واکنشهای جهانی نسبت به “انقلاب دوم مردم مصر” به روشنی منعکس کننده نه تنها خصلت سیاسی و طبقاتی حکومتهاست، بلکه نشاندهنده جبهه بندی سیاسی کشورها بنا بر منافع خود نیز می باشد. واکنش برخی دولتها به خیزش مردم مصر در بسیاری موارد هم وقیحانه بوده و هم بیشتر به فکاهی شباهت دارد. آنها با حرفهای خود نشان می دهند که هیچ عقل و شعور و درکی برای مردم قایل نیستند. گل سرسبد آنها هم جمهوری اسلامی است که واکنش آن – یا بیشتر عدم واکنش آن – به این رویداد قابل توجه است.
برای نمونه: بشار اسد که مدیون رژیم اسلامی ایران در سرکوب مردم سوریه است، انقلاب مردم مصر را “سقوط اسلام سیاسی” توصیف کرد. آمریکا که هم خدا را می خواست و هم خرما، در برابر از دست دادن اجباری خرما، برای حفظ ارتش از در تزویر و وانمود کردن به نزدیکی به جنبش مردم در آمده. آقای اردوغان در ترکیه که با پوشش اسلامی دادن قصد پیشبرد اهداف خود را دارد و اکنون خود در خانه به خطر افتاده، قیام مردم مصر را “کودتا” می خواند. در عراق، نوری مالکی، حامی دیکتاتور جنایتکار سوریه، غیبگویی می کند: “هیچ نظامی که بر خشونت و قتل به جای سیاست تکیه می کند، موفقیت نخواهد داشت.”
در مسکو، یک مقام مجلس ملی این کشور معتقد است که سرنگونی محمد مرسی نشان از این دارد که “دموکراسی در کشورهای غیر اروپایی نمی تواند پیاده شود“.
و اما در ایران، خامنه ای و کارگردانان اصلی حکومت هنوز در شوک سرنگون شدن حکومت دین بر مردم، لب به سخن نگشوده اند. تنها سخنگوی وزارت امور خارجه رژیم سخاوتمندانه بر “ضرورت تحقق مطالبات مشروع مردم این کشور” تاکید کرد. ائمه جمعه نیز در خطبه های خود دست به ماستمالی کردن زدند. آنها با تحویل اراجیف، علت شکست حکومت دینی در مصر را “مردم عدول از اصول را نمی پذیرند”، ” انتقام خدا از خون شیعیان”، ” ندانستن قدر امنیت در کشور، “امید انتخاب افراد معتدل” ، “بی اعتنایی به جمهوری اسلامی”، “مال اندیشی رهبران”، “عدم ثبات مسلمانان بدون ولایت فقیه” دانستند.
جمهوری اسلامی که خیال صدور اسلام به جهان را داشت، اکنون به خیزشهای مردمی علیه احکام اسلامی روبرو شده است. خیزشهای عظیم مردم ترکیه علیه نو – لیبرالیسم با پوشش اسلامی و اعتراضهای مردم مصر که اکثر آنان هم مسلمان هستند، علیه تسلط دین بر زندگی و قوانین، “نه” محکمی به صدور حکومت اسلامی بدین کشورها و ادغام دین و دولت به شیوه ایران است.
مردم مصر نمی خواهند مذهب در زندگی روزمره آنان حرف اول را بزند. آنان به پا خواستند زیرا چشم انداز مخرب و ناعادلانه آن را در ایران دیده اند. آنها دیدند وقتی سه میلیون مردم در ایران به اعتراض از انتخابات قلابی به خیابان آمدند، با چه بی رحمی سرکوب شدند. آنها باور داشتند که انقلاب مصر پایان نیافته است و باید برای بهبود شرایط اقتصادی و آزادی با حکومت مستبد مذهبی مبارزه کنند. پس از این نیز با چالش بزرگ ارتش و حامیان آن روبرو خواهند بود. آنها تنها با سازماندهی نیروهای دمکراتیک و مترقی و تقویت تشکلها و اتحادیه های کارگری و مبارزه و دفاع پیگیر از آزادیها به پیروزی نهایی دست خواهند یافت.