در تاریخ 23 اسفند 1368 مبارزه خستگی ناپذیر، آقای حسین عابدینی در شهر استانبول ترور شدند. تروریستهای نظام پلید جمهوری اسلامی هدفشان ترور و قتل عام تمامی سرنشینهای ماشینی به رانندگی ایشان بود که به سمت فرودگاه استانبول می رفت. از جمله اصلی ترین اهداف تروریستها مسئول کمسیون خارجی شورای ملی مقاومت، آقای محمد سید المحدثین بود. اما این حمله تروریستی با هوشیاری آقای حسین عابدینی شکست خورد و تنها حسین عزیز متاسفانه مورد اصابت گلوله تروریستها قرار گرفت.
گلوله های استفاده شده از سوی تروریستهای اعزامی از سوی وزارت بدنام اطلاعات رژیم، دو زمانه بودند و پس از اصابت به بدن آقای حسین عابدینی در کبد ایشان منفجر شده و موجب متلاشی شدن کبد ایشان شد.
خبر ترور یکی اعضاء مجاهدین از سوی تروریستهای ولایت فقیه بسرعت در مطبوعات ترکیه انعکاس پیدا کرد.
وقتی که آقای حسین عابدینی را به بیمارستان برده و جراحی کرده بودند، تنها قسمت بسیار کوچکی از کبد ایشان باقی مانده بود. دکترها همه از ادامه حیات ایشان قطع امید کرده بودند. یکی از متخصصین گفته بود ما تنها می توانیم در صورتی که روزانه 10 کیسه خون به اوتزریق کنیم، شاید بتوانیم کبد او را ظرف یک ماه در کیسه ای باز سازی کنیم.
رئیس بیمارستان تهیه روزی 10 کیسه خون را غیر ممکن اعلام کرده بود و گفته بود از عهده ما خارج است.
دفتر سازمان مجاهدین در استانبول تمامی امکاناتش را برای نجات آقای حسین عابدینی بسیج کرده و با مسئولیت شهید راه آزادی ایران زمین، مجاهد خلق علی اکبر قربانی به تلاش برای جمع آوری خون پرداخت.
آن روزها بنده در استانبول زندگی می کردم و یکی از فعالین مقاومت بودم. هر کدام از ما که فعالین مقاومت بودیم به نوبه خود 2 تا 3 کیسه خون ظرف یک هفته داده بودیم و دیگر توان جسمی بیشتری برای خون دادن نداشتیم، اما این کافی نبود.
من با یکی از عزیزان به دانشگاه چاپار (چاپا) – در کنار یکی از مراکز سازمان خون استانبول – رفتیم و ضمن صحبت با دانشجویان، گزارش خبری روزنامه ها در مورد ترور آقای حسین عابدینی را به آنها نشان دادیم. در همین راستا از آنها در خواست کردیم برای نجات جان این قربانی تروریسم آخوندی خون اهدا کنند.
چند دانشجویی که با ما صحبت می کردند گفتند که ما کمی فرصت می خواهیم تا با بقیه دوستانمان صحبت کنیم.
درداخل یکی از محوطه های دانشگاه چاپار(چاپا) دانشجویان زیادی به دور یک سخنران دانشجو حلقه زده و جمع شده بودند. کمی صبر کردیم تا این سخنران صحبتهایش تمام شود. سپس به سوی او رفته و با او نیز صحبت کرده و درخواست اهداء خون کردیم. او – که ظاهرا یکی از رهبران دانشجویان بود – گفت که ما هیچ کدام مسلمان نیستیم و همگی مارکسیست و کمونیست هستیم اما از آنجایی که شما را خوب می شناسیم و می دانیم که مبارزاتتان بر علیه فاشیسم مذهبی و دیکتاتوری جمهوری اسلامی است، سعی می کنیم کمکتان کنیم. ضمن اینکه هم او و هم افرادی که در کنار وی بودند، گفتند که ما موضوع ترور را در روزنامه ها خوانده و در جریان هستیم.
شاید یک ساعت نگذشته بود که یکدفعه صف طولانی از دانشجویان دختر و پسر برای اهداء خون – به ما که دریکی از مراکز سازمان انتقال خون استانبول در کنار دانشگاه چاپار (چاپا) ایستاده بودیم – مراجعه کرده و خواستار اهداء خون شدند. همه اشان می گفتند که ما چپ هستیم اما به مبارزات مجاهدین بسیار احترام می گذاریم و برای نجات جان همرزم شما با کمال میل خون می دهیم.
خون دادن تعداد بیشماری از دانشجویان چپ دانشگاه چاپار (چاپا) در استانبودل موجب نجات جان حسین عابدینی عزیز شد.
رئیس سازمان خون ترکیه به شهید راه آزادی ایران زمین علی اکبر قربانی گفته بود که اگر من خودم میخواستم این میزان خون را تهیه کنم، مطلقا نمی توانستم این کار را انجام بدهم. شما چگونه توانستید؟
مجاهد قهرمان شهید علی اکبر قربانی در سال 1370 – دو سال بعد از این واقعه – از سوی تروریستهای ولایت فقیه ربوده و در استانبول به شهادت رسید. تروریست های ضد بشری ولایت فقیه پیکر این شهید راه آزادی ایران زمین را قطعه قطعه و مثله کرده بودند.
مبارز قهرمان آقای حسین عابدینی نجات یافت و امروز یکی از مسئولین کمسیون خارجی شورای ملی مقاومت می باشند.
خداوند منان حافظ و نگهدار ایشان و تمامی مجاهدین قهرمان باشد.
مجتبی فتحی
25 اردیبهشت 1393
15 می 2014