سومین حمله موشکی به اردوگاه مرگ لیبرتی بازهم قربانی گرفت و دو تن از مجاهدان سرفراز به خیل شهیدان پیوستند تا با خونشان رسواگر رژیم ولی فقیه و تمامی کسانی باشند که بر ادامه اقامت رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران در اردوگاه مرگ لیبرتی تا انتقال به کشور ثالت تأکید داشته و دراین مسیر با برپایی کمپین در ضدیت با خواست و اراده ساکنان لیبرتی تا همراهی با دشمن زبون پیش رفتند.
اگر توجه داشته باشیم نقطه تقابل جدید جمعی از جدا شده ها از مجاهدین با آن سازمان از اولین خمپاره باران لیبرتی شروع شد. جمعی تحت عنوان «مدعی العموم» و به نیابت از ساکنان لیبرتی بدون اینکه ازارتباطی با آن جمع برخوردار باشند راسا اقدام به برپایی کمپینی کردند که هدفش دقیقا در خدمت فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران قرار داشت. این جمع در ضدیت با مجاهدین و رهبری آن، در مقابل خواست تمامی ساکنان لیبرتی که خواهان بازگشت به اشرف تا تعیین تکلیف و سرنوشت نهایی خود شده بودند، قرار گرفته و بر ادامه اقامت سکنان لیبرتی در آن کمپ تا انتقال به کشور ثالث پای فشردند و در ادامه تقابل و در تکامل انحرافی که راه به کشتار رزمندگان مقاومت ایران برده بود، به انتشار نامه ۲۳۰ صفحه ای به آقای مسعود رجوی رسیدند. ادامه این مسیر به طرح اتهام آخوند ساخته و وزارت اطلاعات پرورده «کشتار مشکوک» درونی مجاهدین راه برد. فضا چنان توسط این گروه آلوده شد که در نهایت منجر به استعفای دو تن از اعضای شورای ملی مقاومت ایران در آستانه برگزاری انتخابات رژیم و همچنین مراسم سالیانه ۲۲ ژوئن ویلپنت گردید. در چنین فضایی دشمن زمان را برای خمپاره باران مجدد لیبرتی فراهم دید. هیچکسی نمی تواند نقش انکارناپذیر بنیانگزاران کمپین انحرافی و در خدمت وزارت اطلاعات آخوندی را در آلوده کردن فضای سیاسی و فراهم آوردن زمینه برای خمپاره باران جدید را منکر شود.
اصلا صحبت بر سر این نیست که تشکیلات مجاهدین و رهبری آن عاری از خطا بوده و تالی معصوم هستند. کدام جنبش اجتماعی را در تاریخ بشری سراغ داریم که اشتباه و خطا بری بوده باشد؟. لازمه تکامل همانا خطا و اشتباه و جمعبندی و تصحیح آنها در جریان عمل است. مگر می شود یک سازمان سیاسی با حدود نیم قرن فعالیت انتقادناپذیر باشد؟. مسلم است که عملکرد سی و اندی ساله مقاومت با خطا و اشتباه همراه بوده و اصل انتقاد و تضارب عقاید و آرا از اصول شناخته شده و غیر قابل انکار دمکراسی است. از مجاهدین و شورای ملی مقاومت می توان و باید هم انتقاد کرد اما باید وجود آنها را در رأس یک مقاومت خونین مغتنم شمرد. به رزمندگان ارتش آزادی و خواست آنها احترام گذاشت. باید در هر موضعگیری مسئولانه شرایط حاضر را درک نمود و اگر توانایی یاری و همراهی با آنها را نداریم از پاشیدن نمک بر زخم آنها اجتناب نمائیم. چگونه است که عده ای که تاب و توان مقاومت را نداشته و بعلت آنکه در نهایت نتوانستند از منافع فردی در قبال منافع گروهی بگذرند و به همان درجه در بند و اسیر غرایض و اندیشه های استثمارگرانه هستند برای انسانهای آزاد و از جان گذشته که در وانفسا روزگاری که به شرایط فعلی گرفتار آمده ایم، لغز آزادی و دمکراسی خوانده و خود را رها و آزاد و افراد از جان گذشته را در بند تشکیلات و اجبار بدانند و به این خلط عجیب دامن بزنند که گویا هر آنکه در تشکیلات مانده است چنان ناتوان و در مانده است که از خود هیچ اراده ای برای بیان عقاید و نظر ندارند. آنهم توسط جمعی که بسیاری از آنها از حل مسائل روزمره خود بازمانده اند و در گشایش جدیدی که بعد از گسستن از تشکیلات برایشان فراهم آمده، بسیاری از هواداران مقاومت نقش انکارناپذیری داشته اند.
این اولین بار در تاریخ نیست که شاهد چنین وارونه نمایی هستیم. داستان جمل بنوعی تکرار می شود و عجیب آنکه چه بسیار کسانی که ادعای آگاهی و روشنفکری دارند بدنبال شتری روانند که حامل جاهلیت و ارزشهای آن است. جنبشهای اجتماعی مشحون از این صحنه های مشمئز کننده است. حال این جماعت بازهم احساس وظیفه شان گل کرده است و در فراغ کسانی سینه می درند که خود با ایجاد کمپین انحرافی از عوامل کشتار کنونی هستند. اگر در شرایطی که دشمن تمام توان خود را برای ضربه زدن به ساکنان لیبرتی بکار گرفته و در تقسیم کار، کوبلر و مالکی تا مزدوران عراقی اش را برای مأموریتشان توجیه کرده است، بر هر ایرانی آزاده بالاخص بر یاران سابق ساکنان لیبرتی فرض بوده و هست که یکصدا خواهان راه حلی جامع برای معضل قتلگاه لیبرتی باشند. بخصوص اینکه در افق دید نزدیک هیچ راه حلی برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشوریا کشورهای ثالث وجود نداشته و ندارد و جان کری وزیر امورخارجه آمریکا علنا به این قضیه در جلسه سؤال نمایندگان مجلس آن کشور اعتراف کرده است. بنابراین یگانه راه حل درست و منطقی همانا انتقال موقت ساکنان لیبرتی از آن بازداشتگاه به اشرف بوده و هست. هرگونه حمله احتمالی به اشرف بعلت تجربه های قبلی از چنین تلفاتی برخوردار نبود. از یاد نبرده ایم که وابستگان به کمپین حمایت از ادامه بازداشت رزمندگان مقاومت ایران در لیبرتی چگونه هرگونه انتقالی به اشرف را جنایتکارانه نامیده و درخواست کنندگان چنین انتقالی را به محاکمه وعده داده بودند. براستی چه کسانی از طرح جنایتکارانه ادامه بازداشت رزمندگان مقاومت ایران در لیبرتی تا انتقال آنها در آینده نامعلوم به کشور ثالث حمایت کرده بود. اینان بطور مشخص دست در خون همین دو شهیدی دارند که در خمپاره باران اخیر مظلومانه به خیل جاودانه فروغها پیوستند.
این وظیفه تک تک ماست که ضمن مرزبندی در برابر افراد و جریانات انحرافی که منافع فردی خود را بر جان و وجود رزمندگان مستقر در لیبرتی بعلت تضاد با مجاهدین و رهبری آن مرجح می دانند، یکصدا خواهان بازگشت عزیزانمان به اشرف تا انتقال نهایی آنها به کشور یا کشورهای ثالث شویم و یا اینکه دولت آمریکا بنا به قرادادی که با یکایک ساکنان لیبرتی دارد آنها را به خاک کشور خود انتقال دهد. ما به انتقادات صوری و محکوم کردنهای فرمالیستی و زنجیره ای قناعت نکرده و اینگونه محکومیت های فاقد پشتوانه عملی را زمینه ساز جنایات بعدی می دانیم. بازگشت یارانمان به اشرف یک ضرورت انکارناپذیر و برخاسته از واقعیتهای عینی است که منافع فردی عده ای نمی تواند خدشه ای بر آن وارد سازد. ضمن اعلام انزجار از جنایات رژیم و مزدورانش و همراهی عده ای از جدا شدگان از مجاهدین با آنها و بالاخص با محکوم کردن کمپینی که در خدمت وزارت اطلاعات آخوندی خط رسوای ادامه زندان سازی عزیزانمان در لیبرتی را به پیش می برد، از جامعه جهانی خواهان راه حلی عادلانه و جامع برای معضل کنونی در لیبرتی بوده و تا دست یافتن به چنان راه حلی خواهان بازگشت بلادرنگ عزیزانمان به اشرف هستیم.
علیرضا یعقوبی
2 تیر 1392