محمددارآفرین –از بستگان شهیدان سربهدار ۶۷
سلام و درود به یکایک شما، امروز هم در برابر این دادگاه جمع شدیم تا صدای دلخستگان، فریاد ۳۰۰۰۰ گل سرخ که در تابستان ۶۷ سر بدار شدند و صدای هزاران مادر پدر خواهر و برادری باشیم که در این سالیان سیاه داغ فرزندان، جکرگوشهها و عزیزانشان را در سکوت و خاموشی سنگین به سینههایشان پنهان کردهاند.
امروز در اینجا در مقابل این دادگاه در شهر استکهلم جای بسیاری از عزیزان خالیست. من هم امروز با این نیت در اینجا حاضر شدم که جای مادربزرگم باشم که با داغ پنج فرزند شهیدش در سینه و بدون اینکه محاکمه یکی از دژخیمان را در پشت میز عدالت ببیند سر بر خاک نهاد.
امروز میخواهم جای پدرم باشم که پنج برادرش را دژخیمانی مثل حمید نوری یا در زیر شکنجه بشهادت رساندند و یا به جوخههای تیرباران سپردند.
پدرم نیز با همان سینه پردرد، پردرد چشم از این جهان فروبست و نتوانست محاکمه یکی از این جلادان را ببیند.
همچنین میخواهم بهنمایندگی از خانواده دارآفرین، صدای خانوادههای دیگری در لاهیجان باشم که سرنوشتی شبیه خانواده ما داشتند.
صدای مادرم، صدای مادر کوشالی که همسایهای دیوار به دیوار بودیم و بعد از اینکه از ایران خمینی زده به تبعید آمدم در اولین دیدارم با او بمن مسئولیت بزرگی سپرد و گفت این پرچمی که در دست تو امروز است روزی در دست علا یعنی همان فرزند رشیدش (علا کوشالی شهید)، قهرمان علا و اردشیر عموی شهیدم و بقیه شهیدان راه آزادی بود.
به مادر کوشالی قول دادم که تا آخرین نفس در مبارزه با این رژیم خونخوار لحظهای کوتاهی نخواهم کرد.
شبهای تاریک دهه شصت خانه ما ماتم کدهای بود. مثل خانوادههای مجاهدین دیگر، مادر بزرگم شبها در غم جانکاه فرزندانش در کنج خانه به گریه ش مینشست. من و خواهرم که پنج شش ساله بودیم با آن شبها را میگریستیم. حالا امروز اولین جلاد دهه شصت گرفتار عدالت در یک کشور اروپایی شده و بهخاطر جنایت علیه بشریت و کشتار صدها تن از مجاهدین و مبارزین پشت میز محاکمه قرار گرفته تا اولین جلادی باشد که پاسخگوی قطره قطره اشک مادران، کمر خمیده پدران و رنج و غم بیپایان خانوادههایی باشد که خون فرزندان دلیرشان به ناحق توسط امثال جلاد حمید نوری ریخته شده و تاکنون صدای دادخواهی به گوشهای کر هم نمیرسید.
ایستادن و سخن گفتن در میان جمعی که هم درد هستند کار آسانی نیست. چرا که با هر کلمه شهید، خون، شکنجه، اعدام، غم، گریه و شیون ما را به گذشتهای میبرد که با آینده ما گره خورده است. آنهایی که ایستاده مردن را به ننگ زندگی با زانوان با زانوان خود ترجیح دادند و بر این عهد خود وفا کردند و این وفاداری آنهاست، میتوانیم سرمان را بالا بگیریم و سوگند یاد کنیم که تا به زیر کشیدن این نظام ضدبشری و قرار دادن همه آمران و عاملان قتلعام مجاهدان و مبارزان اعدامهای سال۶۷ به این سو را از دمی از پای ننشینیم. مرگ بر خامنهای، مرگ بر رئیسی، زنده باد آزادی، درود بر شهیدان سر بدار ۶۷. قتلعام ۶۷ – سی هزار سر به دار. به نقل از سیمای ازادی