آیا چپها باید از مقاومت مسلحانه در سوریه حمایت کنند؟
در باره عملیات مسلحانه گروههای اسلامی بنیادگرا، کمکهای نظامی از خارج و مبارزه مسلحانه انقلابی در سوریه گفتگوهای بسیاری در جریان است. نزاع درونی برخی از گروههای مسلح که بیشتر در میان اسلامیستهای بنیادگرا صورت گرفته، اختلاف نظرها بین آمریکا، سوریه و چین و همچنین کشورهای اروپایی پیرامون کمک نظامی به این جنبش، به مباحث گسترده ای دامن زده است. از سوی دیگر، بخشی از چپ سنتی به مخالفت با جنبش مسلحانه برخاسته و نقش امپریالیستها را در آن برجسته کرده است. در این نوشتار تلاش می شود به هر یک از بحثهای موجود نظری بیندازیم و در نهایت بدین سوال پاسخ دهیم که آیا چپ باید از جنبش مسلحانه در سوریه حمایت کند؟
بررسی خود را با نگاه به نوشته ای از یک نویسنده چپ انقلابی ساکن سوریه به نام “ناهید بداوییه” آغاز می کنیم. در واقع بر پایه گفته های وی به بررسی مبحث مبارزه مسلحانه و نیروهایی که مداخله گر هستند یا می توانند باشند، می پردازیم.
خانم بداوییه می نویسد: “انقلابهای کشورهای عربی مهر پایان به چپ سنتی زده اند، به ویژه به احزاب ارتدوکس کمونیست که مدتهاست بی ثمر باقی مانده اند. آنها احزابی محافظه کار با ساختار ارتجاعی هستند که به طور مداوم با ریزش اعضای شان روبرو هستند. در سوریه، احزاب کمونیست جذب رژیم جنایتکار شده اند و با آن مستقیم و غیر مستقیم همدستی می کنند. از همین رو، بسیار از نیروهای شان به ویژه جوانان از آنها کناره گیری کرده و راهی خیابانها و تجمعهای اعتراضی می شوند. در حقیقت آنها به دیگر افراد نسل خود می پیوندند. این پدیده را در تمام جنبشهای سیاسی سنتی می توان مشاهده کرد. جوانان جنبشهای انقلابی فلسطینی، عرب و کرد همگی رهبریهای قبلی را که آنان را قفل کرده بودند، رها کرده و به انقلاب پیوسته اند. در سوریه و در تمامی این جنبشهای سیاسی، رهبران “احزاب بردار” سد و ترمزی در برابر جوانان انقلابی بودند. همزمان با این روند، جنبشهای تازه چپ در جریان پروسه انقلاب به وجود آمدند که با تجربیات انقلاب رشد کرده اند.”
برای درک جنبش مسلحانه در سوریه به چند سوال که از سوی برخی از مخالفان مطرح می گردد، پاسخ می دهیم.
گفته می شود، رژیم اسد در کمپ “ضد امپریالیستی” است و حرافیهای واشنگتن پیرامون کمک به این جنبش را شاهد آن می شمارند.
سخنان سفیر آمریکا در سوریه در سنا
برای اینکه بدانیم ایالات متحده تا چه اندازه از انقلاب سوریه پشتیبانی می کند، به نشست کمیته روابط خارجی سنای آمریکا که روز 11 آوریل انجام شد، نگاه می کنیم. “رابرت فورد”، سفیر آمریکا در سوریه در حالی که به سوالات نمایندگان پاسخ می داد، به شدت اصرار می ورزید تا حمایت کنگره را برای پیشبرد اهداف دولت به دست بیاورد. وی تاکید داشت که ایالات متحده باید به رزمنده های “مدره” که علیه تندروها می جنگند و مخالف بشار اسد نیز هستند، کمک کند. آقای فورد گفت: “آنان با القاعده و دیگر گروههای تروریست از جمله “جبهه النصره” که بهترین آموزشها و سازماندهی را دارند، مخالف هستند. (جبهه النصره، تشکل بنیاد گرایان سنی است که بنا به تخمینها 5 هزار نفر نیرو دارد. آنان افراطیونی هستند که خواستار تاسیس حکومتی اسلامی هستند. این گروه در لیست تروریستی ایالات متحده قرار دارد و رهبر آن “ابومحمد جولانی” است.)
سفیر آمریکا در سوریه در ادامه اصرار ورزید که “ما باید در سمت وزنه نیروهای مدره قرار گیریم” و برای نمونه نیروهای سکولار و دمکراتیک درون ارتش آزاد سوریه را نشان داد. وی گفت، به همین دلیل دولت اوباما به آنها کمکهای غیر نظامی می کند. با این حال او خواهان کمک نظامی به نیروهای “مدره” نبود و گفت: “هدف استراتژیک ما در سوریه جلوگیری از استفاده از سلاحهای شیمیایی است که مبادا به دست گروههای تندرو بیفتد و سوریه به سویی برود که به ما و یا متحدان ما ضربه بزند.”
وی همچنین بر مذاکرات سیاسی برای “انتقال آرام” قدرت تاکید کرد. این گفتگو که از رادیو “سیسپن” پخش می شد، ساعتها به طول کشد. طی این مدت از گفته های سفیر و پاسخهای وی به سناتورهای حاضر در نشست آشکار بود که در واقع دولت آمریکا در سوریه هیچ کاری جز جستجو برای یافتن راهها و افرادی که در خدمت این کشور قرار گیرند، انجام نمی دهد. جالب آنکه وقتی سناتور جمهوری خواه، “جان مک کین” از وی پرسید که آیا ارتش آمریکا توانایی این را دارد که منطقه پرواز ممنوع در سوریه داشته باشد، فورد پاسخ داد: “من نمی توانم پاسخ دهم، زیرا نظامی نیستم و یک اقتصاد دادن هستم.”
مک کین در واکنش به این پاسخ سر بالا با پرخاش گفت: “صبر کن ببینیم ، شما سفیر آمریکا در این کشور هستی. اگر هیچکس نداند، شما باید بدانی آنجا چه خبر است.” وی افزود: “”مبارزان سوری” از اینکه اوباما به آنها کمک نمی کند، خشمگین هستند.”
در همین حال سناتور دمکرات، “رابرت مندز” ادامه داد: “آمریکا باید چنین کاری را آغاز کند، به نظر من زمان آن رسیده است” (منظور دو سناتور کمک نظامی به نیروهای “مدره” است).
یکی از مهمترین نکات مورد توجه در این نشست، پرسشهای پیاپی سناتورها از سفیر پیرامون این که آیا آلترناتیو مورد پذیرش آمریکا در آنجا وجود دارد یا نه بود. آقای فورد به این سووال پاسخ روشنی نمی داد، زیرا از قرار معلوم دولت آمریکا به چنین آلترناتیوی دست نیافته است.
از اواسط آوریل تا اواسط ماه مه (اواخر اردیبهشت) قرار است اوباما با رهبران چهار کشور درگیر در سوریه، امارات متحده عربی، قطر، اردن و ترکیه به طور جداگانه ملاقات و گفتگو کند. دولت آمریکا از سقوط اسد و افتادن این کشور به دست تندروهای اسلامی در هراس است. از این رو چاره ای ندارد مگر آنکه هر چه سریع تر آلترناتیو اش را یافته و در خدمت خود قرار دهد.
از سوی دیگر، در نشست گروه 8 در ماه آوریل پیرامون کمک نظامی یا “دخالت نظامی” در سوریه، توافقی حاصل نشد. این امر اگر چه خشنودی چین و روسیه را دربر داشت، باعث نارضایتی انگلیس و فرانسه شد. آنان با جدیت به دنبال لغو تحریم ارسال سلاح به سوریه هستند و میخواهند اتحادیه اروپا را برای موافقت با این امر مجاب کنند. “ویلیام هیگ”، وزیر امور خارجه بریتانیا پس از پایان این نشست گفت که جهان در حل مساله سوریه شکست خورده است. وی اعلام کرد که وزرای کشورها در مورد سوریه به توافق نرسیده اند و افزود: “شورای امنیت سازمان ملل مسوولیت خود را انجام نداده، به خاطر اینکه توافق وجود ندارد.”
مردم سوریه عروسکهای خیمه شب بازی امپریالیسم؟
حال که بلاتکلیفی غرب در برابر نیازهای مردم سوریه را مرور کردیم، نظری می اندازیم به درون جنبش مسلحانه در سوریه و پاسخ به آن عده که به بهانه “کمک امپریالیستها، جنگ داخلی و هرج و مرج”، به انقلاب مردم سوریه پشت کرده اند.
“یوسف خلیل”، نویسنده چپ، در مقاله ای که در 9 آوریل سال جاری با عنوان “چرا چپ باید از انقلاب سوریه حمایت کند” منتشر کرد، می نویسد: “بخشی از نیروهای چپ مخالف انقلاب سوریه هستند. آنها ادعا می کنند که رژیم اسد در جبهه “ضد امپریالیستی” است و دروغهای واشنگتن مبنی بر حمایت از انقلاب سوریه نشان از این دارد که میلیونها نفر که علیه حکومت اسد به پا خاسته اند، عروسکهای خیمه شب بازی امپریالیسم هستند. مردم سوریه گناه کبیره کردند که دو سال علیه این رژیم مبارزه کرده اند و گواه آن حمایت آمریکا و دیگر کشورهای غربی از جنبش آنهاست. اما یک سوال به فکر انسان می رسد؛ اینها در مورد کمکهای قابل توجه نظامی که از ایران و روسیه به رژیم اسد می رسد، چه می گویند؟ از آن گذشته، قبل از اینکه مبارزه شکل مسلحانه به خود بگیرد، اینها چه می گفتند؟
وی دوباره می پرسد: “اینها کجا بودند وقتی برای ماهها مردم سوریه به شکل صدها هزار نفری در شهرها و اطراف آن تجمع می کردند و توسط نیروهای حکومت به قتل می رسیدند، زن و مرد، پیر و جوان شکنجه می شدند؟ آیا آنها آزادی همه زندانیان سیاسی را خواستار شدند؟ آیا آنها برای کمک به آوارگان اقدامی می کنند؟ آیا خودشان راه دیگری برای مبارزه با اسد نشان داده اند؟ و سرانجام آیا آنها انقلابات کشورهای دیگر را به همین چشم نگاه کرده اند؟”
یوسف خلیل در ادامه نوشته اش می گوید: “واشنگتن در اوج بمباران شهرها و مناطق مسکونی مانع دسترسی انقلابیون به هر نوع سلاح سنگین مانند سیستم ضد هوایی شده است. همزمان قطر و عربستان بی دریغ به اسلامیستهای تند رو کمک می کنند.
“غیاث نیسه”، یک عضو موج چپ انقلابی سوریه در همین زمینه می گوید: “قدرتهای امپریالیستی به سرکردگی آمریکا همواره گفته اند از “انتقال آرام” حمایت می کنند، این یعنی تغییرات مصنوعی و جزیی.”
“احمد معاذ الخطیب”، رییس ائتلاف ملی سوریه، که در ماه مارس از سمت خود استعفا داد، ضمن اعتراض به دخالت قدرتهای خارجی در سوریه به منظور تسلط و کنترل این کشور می گوید: “گروهها و افرادی که حاضرند از قدرتهای خارجی اطاعت کنند، مورد حمایت آنان قرار می گیرند. آنان که سر پیچی می کنند، جز گرسنگی و مرگ در انتظارشان نیست.”
وی تاکید می کند: “ما به کسی برای کمک التماس نمی کنیم. اگر می خواهند ما را به عنوان سوریه ای بودن اعدام هم کنند، بگذار بکنند. دروازه های آزادی باز شده و بسته نخواهد شد. نه تنها برای مردم سوریه بلکه برای همه مردم. پیام ما به جهان این است که تصمیم برای مردم سوریه را مردم سوریه و فقط مردم سوریه می گیرند”.
“فاض ترابولسی”، یک نویسنده چپ لبنانی، به صراحت می نویسد: “مردم سوریه به هیچکس عذر خواهی بدهکار نیستند و نباید وقت خود را برای توضیح نوع مبارزه ای که انتخاب کردند به کسی هدر دهند. این مردم همه تلاش خود را برای مبارزه مسالمت آمیز کرده اند. تنها چیزی که آنها باید توضیح بدهند، موضع شان در باره کمک مالی و کمکهای خارجی است. هر کس تحت این رژیم زندگی و مبارزه کرده و سپس سلاح به دست گرفته، می داند که برای یافتن سلاح به همه جا باید چشم انداخت. این رژیم مردم را وادار به استفاده از سلاح کرده و بنابراین همین رژیم است که آنها را مجبور می کند برای ادامه مبارزه مسلحانه به دنبال راه هایی برای پرداخت هزینه آن باشند. این یک رمز و راز پنهان نیست. مسلم است هر مبارزه مسلحانه نیازهایی دارد که باید آنرا برطرف کند. مردم سوریه نیاز بدین دارند که از جایی سلاح به دست بیاورند که همزمان بتوانند استقلال خود را نیز حفظ کرده باشند و این کاری مشکل ولی غیر ممکن نیست. اما هر کس که از این انقلاب به بهانه های واهی حمایت نمی کند، فریبکار است. این عده در هیچ شرایطی از انقلاب حمایت نمی کنند و نکردند. اگر صداقت داشتند برای این کار و یافتن سلاح تلاش می کردند.”
خلیل در نوشته خود به موضوع اسراییل و اینکه گویا این کشور در زمره موافقان انقلاب سوریه است، می پردازد. این یکی دیگر از بهانه های کسانی است که از جنبش سوریه حمایت نمی کنند. وی می نویسد: “وقتی موضوع اسراییل مطرح می شود و بهانه هایی از این قبیل، باید دانست که رضایت اسراییل از تغییر رژیم در سوریه ظاهری است. در واقع آنها از تغییرات دمکراتیک در کشورهای عربی وحشت دارند. برای اسراییل این خوب است که توسط دیکتاتورهایی که ثبات سیاسی دارند محاصره شود، هم به لحاظ تبلیغاتی و هم به لحاظ ادعاهای امنیتی. از این چه بهتر که دیکتاتوریهای عرب مردم را گرد موضوع فلسطین رادیکالیزه کنند، اما زیر کنترل شدید خود داشته باشند؟”
در همین زمینه، فاض ترابولسی می گوید: “ارزش واقعی اسد برای آمریکا و اسراییل این است که مسوول دو کشور باشد: سوریه و لبنان. در عین حال امنیت و ثبات در مرز شمالی فلسطین اشغالی را حفظ کند و حزب الله را تحت کنترل داشته باشد. بدون به دست آوردن این مطالبات، آمریکا حمایت نظامی نخواهد کرد.”
وقتی رژیم بشار اسد مانع جنگ داخلی به حساب می آید
از دیگر دلایل ارایه شده برای شک و تردید نسبت به حمایت از انقلاب، سناریوهای مختلفی است که از درگیریهای درونی این کشور ساخته می شود. مخالفان انقلاب سوریه می گویند، در سوریه جنگ داخلی می شود و گروهها به جان هم می افتند و دست آمریکا و دیگر قدرتها باز می شود.
خلیل در مقاله خود به این مبحث نیز پرداخته است. وی پاسخ می دهد: “بسیار خوب، ولی آنچه اینها فراموش می کنند این است که همین الان سوریه در شرایطی بد تر از جنگ داخلی قرار دارد و این درحالیست که یک انقلاب مردمی در جریان است که دارای جبهه نظامی نیز هست. درست است، گروههای مختلفی در آن شرکت دارند و به همان تعداد هم استراتژی و ایده وجود دارد، این شامل کسانی نیز می شود که چپ هم نیستند و قرارهایی هم با امپریالیستها می گذارند. اما این خیزشها پروسه بسیار دینامیکی است که میلیونها مردم را برای اولین بار در امور زندگی شان فعال کرده است. به هرحال مراحل پیروزی و شکست، پیشرفت و پس رفت وجود دارد، همانطور که شکست و پیروزی در میدان جنگ نیز وجود دارد. اما این اشتباه است که جایگاه انقلاب سوریه را به سطح نازل بحث جنگ مسلحانه و نقش قدرتهای امپریالیستی که سعی خواهند کرد آن را با خواسته خود شکل بدهند، بکشانیم.”
در این مقاله همچنین به نقش زنان که مورد توجه کافی به ویژه در رسانه ها قرار نگرفته، اشاره می شود. وی می گوید: “زنان از همان آغاز بسیار فعال بوده اند و در رهبری جنبش قرار داشتند. آنها نه تنها نقش قربانی، مادر، خواهر و شهید یا بازداشتی را ایفا می کردند، بلکه در تظاهرات و در صف اول اعتراضات، تشکیل و اداره بیمارستانهای خیابانی، گزارشگری، پخش دارو و ابزار و کمکهای انسانی فعال بوده اند. گروهی از زنان فعال در “آلپو” نوشته بودند: ما صبر نمی کنیم تا بعد از انقلاب برای احقاق حقوق خود ظاهر شویم.”
خلیل می نویسد اما مبارزه مسلحانه بر نقش زنان سایه افکنده و به همین دلیل در اوایل ماه مارس و در انتخابات شورای محلی انقلابی آلپو اگر چه چند زن فعال و بسیار شناخته شده کاندید بودند، اما هیچیک انتخاب نشدند. به هر حال، مانند همه جا در دنیا راهی باید پیموده شود، اما در آینده مشخص می شود که مبارزه علیه اسد چه جبهه هایی را گشوده است.
وی به یکی از مشکلات مهم و قابل توجه جنبش مسلحانه اشاره می کند و می گوید: “از مشکلات بزرگ انقلاب این است که گروههای مختلف مسلح جدا از هم عمل می کنند، بدون اینکه همکاری مشترکی در طراحی استراتژی نظامی داشته باشند و یا بنا بر مطالبات توده مردم عمل کنند. در برخی از نقاط عده ای از این گروهها با یکدیگر برخورد نیز داشته اند. این سبب شده است که بخشی از توده های مردم در اثر اقدامات ارتجاعی و حرکتهای افراطی مذهبی این گروهها که شامل اسلامیستهایی می شود که به سلاحهای مجهز دسترسی دارند، نا امید شده و از مبارزه کناره گیری کنند. با این همه در برخی از نقاط کشور، گروههای مسلح راههایی پیدا کرده اند که در ارتباط و هماهنگی با هم عمل کنند.
نمونه این امر گزارشی از “دارایا، مقاومت شهر” است. این گزارش همکاری مشترک “ارتش آزاد سوریه” و رهبری شورای محلی شهری را توضیح داده است. نتیجه این هماهنگی به صورتی بوده که همه گروههای مسلح بایستی از اتوریته ارتش مرکزی برای انجام عملیات در شهر پیروی کنند. برای جلوگیری از سوواستفاده از منابع، همه هدایا و کمکهای مالی به یک حساب مشترک ریخته می شود و از آنجا به کارهای نظامی و کمکهای انسانی آنهم تحت نظر شوراهای محلی اختصاص می یابد. با وجود نیاز مبرم به کمکها و حمایتهای فوری، این سازمان از پذیرش کمکهای مالی و نظامی با وابستگی سیاسی کاملا خودداری کرده است.
کمیته های هماهنگی محلی برای هر فرد انقلابی که تصمیم گرفته سلاح به دست بگیرد، یک پیام پر اهمیت دارد: “باید پرچم خودداری از استفاده سلاح علیه یکدیگر برافراشته شود. سلاح فقط علیه حکومت و برای به دست آوردن آزادی و عدالت به کار گرفته خواهد شد”.
هیچ حکومتی با ریختن خون مردم پا بر جا نمی ماند
و سرانجام، خانم “سمریزبک”، یکی از نویسندگان توانای سوریه و نامی آشنا برای سوریها که بارها دستگیر شده و سرانجام توانست به فرانسه بگریزد، می نویسد: “در زندان مردان جوانی را دیدم که مثل لاشه حیوانات به گوشه ای افتاده بودند. صورتهای خونین، بینیهای شکسته، چشمهای شکافته شده و ورم کرده و همه از شدت ضعف بر زمین دراز کشیده بودند. باید بگویم، انقلاب مردم سوریه متوقف نخواهد شد. مردم سوریه دیگر توسط گروهی لات و اوباش اداره نخواهند شد. هیچ حکومتی با ریختن خون مردم پا بر جا نمی ماند.”
انقلاب در سوریه ادامه دارد تا کنون 70 هزار نفر جان خود را از دست داده و میلیونها نفر آواره شده اند، اما مردم سوریه عزم جزم کرده اند که از زیر ستم دیکتاتور بشار اسد خود را رها کنند. نیروهای راستین انقلابی این مردم را در برابر چالشها و سختیهای پیش روی شان حمایت می کنند. اگرچه پیچیدگیهای بسیاری در مبارزه مسلحانه در سوریه وجود دارد و گروههای متعددی دست به سلاح برده اند، اما نیروها و سازمانهای چپ و انقلابی در جهان از نیروهای مردمی و آن بخش از جنبش مسلحانه که پرچم آزادی، عدالت و برابری را در دست دارد نه تنها حمایت می کنند، بلکه از آموزشها، تجربیات و سازماندهی آنان برای انقلاب در کشور خود نیز بهره می گیرند.