مجتبى قطبی
در سالهای اخیر و بهویژه پس از اعتراضات سراسری در ایران، نام رضا پهلوی بار دیگر در گفتمان سیاسی ایرانیان مطرح شده است. عدهای از هواداران نظام سلطنتی او را آلترناتیو جمهوری اسلامی میدانند. با این حال، بررسی واقعبینانه شرایط سیاسی، اجتماعی و تاریخی ایران نشان میدهد که رضا پهلوی، بهرغم شهرت خانوادگی و حمایت بخشی از اپوزیسیون، نمیتواند بهعنوان یک آلترناتیو واقعی و مؤثر برای جمهوری اسلامی مطرح باشد. این نوشتار با تکیه بر چند بُعد کلیدی به بررسی این موضوع میپردازد.
۱. فقدان پایگاه اجتماعی گسترده در داخل کشور
یکی از مهمترین مولفههای هر آلترناتیو موفق، داشتن پایگاه اجتماعی فعال و تأثیرگذار در داخل کشور است. رضا پهلوی عمدتاً از حمایت بخشهایی از اپوزیسیون خارج از کشور و تعدادی از کاربران شبکههای اجتماعی برخوردار است. با این حال، هیچ نشانه عینی از وجود تشکیلات، شبکه یا حرکتی سازمانیافته در داخل ایران که با نام او فعالیت کند، وجود ندارد. در شرایطی که حاکمیت سیاسی با سرکوب شدید و امنیتی کردن فضا مانع از شکلگیری نهادهای مستقل شده، هر آلترناتیوی که نتواند در درون کشور نفوذ و انسجام پیدا کند، عملاً فاقد توان عملی برای تغییر است.
۲. میراث تاریخی و خاطره جمعی مردم
برخلاف تصویرسازی رسانههای حامی رضا پهلوی، حکومت پهلوی بهویژه در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ با سرکوب سیاسی، شکنجه مخالفان در ساواک، و توسعه نامتوازن اقتصادی در حافظه تاریخی بسیاری از ایرانیان باقی مانده است. فرزند پادشاه پیشین بودن نهتنها یک امتیاز تلقی نمیشود، بلکه از دید گروهی از مردم بهمعنای بازگشت به دوران استبداد سلطنتی است. این بار تاریخی موجب میشود که رضا پهلوی، حتی با فاصلهگیری کلامی از سیاستهای پدر و پدربزرگش، نتواند اعتماد بخش بزرگی از جامعه را جلب کند.
۳. فقدان برنامه سیاسی منسجم و روشن
رضا پهلوی تاکنون از ارائه یک برنامه جامع، شفاف و مبتنی بر واقعیتهای ایران خودداری کرده است. شعارهایی چون «گذار از جمهوری اسلامی» یا «حکومت عرفی و سکولار» مبهم باقی ماندهاند و درباره مسائل کلیدی چون گذار، عدالت انتقالی، ساختار نظام آینده، اقتصاد، اقوام و اقلیتها، آزادی بیان و عدالت اجتماعی توضیح روشنی ارائه نشده است. در نبود برنامه و استراتژی مشخص، او بیشتر یک نماد اعتراضی تلقی میشود تا یک رهبری آلترناتیو.
۴. تکیه بر قدرتهای خارجی و بیاعتمادی عمومی
در طول سالهای گذشته، رضا پهلوی با نهادهایی چون رسانههای فارسیزبان خارجنشین، سیاستمداران غربی، و گروههایی که پیشینه نزدیکی با نهادهای امنیتی خارجی دارند همکاری داشته است. این نزدیکی، بهویژه در جامعهای که تجربه دخالتهای خارجی و کودتای ۲۸ مرداد را در حافظه تاریخی خود دارد، میتواند به تضعیف اعتماد عمومی نسبت به او بیانجامد. هر نوع وابستگی آشکار یا پنهان به قدرتهای بیگانه، مشروعیت یک آلترناتیو را در چشم مردم بهویژه در جریانهای مستقل و عدالتخواه کاهش میدهد.
۵. عدم توانایی در ایجاد ائتلاف گسترده اپوزیسیون
یکی از شروط موفقیت در دوران گذار، توانایی در ایجاد اتحاد و ائتلاف میان نیروهای مختلف اپوزیسیون است. رضا پهلوی نهتنها نتوانسته چنین ائتلافی را رهبری کند، بلکه در مواردی با خودمحوری و عدم شفافیت در مواضع خود، موجب شکاف بیشتر میان طیفهای مختلف اپوزیسیون شده است. تجربه نشستهای مشترک اپوزیسیون در سالهای اخیر نیز نشان داد که او فاقد مهارت سیاسی لازم برای مدیریت اختلافات و ایجاد اجماع است.
نتیجهگیری
رضا پهلوی، بهرغم شهرت خانوادگی و حضور پررنگ در رسانههای خارج از کشور، بهدلایل متعدد از جمله نبود پایگاه داخلی، ضعف در ارائه برنامه سیاسی، خاطره تاریخی منفی، تکیه بر حمایت خارجی و ناتوانی در ائتلافسازی، نمیتواند بهعنوان یک آلترناتیو واقعی برای جمهوری اسلامی در نظر گرفته شود. آینده ایران نیازمند آلترناتیوی است که برآمده از خواست و مشارکت مردم، دارای ساختار و راهبرد روشن، و مستقل از قدرتهای بیگانه باشد—ویژگیهایی که تاکنون در رضا پهلوی دیده نشده است