چه قشقرق اينجا – چه بلبشو اينجا
مناظره اينجا – بگو مگو اينجا
چه محترم هستند – اراذل و اوباش
طرف خودش را هم – زده اطو اينجا
يکی که می ديده – زبون حريفش را
زبان خود کرده – به او فرو اينجا!
يکی طمع کرده – به ميکروفن اول
ولی در آوردند – ز جيب او اينجا
ز آمپلی فاير – صدای گوز آمد
گمانم آروُغ زد – همان عمو اينجا
چه مبطلاتی شد – بياور آفتابه
که در حضور جمع – کند وضو اينجا
برای بنشستن – به مسند کورش
چه گاز و گوز اينجا – چه گند و بو اينجا
برون بزن ملت – ز صحن اين هشتی!
نه اعتبار اينجا – نه آبرو اينجا
ميان اين جمع – حقير و بی مايه
نه مال ما پيدا – نه زان همسايه
ـــــــــــــــــــ
سگان زرد اکنون – به واق واق اينجا
برادران شغال – کلفت و چاق اينجا
نشسته تقريبا – چو آبراهام لينکلن!
به دستشان هر يک – دوتا چماق اينجا
يکی بگيرد ژست – برای مادرزن
يکی فروشد فخر – به باجناق اينجا
يکی به وبلاگش – خبر دهد فوری؛
منم پرزيدنت !– در اين اتاق اينجا
يکی بود بادش – به معده و غبغب
يکی زند بشکن – به اشتياق اينجا
يکی که با رهبر – زياده نزديک است
ز سرخوشی جفتک – زند به طاق اينجا
يکی که با حيرت – به پشت در مانده
به پسته های خويش – زده سماق اينجا
عجب چه ترکيبی! – به مرده شويان گو
که بردنی هستند – بالاتفاق اينجا!
پلشتی از پايه – فساد صد لايه
نه مال ما پيدا – نه زان همسايه
ـــــــــــــــــــ
بيا تماشا کن – صدا و سيما را
که ميکند کارتون – رجال فردا را!
اميرکبير آمد – برو نظام الملک
قوام جان ول کن – فروغی ما را
ببين مصدق جان – تو با رضاخان باش
بگو به بازرگان – نزن هويدا را
چه کاريکاتورها! – بگير الساعه
سراغ نيک آهنگ – و نيز مانا را
بگو شود تاريخ – به مسخره تکرار
چه سوژۀ خوبی – نظر کن اينها را
تملّق از آنسو – سوال کنکور است!
رقابت سختی- گرفته اعضا را
“رسول اکرم هم – شبيه ايشان بود”!
“محققی بايد – بچسبد اينجا را”
خلاصه ميکوشند ـ به نقل جعليات
که تخم پيغمبر – کنند آقا را!
يکی پیِ سوره – يکی پیِ آيه
نه مال ما پيدا – نه زان همسايه
ـــــــــــــــــــ
يکی ز نامزدها – چنانکه ميدانی
علامتی دارد – به روی پيشانی
ز ما کند پنهان – به زير آن چتری
به همت شانه – به لطف سلمانی
نجاست است آيا – که ميکند پنهان؟
چنين که همرنگ است – به کود انسانی؟
نه! جای مهر است اين – ولی در اين مقطع
طرف حيا کرده – از آن مسلمانی!
حکومت مذهب – همين بود حسنش
که ميشود خود را – عوض کنی آنی
ببين که اين هیأت – به دوربين خيره
چگونه ميورزد – ريا به آسانی
عجب چه ويترينی – چه مانکن هايی!
به قيمت يک رأی – به ملت ارزانی
به شرح اين اوضاع – چه ميتوان گفتن؟
همان که فرموده – عبيد زاکانی:
ز دولت « … ر» و – حکومت « … يه»
نه مال ما پيدا – نه زان همسايه