پس از کشمکش های طولانی بین روسیه و اوکراین, ولادیمیر پوتین نهایتا روز پنجشتبه 5 اسفند (24 فوریه) فرمان حمله به اوکراین را صادر کرد و پایگاه های هوایی, تاسیسات نظامی و شهروندان غیر نظامی این کشور مورد تهاجم ارتش روسیه قرار گرفتند و صدای انفجار هایی در اودسا, خارکف و کییف شنیده شد و در سراسر اوکراین وضعیت جنگی اعلام شد.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق, برای اولین نام ولادیمیر پوتین افسر سابق (کا.گ.ب) توسط یلتسین بر سر زبان ها افتاد, پوتین از همان ابتدا به روشنی و وضوح دنبال بازگشت به جهان دو قطبی بود, اما از آنجا که این خواسته و آرزوی پوتین دست نیافتنی بود, عملا در مسیر اقندار گرایی گام برداشت.
پوتین با شیادی و فریبکاری و با حذف مخالفان و سرکوب خبرنگاران قریب دو دهه با پاسکاری پست ریاست حممهوری بین خودش و مددوف, حاکم روسیه است, او با میراث به جا مانده از زمان اتحاد جماهیر شوروی تلاش می کند این توهم را دامن بزند که برای بازگرداندن تعادل جهان دو قطبی تلاش می کند. جدای از این که آرزوها و بلند پروازی های پوتین چقدر واقعی و عملی هستند, این فرد امنیتی از قرار معلوم بیش از هر چیز به کرسی ریاست جمهوری علاقمند است.
با شروع تهاجم نظامی روسیه به اوکراین علائمی ار مقاومت مردمی در برابر ارتش اشغالگر روس دیده می شود, این مسئله احتمال دارد که جنگ را برای طرف مهاجم فرسایشی کرده و اوکراین را به باتلاقی برای روس ها تبدیل کند, متاسفانه امروز شاهد هستیم که همان جریان های چپ ایرانی پرو شوروی سابق, امروز از پویتن و روسیه حمایت می کنند.
واقعیت این است که در بی حسی و بی عملی از سوی آمریکا و غرب, کشتار تمام عیاری در اوکراین در حال انجام است.
هر دو طرف این جنگ یعنی غرب به سرکردگی آمریکا, و روسیه در رقم زدن این تراژدی دست دارند, و این جنگ یک جنگ امپریالیستی و ارتجاعی است.
حداکثر و سقف واکنش آمریکا بعنوان ابر قدرت جهان, شامل تحریم چهار بانک اصلی و شرکت های بزرگ سرمایه گذاری روسیه و بلوکه کردن دارایی ان ها در آمریکا و قرار دادن افراد وابسته به حکومت روسیه و خانواده های آنها در لیست تحریم می باشد.
بایدن همچنین گفته است علیه روسیه وارد جنگ نخواهد شد, این را پوتین کاملا مطمئن بود و با اطمینان از بی واکنشی دولت بایدن, دست به حمله به اوکراین زد.
مطبوعات و رسانه های کشورهای عربی اخبار حمله به اوکراین را انعکاس دادند و به نقش چین و روسیه در شکل گیری نظم نوین جهانی و تضعیف جایگاه آمریکا اشاره کردند.
جمهوری اسلامی و مطبوعاتش تماما طرف روسیه را گرفتند, زیرا رسما مستعمره روسیه و چین هستند و به وظیفه خودشان آشنا می باشند.
جوروزلم پست نوشت: ایرانیان در یک سرپیچی آشکار از خامنه ای, در مقابل سفارت اوکراین اعتراض کردند.
از زمانی که جمهوری اسلامی در واکنش به فشار های حداکثری آمریکا «نگاه به شرق» را به عنوان یک سیاست راهبردی انتخاب کرد, شاید کسی فکر نمی کرد که این سیاست عکس العملی در حد «نگاه» باقی نخواهد ماند, و چین و روسیه همچون گردابی, جمهوری اسلامی را با ملابانش به درون خود خواهند کشید.
امروز رژیم اخوندی سرنوشت خود را آنقدر به سرنوشت روسیه و چین گره زده است که در صورت بروز هر بحرانی در این دو کشور جمهوری اسلامی اولین زیان کننده خواهد بود.
از آنجا که روسیه یک طرف جدی در مذاکرات وین می باشد, چه بسا با بحران کنونی پیش آمده در اوکراین, سرنوشت مذاکرات وین هم در هاله ای از ابهام فرو برود.
احتمال دیگر این است که روسیه با توافق احیای برجام در وین سرسختانه مخالفت کند, در چنین حالتی قطعا توپ در زمین جمهوری اسلامی و غرب خواهد بود که, مستقل از روسیه توافق با ملایان را پیش ببرند.
مجاسباتی که رژیم می کند این است که غرب بین بحران اوکراین و مذاکرات هسته ای قطعا اولویت را به بحران اوکراین خواهد داد و بنابراین ممکن است که برای به نتیجه رسیدن توافق هسته ای عجله ای به خرج ندهد و فرصت توافق مورد نظر ملایان به باد هوا برود, زیرا در واقع آمریکا خوب می داند که دو کشور مقتدر منطقه (عربستان سعودی و اسرائیل) حساسیت های خاصی بر روی توافق احیای برجام دارند, و هر گونه امتیاز دهی و توافق باب طبع ملایان را علیه امنیت و منافع ملی خود میدانند.
قدر مسلم این است که تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم تحولی مانند جنگ اوکراین بر روی جمهوری اسلامی به مذاکرات وین محدود نمی شود.