نعمت فیروزی
پیشرفت در زمینه دستگاههای اطلاع رسانی در مدت یک قرن گذشته، این انگاره را در اذهان ما بوجود آوره است که، قرن بیست و یکم به همان اندازه با قرن بیستم فاصله دارد که قرون تاریک از قرن بیستم فاصله دارد. از این رو اگر بشر را در قرن بیست و یکم مصرف کننده رسانه بنامیم حرف گزافی نیست. رسانه ها دیگر از ما جدا نیستند، بلکه به بخشی اجتناب ناپذیر از تجربه ما از جهان تبدیل شده اند. زندگی امروز گیتی با زندگیای که چند نسل پیش میکرد بسیار متفاوت است. در آغاز قرن بیستم نه تلویزیون وجود داشت و نه اینترنت و نه هیچ ایستگاه رادیویی، هیچ بیلبورد کنار جاده ای، هیچ فیلم بلند و مطمئناً هیچ گوشی هوشمندی وجود نداشت. مردم برای شناخت خود از دنیای بیرون فقط به روزنامه ها وابسته بودند. امروزه رسانه های ارتباط جمعی به مثابه «شبکه خون رسانی در پیکره اجتماع» عمل میکنند. به بیان دیگر از الزامات زندگی امروز به معنای واقعی کلمه یکی هم این است که جریان حقیقی اطلاعات در حال گردش باشد. در هیاهوی هزاران کانال رادیویی و تلویزیونی و ماهواره ایی و اینترنتی که از فرط فزونی و تنوع، سردرگمی را برای بشر به ارمغان آورده است، وجود حتی یک رسانه آزاد، کافی است تا مطمئن شویم که حقیقت گفته می شود و سرانجام به کرسی می نشیند. وقتی رسانه چنین نقشی در زندگی معمولی مردم جوامع مختلف دارد، بطریق اولی نقش آن در جوامع دیکتاتور زده و تشنه تغییر و تشنه آزادی، چندین برابر است. میهن اسیر ایران که آبستن انقلابی نوین و عمیق است بیش از هر جامعه دیگری تشنه گردش آزاد و حقیقی اطلاعات است. بویژه که به دلایل زیادی که مبحث جداگانه ایی است، در محاصره چندین رسانه با سمت و سوی تجاری و منافع بیگانه است که بی اغراق صفت مافیایی برازنده آنهاست. این مافیای رسانه همه چیز را چند برابر با هزینه کلان، بر اذهان مردم ایران پمپاژ میکنند، بجز خواسته اصلی مردم ایران را که همان خواست تحول انقلابی و سرنگونی ستمگران حاکم است. از این رو آنها با پمپاژ ثانیه ایی مافیای رسانه و گردش کاذب اطلاعات در ابعاد کلان، جامعه ایران را نسبت به خواست اصلی اش در امر سرنگونی فاشیسم دینی، در بزرگترین سانسوری که در قرن گذشته متصور بوده است، قرار داه اند. سانسوری که هدفش قطع رابطه مردم با ارگان رهبری کننده انقلاب، مجاهدین و شورای ملی مقاومت است. اما شگفتا که همدستی ارتجاع و استعمار و همه جریانات مختلف همراه با «بادجهانی» (از چپ رفرمیست و استحاله شده در بورژوازی تا بقایای سلطنت مدفون) نتوانسته است آنها را در هدف ضد مردمی شان موفق سازد. زیرا از سالیان پیش ارگان رهبری کننده انقلاب به چنان بلوغی رسید که توانست بر جبهه ارتجاع و استعمار پیشی بگیرد و رسانه خود را بوجود بیاورد و بکار گیرد. «سیمای آزادی» آن رسانه مردمی است که انقلاب و خواست حقیقی مردم را انعکاس می دهد. بیش از ۲ دهه است که تجربه بخشی از مردم ایران نسبت جهان و تاریخ شان است و آمال و آرزوهای آنان را در مبارزه علیه فاشیسم دینی بازتاب می دهد. از ۲۲ دی تا ۲۵دی به مدت ۴ روز سیمای آزادی دست اندر کار پخش برنامه گلریزان «همیاری» مردم با سیما و در حقیقت با مقاومت سترگ میهنی بود. این برنامه مدتی است سالانه و تاکنون ۲۸ بار تکرار شده است. برگزاری آخرین همیاری از کیفیت ویژه ایی برخوردار بود که نشان از تحولی می دهد که بسیار جا دارد از زوایای مختلف به آن پرداخت شود. از اعداد و ارقام که بگذریم، نوع و کیفیت برقراری ارتباط از جانب مردم ایران با این رسانه ملی میهنی، از مفهوم واژه «عشق» چیزی کم نداشت.
جمع آوری کمک مالی برای هر امر خیری می تواند یک فضیلت باشد. و وقتی برای مبارزه و یک جنبش مقاومت و صدای آن باشد، فضیلت در آن چند برابر می شود. از همین رو جمع آوری کمک مالی برای مبارزه و مقاومت در همه جوامع یک امر مقدس به شمار می آید. تجربه زنده جنبش های مقاومت در قرن ۲۰ و ۲۱ بسیار گویا و ارزشمند است. تا آنجا که جان ها و خون ها برای آن نثار شده است. اگر چه در دوران مقاومت بخاطر مسایل امنیتی کمتر علنی شده است اما واضح است که بدون آن استمرار مقاومت و ایستادگی یک جنبش متصور نیست یا لااقل برای مدت طولانی غیر قابل تصور است. این درحالی است که همه جنبش های مقاومت در قرن گذشته، بدون استثنا علاوه بر جمع آوری کمک مالی از مردم خود، قسمت اعظم هزینه های خود را از کشورهای دوست دریافت کرده اند و البته کار درست و شایسته ایی و نشانه همبستگی انسانی بوده است. در جنبش مقاومت ایران اما، ما با یک پدیده استثنایی و منحصر به فرد مواجه ایم. جنبشی که بطور مستقل و بدون هیچ پشتوانه خارجی، از طریق کمک های مردم، روی پای خود ایستاده است. تکرار منظم و سالیانه و منحنی روبه رشد آن در طول زمان آن را به مثابه «نبض» پیشرفت اجتماعی ملی و مردمی مقاومت برجسته کرده است. و می توان از آن به عنوان یک تست شناساگر و سنجش پیشرفت مقاومت استفاده کرد.
«همیاری» تست «قابلیت اطمینان» Reliable) )
در سیستم های بزرگ صنعتی، «قابلیت اطمینان» خاصیتی از سیستم یا عنصر است که توسط آن می توان میزان احتمال انجام ماموریت یا وظیفه را مورد ارزیابی قرار داد. به بیان علمی تر، این قابلیت به میزان توانایی یک سیستم گفته می شود که بر طبق آن، سیستم امکان تکرار پذیری مداوم با کسب نتایج مشابه را داشته باشد. همیاری یکی از آن تست های «قابلیت اطمینان» سالانه مقاومت است. هر سال میزان اعتماد خلق به مقاومت و استراتژی قهر آمیز سرنگونی در همیاری، محک زده می شود. منحنی حرکت پس از ۲۸ بار همچنان روبه بالاست! چه کسی می تواند این شگفتی ۴ روزه در کارکرد و توانایی نهفته در آن نبیند، جز اینکه در جبهه ضد خلق باشد؟ برای فهم ممکن شدن چنین راه کاری برای تامین مالی مقاومت، ما را به رابطه مقاومت با مردمش سوق می دهد. سنگ بنای این رابطه دو طرفه عشق و فداکاری است.
اریک فروم روانشناس و روانکاو آلمانی در اثر ارزشمند خود کتاب «هنر عشق ورزیدن» مینویسد: «رنج ناشی از پرداخت، بسیار لذتبخش تر از لذت دریافت است! پرداخت بالاترین نمود قدرت است! در پرداخت، شور و حس زنده بودن نهفته است. پرداخت در اوج و انتها به عشق ختم میشود. هرکس عاشق تر است پرداخت گرتر است. زیرا انسان به چیزی که برایش زحمت کشیده باشد عشق می ورزد. اگرکسی به شما بگوید من به گل ها عشق می ورزم اما یادش برود به گل های خانه اش آب بدهد، دیگر نمی توان عشق او به گل ها را باور کرد!» (خلاصه از ص ۵۳ و ۶۲)
رابطه ای که بر اساس عشق و پرداخت گری بنا شده است، بسادگی شکل نمی گیرد. برای عشق ورزیدن و نثار کردن به راهش، البته که باید معشوق را شناخت تا اعتماد به او معنا داشته باشد. اعتماد مردم به مقاومت و سازمان رهبری کننده اش از جنس همان پرداخت گری است که در مجاهدین روز بروز درخشش بیشتری پیدا می کند. در عمق و ریشه در کلمه «نفی استثمار» خلاصه می شود. همه اعضای سازمان رهبری کننده مقاومت علاوه بر اعتقاد به نفی استثمار، بطور مطلق و در تمامیت در عمل نیز، برای خود هیچ نخواسته اند. گفتن این جمله در تئوری ممکن است زیبا و جذاب باشد. اما در عمل بسیار سخت است و کاری است کارستان. این تجربه بی همتای مناسبات غیر پولی! در تمام تاریخ جهان است، و البته تنها تجربه موفق بشر امروز است. اعتماد خلق به سازمان رهبری کننده ( مجاهدین) از این مناسبات می جوشد. نفی استثمار و چیزی برای خود نخواستن، در پهنه استراتژیک در ۴ دهه نبرد آشتی ناپذیر، خود را نشان داده که تنها آتش پاسخ واقعی ستمگران حاکم بر میهن است. رژه طولانی و چهار روزه شورشگران آزادی ایران زمین با حجم بالای تماس از داخل کشور، در پیکار مالی آنها علیه سانسور قرن، دو دستاورد سیاسی در پی داشته است. از یک سو مرزبندی ملی ایرانیان با راه حل های استعماری و ارتجاعی را پر رنگ کرد. از سوی دیگر، نشان داد استراتژی انقلابی «آتش» و کانون های شورشی در شرایط فعلی ایران چه میزان واقع گرایانه است و راه حل های بی هزینگی و در انتظار انقلاب مخملی بودن یا تبلیغ آن چقدر ذهنی و در عالم خیال است. انعکاس این دو دستاورد در تظاهرات بزرگ ایرانیان در سالگرد قیام ضد سلطنتی بیشتر مشهود می شود.