعیت ایران در سال ۱۳۵۷حدود ۳۶ میلیون نفر بود که پس از ۴۶ سال به بیش از دوبرابراین جمعیت یعنی بیش از ۹۱ میلیون نفررسیده است .
درسال های ۱۲۹۶-۱۲۹۸ درزمان قحطی بزرگ، جمعیت ایران به روایتی به نصف رسیده بود یعنی از۲۰ میلیون نفر به زیر ۱۰ میلیون رسیده بود.
جنگ ها و قحطی ها یکی ازعوامل ازبین بردن انسانها هستند. انسان هایی که زیر دست دیکتاتورها تولید می شوند و ازبین باید بروند! در تاریخ بشر، جنگ جهانی اول وجنگ جهانی دوم و بسیاری از جنگ ها و قحطی ها ازهمین نمونه ها بوده اند و احتمالا با جنگ جهانی سوم که در آن قرار داریم، چنین خواهد شد. البته جنگ فناتیک های دینی قسمتی از جنگ های بزرگ را شامل می شوند.
نظام هایی با فرهنگ و ارزش ها و ایدئولوژی های فناتیکی با تولید فرزند در کارخانه آدم سازی عده ای را به کلاس های آدم کشی وعده ای دیگر را برای نابود شدن در زیر بمباران می فرستند .
این نظام ها در هرلباسی که بر تن داشته باشند، شیاطینی هستند که بر پیکر بشر می رقصند.
انگل ها(کارخانه های کودسازی) که “موش ها” را برای ادامه افکار ارتجاعی قرن ها پیش تولید می کنند بدون هیچ مسئولیتی در برابر کشورهای خود، از زحمت شهروندان کشوربرای ادامه افکار فناتیکی خود ارتزاق می کنند.دیدگاه این فناتیک ها به انسان و بخصوص زنان همان افکار ماقبل تاریخی “زن ستیزی” است .
آیا این کودکان همان موشهایی نیستند که سفارشی بدنیا آمده اند تا درتحقیقات آزمایشگاهی جایی داشته باشند و چنانچه زیادی باشند به جعبه دی اکسید کربن سپرده شوند؟