سناریوی خامنه ای بسیارساده است. مردم رابا تحلیل های پیچیده ومبهم خود گیج ومبهوت نکنیم. وی درطی سه سخنرانی اخیرخود گفته است که اولا بدنبال حضورحداکثری مردم درانتخابات است تا ازآن برای مشروعیت خود ونظام اش درعرصه داخلی وخارجی بهره بگیرد. درجبهه داخلی اینگونه تبلیغ خواهد کرد که مسئول تمام این فجایعی که درطی این 8 سال برکشوررفته است، احمدی نژاد بوده واکنون دولت جدیدی درصدد بهترکردن اوضاع برسرکارخواهد آمد. بازی به ظاهررندانه ای که درتمام رژیم های دیکتاتوری سرنگون شده ودرحال سقوط شاهد آن هستیم.
درعرصه خارجی نیزخامنه ای با نمایش شرکت مردم درانتخابات این پیام را به طرفهای مقابل می دهد که برای هرگونه توافقی، تنها وی طرف مقابل آنها می باشد ودیگران نقشی درسیاستهای کلان کشورندارند. امری که سالهاست رهبری درپی اثبات آن به جهانیان است ولی بدلیل ضعف مفرط وی درکنترل اوضاع داخلی وتنظیم قوا، کمترکسی آن را باور دارد. وجود دوکاندیدای هاشمی ومشایی درمقابل کاندیدای موردنظرخامنه ای که شعارهای آنان درنقطه مقابل رهبری است، خود بیانگرتضعیف جایگاه وی است.
ایرانی ها مثلهای خوبی دارند ازجمله اینکه “دشمن دانا بلندت می کند برزمین ات می زند نادان دوست” خامنه ای پس از8 سال استفاده ازاحمدی نژاد برای پیشیردتفکرات سیاسی واقتصادی خود که کشوررابه نابودی کشانده است، اکنون درصدد جایگزین کردن وی با مهره ای دیگراست تا ازتداوم همان سیاستها مطمئن شود ودرعین حال افکارعمومی را توجیه نماید که وی مسئول پیامدهای ناگواراین طرحها وبرنامه ها نبوده است. اکنون وی برسریک دوراهی قرارگرفته است. برای جذب حداکثری مردم به پای صندوق های رای چاره ای ندارد جزآنکه به هاشمی پناه ببرد که نقش دشمن دانای وی را بازی می کند واگربخواهد به احمدی نژاد وکاندیدای وی یعنی مشایی متکی بشود، عملا به زمین خوردن خود کمک کرده است. ازطرفی تنها مهره قابل اعتماد وی نیزکه بتواند با این دو ومخصوصا هاشمی هماوردی کند، کسی جزمحم دباقر قالیباف ازسرداران سپاه نیست که وابستگی بیشتروی را به نظامیان موجب می شود امری که وی ازآن اکراه دارد. زیرا تقویت سپاه وگسترش بیش ازحد حضورسپاه درعرصه های سیاسی واقتصادی وفرهنگی واجرایی، نیززمینه کودتایی برعلیه خود وی رامی تواند هموارکند.
وضعیت روبه اضمحلال کشور نیز نگرانی دیگرخامنه ای است که وی را قانع کرده است باید تغییری دراوضاع داده شود ولی این تغییربه هیچ عنوان نباید به سست ترشدن پایه های حکومت وسرنگونی وی منجرشود. شاید از بین کاندیداها هاشمی تنها فردی است که می تواند وی را ازمخمصه خودساخته اش برهاند ولی این امرنباید به قیمت دادن سهمی بیش ازحد به هاشمی دراداره کشورتلقی شود. هاشمی نظیر یک لیوان نیمه پراست که خامنه ای دوست دارد برخلاف مخالفانش نیمه خالی اوراببیند تانیمه پراو را. کابوس دیگرخامنه ای این است که آیا این لیوان نیمه پرمی تواند با حمایت گروههای داخل وجامعه بین المللی به لیوانی پرتبدیل شده و وی ویاند همراهش را ازصحنه سیاسی کشورحذف نماید؟
آیا خامنه ای درصدد اجرای همان نقشه انتخابات سال 84 است (حذف مهره ضعیفترمشایی با مهره هاشمی درمرحله اول وسپس زدن هاشمی با مهره قالیباف) یا بلعکس زدن هاشمی با مهره مشایی وسپس حذف مشایی با برکشیدن قالیباف که احتمال کمتری ودرعین حال پیامدهای بعدی کمتر و قابل کنترلی دارد؟ آنچه که مسلم است قربانی اصلی مشایی است ولی انتخاب هاشمی وقالیباف هرکدام مزیت ها ومعایب خاص خود رادارد وخامنه ای باید باتوجه به شرایط داخلی وخارجی یکی ازاین دوراانتخاب نموده به مردم ایران نحمیل نماید.
شرکت درانتخاباتی با کاندیداتوری هاشمی را البته بانگاهی خوشبینانه شاید بتوان آخرین برگهای مقابل ملت ایران وفرصتی دیگربه خامنه ای برای عبورمسالمت آمیزازحاکمیت درنده خوی فعلی وجلوگیری ازتبدیل ایران به عراق، لیبی وسوریه ای دیگردرچارچوب نظام دانست. امری که گام به گام باتشدید تحریم های بین المللی درحال رقم خوردن است. آیا خامنه ای که تحت عنوان بیداری اسلامی برای کشورهای منطقه نسخه عبورازبحران می پیجید می داند که کشوررابه سوی بجران می برد؟ بنظرچنین نمی رسد.
اما درخصوص انتخابات دوشاخص اصلی درهرانتخابی مشارکت پذیری (معیارکمی) ورقابت پذیری (معیارکیفی) آن است. درکشورهای توسعه یافته معیارکیفی بمعنی رقابت پذیری برمعیارکمی یا مشارکت پذیری ارجحیت دارد ویکی ازشاخص های وجود دموکراسی درآن کشوراست. اما درکشورهای درحال توسعه که عمدتا نیزبا نظامهای سیاسی دیکتاتوری اداره می شوند، معیارکمی یا مشارکت پذیری برمعیارکیفی یا رقابت پذیری رجحان دارد بهمین دلیل برای خامنه ای اصل برمشارکت پذیری است که باید به هرترتیبی ازجمله دست بردن درآرای مردم، افزودن میلیونها رای به کاندیدهای موردنظرخود وبکارگیری افراد وفاداربه خود درهیات اجرایی ونظارتی، به این مهم دست یابد. کاری که رهبران تمام رژیم های دیکتاتوری باهرلطایف الحیلی انجام می دهند اما وی مشکل رقابت پذیری را همچنان درپیش روی خود دارد که البته ازطریق شورای نگهبان حل می کند. شورایی مرکب ازنمایندگان روحانی وی که باحذف کاندیدهای واقعی مردم رقابت رابین برگزیدگانی ازمقامات وابسته به نظام تعریف می کند.
خامنه ای ید طولایی درسوء محاسبه دارد. بعنوان مثال وی بحران اقتصادی وسیاسی درکشوررا نفی کرده وآنرا درحد مشکلاتی که هم اکنون دردیگرکشورهای توسعه یافته درجریان است مقایسه می کند. دربحث انتخابات نیزخامنه ای بحث مشارکتهای مردم خود را با کشورهای پیشرفته نظیر آمریکا وژاپن مقایسه کرده وسپس به رژیم خود نمره قبولی داده وآنراپایه مشروعیت خودقلمداد می کند. درست شبیه کاری که صدام حسین وقذافی وبشاراسد ودیگردیکتاتورهای ریزودرشت می کنند. درحالیکه ایران ازنظررقابت پذیری درحد بسیارپایینی قراردارد بطوریکه حتی کاندیداهای عبورداده شده ازفیلترشورای نگهبان نظیرموسوی ورفسنجانی نیزخود را انتخابی ازسوی مردم بین بد وبدترمی دانند واین مشکلی است که هیچگاه خامنه ای قابل به حل آن نیست. بحرانهای گوناگون ناشی ازحکومت آخوندها برکشورپهناور و ثروتمند ما، امکانی برای انتخاب بین خوب وبد نگذاشته است.