پس ازحمایتم ازخاتمی درانتخابات خرداد 76 چقدرکاندیدا شدن برای ریاست جمهوری سخت شده است رهبری همه چیزرا ازچشم من می بیند درحالیکه من خودم قربانی آن دوره بودم واون یکی اکبرهی به من می گفت عالیجناب سرخپوش البته بعدا به شکرخوردن افتاد وگفت منظورش من نبوده ام چون من عبایم قهوه ای بود اون بقدری ناراحت بود که حتی حاضربود بگوید عبای من شکلاتی وخاتمی عالیجناب سرخپوش بوده است ولی دیگه ما که گذشت کردیم البته نبخشیدیم درضمن اگربه پیشنهادم که ازطریق آقاعطا (مهاجرانی معاون حقوقی) مبنی برتمدید بیش ازدودوره ریاست جمهوری ترتیب اثرداده بودند الان نه ازاصلاح طلبان وفتنه گرها خبری بود ونه ازاحمدی نژاد ومنحرفین نمی دانم چرا آقا اصراردارند اشتباهات خود رابه پای من بنویسند
صبح زود پس ازنمازکمی با عفت ورزش کردیم ( دررختخواب)، به مجمع تشخیص مصلحت خودم رفتم اولین ملاقات کننده علی آقای (یونسی) وزیرسابق اط بود (اسم وزارتخانه را بدلیل امنیتی نمی توان بگویم) آمده بود یک خبری ازتصمیم من برای ثیت نام بگیرد تا آنرا به (اصغر) حجازی بیت گزارش داده بلکه گشایشی درآزادی فرزندش حسن داده بشود که پس ازانتخابات 88 درزندان است وکارش بدجوری گره خورده است منهم دیدم ازاین بهترفرصت برای رخنه دربیت آقا نیست لذا به یونسی گفتم من قطعا نمی آیم وشما اززبان خودتان این را اعلام کنید.
ملاقات بعدی آقا فریدون (حسن روحانی) بود که درنظردارم نظیردوران جنگ ازوی بعنوان عملیات انحرافی برعلیه دشمن استفاده کنم البته بیچاره خودش نمی داند ولی باتحلیلی که ازبحرانی بودن اوضاع واحتمال جنگ وویرانی کشورتوسط دارودسته بظاهربی بخار کاخ سفید بوی داده ام شعارانتخاباتی خود را ” دریغ است که ایران ویران شود کنام پلنگان وشیران شود” انتخاب کرده است وی درهنگام خروج ازدفترازمن برای اطمینان ازعدم کاندیداتوری ام وحمایت ازخود دستخط خواست که به وی گفتم الان خودکار همراهم نیست ولی یاسروفاطمه راهمراهش می فرستم که مطمئن بشود پشت اش راخالی نمی کنم البته اودرخواست کرد این دوتا فرزند من کمترسیاسی اند وممکنست ملت پیام مرا رادرک نکنند ولی وقتی گفتم محسن الان بدلیل ردصلاحیتش برای شورای شهرپکراست ودل به کارنمی دهد وهمه اش خاک بازی می کند واون دوتا (فائزه ومهدی) هم که درنظام مقدس سابقه دارشده اند چاره ای نیست ولی فریدون گفت آخه همراهی این دوتا را چگونه توجیه کنم گفتم اینکه کاری نداره یاسررا که بدلیل اینکه همکارشما ومسئول دفترمرکزمطالعات استراتژیک تحت مدیریت شماست همراه برده ای وفاطمه را نیزبدلیل عضویت درحزب اعتدال وتوسعه به همین سادگی، بیچاره قبول کرد ولی گفت اگربچه های سپاه که درستاد انتخابات درحال عملیات مهندسی اند اذیتم کنند منهم می گویم که سرلشکربابایی وهواپیمایش توسط یک بسیجی ونیروی خودی مورداصابت قرارگرفته است وکاری می کنم که شاشیده بشود به سپاه وخالی بندی درفیلم شوق پروازکه ازاین شهید ساخته اند وحتی می گویم که این خلبان که درآموزش خود درآمریکا شاگرد اول بوده بامعدل 77/11 ازدبیرستان نظام وفای قزوین دیپلم اش راگرفته است
ملاقات سوم ازطریق اسکایپ با صادق (زیبا کلام) صورت گرفت که قراراست مناظره ای با یکی ازآخوندک های مصباح بنام نبوی داشته باشد مناظره ای که خبرگزاری جدید سپاه بنام تنسیم برایشان ترتیب داده است تا مرا ضایع کنند بارها به آقا گفته ام اینهمه مردم درعسروحرج اند ولی روزی نیست که یک کنفرانس وسمیناربی خاصیت ویک خبرگزاری ازبیت المال درست نشود وآنوقت گیرداده اند به سفرهای استانی احمدی نژاد واسفندیارمشایی تو گویی ایشان نبود که سفرهای دو وسه باره استانی هیات دولت راازافتخارات دولت دست نشانده خود می دانست
علی ایحال به صادق گفتم حتما درمناظره اش بگوید که ازسال 88 تا کنون مرا ملاقات نکرده است تا شبهه هماهنگی بین ما پیش نیاید وضمن اعلام صریح اینکه هاشمی نمی آید خیال طرف مقابل راراحت کند ولی بعنوان یک استادعلوم سیاسی می تواند بعنوان تحلیل خود بگوید که من می آیم ودهان همه راسرویس می کنم. آدم زرنگی است هم ازتوبره می خورد وهم ازآخوربرای همین هم تاکنون ازدانشگاه اخراجش نکرده اند دفعه پیش که ازبیت رهبری خواسته بودند برای استماع سخنان آقا برود ازمن مشورت خواست بوی گفتم برود ولی اولا درردیف آخربنشیند تاجلوی دوربین نباشد وبا ده دقیقه تاخیربرود تا بعدا بتواند به آن بعنوان یکی ازدلایل شرکت زوری استناد بکند. مناظره وی با حسین حزب الله کرم نیزبدردش می خورد.
پس ازاقامه نماز(البته پس ازصرف ناهاراول وقت) مهدی آمده بود که قراراست باعلیزاده برای محاکمه به دادگاه بروند کمی ترسیده بود برای اینکه اولین باراست که واقعا فکرمی کند می خواهند محاکمه اش بود البته ترسش بیخودی بود (بلانسبت مثل ترس عروس ها درشب زفاف) بوی گفتم فعلا تا پایان زمان ثبت نام کاندیداتوری ریاست جمهوری محاکمه ای درکارنیست ودادگاه توهم مثل زندانی کردن فائزه شمشیردموکلسی است برسرمن. مهدی که درآکسفورددرس خواند است فکرکرد منظورمن ازدموکلس همان Demo Class یعنی نمایش کلاس گذاشتن به روش آقاست که مجبورشدم برایش توضیح بدهم تاشیرفهم بشود من نمی دانم چرا این دانشگاه Ox Ford که ازاسمش هم پیداست “محل عبوروگذرگاوهای نر” وگردن کلفت مثل مهدی است حداقل انگلیسی این بچه را راه نیانداخته است آنوقت دیکشنری هم بیرون می دهند بازخدا راشکرمهدی توانست یک شعبه ازدانشگاه آزاد درآنجا راه بیاندازد تا اساتید ورزیده خودراازشعبه رودهن بفرستیم مشکلات آن ها رادرچارچوب توافقنامه امضاء شده برای انتقال دانش فنی حل بکنیم
به مهدی گفتم ازقاضی ناصر(سراج) که ازنوچه های خودم دردهه 60 بوده وقبلا درخصوص زندانی کردن ملی مذهبی ها یک حال درست وحسابی به ما داده بود درخواست استمهال بکند 100% قبول می کنند و وقتی پرسید آخه قاضی هزارهم که رفیق باشد یک دلیل محکمه پسند ازبالا می خواهد روی یک پرونده بگذارد که بوی گفتم نگران نباش بالاخره هرپرونده ای نقص هایی دارد مال توهم روی همه، بگو نقص پرونده بگیرد تا درآینده ناقص نشود خودش می فهمد ازاین واضح ترحالا برو!
درموقع رفتن گفت راستی باباجون تحریم ها بدجوری مردم راکلافه کرده ومردم همه را ازچشم آقا واحمدی نژاد می بینند واین برای ماخوب نیست. بوی گفتم مهم نیست پسرم همینکه نیک آهنگ کوثررا وادارکردی به اینکه با افشاگری هایش تحریم ها راگردن مابیاندازد مردم می فهمند که کلید کاردست ماست وآمریکا واروپا و1+5 سرکارند بالاخره مردم ما فهیم اند وطی سه دهه امتحان خود راپس داده اند. مهدی گفت ولی قدیری ابیانه گفته است که اگرهاشمی بیاید من درروز ثبت نام دروزارت کشوردرخصوص رابطه هاشمی و تحریم ها افشاگری می کنم که بوی گفتم مهدی جان ازنیک آهنگ تا قدیری ابیانه همه عوامل خودماهستند توچقدرساده ای مگربارها بهت نگفتم که هنرمن وشما باید این باشد که تهدیدها راتبدیل به فرصت بکنی خوب اینهم یک نمونه اش حالا برو دادگاه انقلاب وبه قول رضامارمولک حال ات رابکن!
بعد ازیکی دوساعت خواب قیلوله که وسط آن چندباراین مشاوردکترماغلامعلی(رجایی) ما راازآن پراند برایم خبری ازیکی از نفوذی های ما دربیت رهبری آورد که پس ازسخنان من مبنی براینکه ” تا موافقت آقارانگیرم درانتخابات شرکت نمی کنم” آقا بدجوری قاطی کرده است ولی کارشناسان وصاحب نظران مستقردراتاق فکر سپاه یا همان Think & Tank آقا که نظیر سردارنقدی هم فکرمی کنند فکردارند وهم تانک وزره پوش بوی گوشزد کرده اند که جواب دادن یا ندادن به هاشمی یک بازی دوسرباخت است ونهایتا یک پلتیک یاد داده اند که آقا صبرکند تاساعت 5:30 که ترافیک تهران به اوج خود می رسد (همان Rush Hours خودمان) ازطریق حجازی به من بگویند که آقا مخالفتی با شرکت بنده درانتخابات ندارد ودراین حالت هم تکلیف ازآقا جهت ثبت درتاریخ وجغرافیا وعلوم اجتماعی ساقط می شود وهم هاشمی تا بیاید ترافیک جماران ازتجریش تا خیابان فاطمی را رد کرده به ستاد وزارت کشوربرسد ستاد انتخابات که هیچی اورژانس بیمارستانها هم درآنموقع تعطیل شده اند.
به غلامعلی گفتم بااین وضعیت توبرو با دوتا دیگرازمشاورین بیانیه عدم شرکت مرا درانتخابات بنویس وبه داداش محمدبگوبیاید کارش دارم درهمین وسط هنوزمشاورما نرفته بود که فائزه آمد وناراحت که چرا دراین شرایط بحرانی وی رابکارنگرفته ام هر چه هم بهش می گویم توتازه اززندان آزاد شده ای به گوشش نمی رود که نمی رود نهایتا بوی گفتم حالا که هم پدرشوهرت در زندان (آیت الله) حسن (لاهوتی) به اتهام حمایت ازمجاهدین کشته شده است وهم خودت ده روزی را دراوین به انفرادی رفتی که منافقین را مجاهدین خطاب نکنی لااقل یک تماسی با مسعود(رجوی) بگیروبگو باارسال یک پیام (حتما کتبی و اصل با مهر سازمان باشد چون کیهان وبولتن ومشرق ورجاء وتنسیم نیوزحمایت شفاهی یا فتوکپی قبول نمی کنند) زمینه حمایت مردم ازمارا درمقابل آقا فراهم کند. مردم با هرکی که باآقا دشمن است خوبند ما هم باید ازاین فرصت ونامه رجوی استفاده کنیم درضمن حواست باشد به مسعود زیاد نزدیک نشوی وگرنه اینباربجای شش ماه زندان سنگسارمی شوی.
داداش محمد وارداتاق شد ومجبوربه مرخص کردن فائزه برای انجام ماموریت خودش شدم به محمد گفتم ماموریتی برایت دارم که بجزمن وخودت هیچکس نباید ازآن خبردارشود وایشان گفتند حاج آقا مطمئن باشید ما کی بند را آب داده ایم که اینبارنوبت دوم باشد ما بخاطرشما دخترهای خوشگل کالیفرنیا وگی های سانفرانسیکو که هیچی حتی عطای ریاست صداوسیما ومجمع را هم به لقایش بخشیده ایم ولی همیشه دررکاب شما به دشمنانتان رکب زده ایم ! حالا چه امرمهمی دارید تا سمعا وطاعتا به انجام برسانیم بوی گفتم یک وکالتنامه که شما به آن Power of Attorney می گویید جهت ثبت نام من درانتخابات بهت می دهم بهمراه شناسنامه ام وفرم ثبت نام مرا نزد خودت نگه دارساعت 4 جلوی وزارت کشورتوی ماشینت می نشینی ووقتی بهت زنگ زدم فوری قبل ازاینکه درستادانتخابات بسته بشود می پری داخل تا بعدا نگویند چرا دیرآمدی وقت ثبت نام تمام شده است من هم تا کارها را انجام بدی وخبرنگاران ونیروهای خودجوش را آماده کنی از دزاشیب رسیده ام فقط چون آقا تصمیم دارد برخلاف اختلاس 3 میلیارددلاری که گفتند کشش ندید! اینبارنظیرمذاکرات اتمی تا ساعت 5:30 بعدازظهرتاییدیه مارا کش داده وزنگ بزند چاره ای نداریم محمدآقا نگاهی به ما کرد گفت مگرثبت نام دستی نیست وشما نباید Application آنرا پرکنی گفتم فرم ثبت نام همان اپلیکشن است دیگه توکه هنوزتوی سانفرانسیکویی داداش بیا بیرون توی ایرون خودمون، طفلکی تازه دوزاریش افتاد که فرم ثبت نام همون اپلیکشن است!
به محسن که هنوزبا باقرخلبان (قالیباف) بخاطرمتروی تهران تماس دارد گفتم یک زنگی به وی بزند وبگوید اینطوری نمی شود بلانسبت ما رقیب هستیم شما توی این ده –دوازده سال حتی یک فحش هم به ما نداده ای باتوجه به اینکه باآقا همشهری هم هستی ونظرکرده ایشان برای انتخابات آتی مردم ازکجا بدانند که ما مخالف کارها وعملکرد ایشان هستیم؟ لااقل یک فحشی، بدبیراهی بده تا مردم بدانند ما باشما اصول گرایان نیستیم بلانسبت شما توی سپاه سرداروسرتیپ بودی آن احمدی نژاد که گروهبان هم نبود هنوزپایش به شهرداری نرسیده بود افشاگریهایش را شروع کرد شما که دیگرازاون کمترنیستی!. محسن گفت باباجون ناراحت نباش اتفاقا داشتم می اومد دیدم داره توی تلویزیون گریه می کنه وبه شما می گه که چرا به وصیت امام برای حمایت ازآقا عمل نکردی (منظورم همان موقع است که امام راحل داشت جان می کند وانگشت شما راگرفته بود وفشارمی داد می گفت خ خ خ وتمام کرد وهمه فهمیدند منظورش آقای خامنه ای برای رهبری بوده ولی یکی ازتکنیسین های اتاق عمل امام می گفت ایشان می خواست به شما بگوید خوار…پایت راازروی لوله اکسیژن بردار که متاسفانه به ملکوت اعلا پیوست وارتحال شد تاشما وآقا عشق وحال بکنید. البته محسن من به سردارباقرگفته است که باباجون بقول جواد لاریجانی اهل تعامل حتی با شیطان بزرگ است و بازبقول مموتی (احمدی نژاد) به اونها گفته شما (قالیباف ودیگرکاندیدهای رهبری) که عددی نیستید فقط اول باید وصیت امام درمورد عدم دخالت سپاهیان درسیاست، اقتصاد، فرهنگ، امنیت، تنگه هرمز، ورزش، چاههای نفت ومیادین گازی پارس جنوبی، خط لوله پاکستان (که منجربه تحویل عبدالمالک ریگی شد)، مدیریت بهشت زهرا، صدورانقلاب به ونزوئلا، فروش ارز و دلار دربازارآزاد وتوزیع مرغ و…را اجرا کنید تا من هم به آقا گیر ندهم وگرنه تعامل بی تعامل ! درضمن محسن به اون گفته که مثل اینکه باباجون من بوده که آقای شما را وارد شورای انقلاب کرد وبعدهم رییس جمهورورهبرش کرد ودم اصلاح طلبان را که باقرق ریاست جمهوری وکابینه ومجلس ششم خواب رابرآقا حرام کرده بودند چید حالا دیگه باباجون ما آقا راتنها گذاشته است که ایشان هی می گوید “این العمار”! درضمن به آقا بگو این من بودم که گفتم “هیچکس برای من هاشمی نمی شود” ولی درنمازجمعه گفت “نظرمن به نظرمموتی نزدیکتراست؟!” من واقعا نمی دانم لامصب یک روده راست توی این شکم آقا …..لا اله الا الله
هنوزازدست دادش محمد و محسن راحت نشده بودم که فرزند اصغرم یاسر وارد شد وبا حالتی که نشان ازپژمردگی اش می داد گفت باباجون بالاخره می خواهی چکارکنی یکبارمی گویی می آیم یکبارمی گویی نمی آیم، یکبارمی گویی با آمریکا کنارآمده ودرقبال اسرائیلی ها نیزجلوترازعربها نمی رویم وروزبعد برعلیه آمریکا واسرائیل سحنرانی می کنی. یاسرباهمان معصومیت اش که مرابه یاد بچه گی هایش (منظورم گی به زبان لری نیست) می اندازد می گوید بابا شبیه گورگن مکانیک شده ای که یکبارجلو می ری یکبارعقب یکباربفکرکشوری یکباربه فکرخارجی ها می خواهم ازهمان کلیپ اون برای تبلیغات انتخاباتی ات استفاده کنم که میگه Shif it, Shift in Forward, Shift it, Shift it in Reverse, Domestic or Foreign. It will be my service به وی دلداری دادم وگفتم فعلا به کارلبنیاتی اش برسد که اونهم البته گفت گاوهایش پس ازحذف سوبسید حامل های انرژی مثل مردم ایران پس ازانتخابات شیرشان خشکیده بااین تفاوت که چشمان خمارشان هم ببخشید مثل زنهایی شده است که پستانهایشان رابمالی ولی کاری باهایشان نکنی بااین وضع شاید مجبوربشویم شیرخشک به آنها بدهیم تاشیرتربمابدهند البته آمریکا هم گفته است که شیرخشک دربسته تحریم های بین المللی نیست.