نشست برجام امروز شنبه به صورت حضوری در وین در سطح معاونان و مدیران سیاسی وزارت امور خارجه رژیم و گروه ۴+۱ صورت میگیرد. در بیانیه اتحادیه اروپا که در سایت انها منتشر شده است امده است که همه شرکتکنندگان مذاکرات و رایزنیهای صورت گرفته را در خصوص دورنمای بازگشت محتمل ایالات متحده آمریکا به برجام و اطمینان از اجرای کامل و موثر این توافق مورد بررسی قرار خواهند داد.
انها همچنین در مورد اینده مذاکرات و نحوه گفتگوها بحث و تصمیم میگیرند.
به نظر میرسد که رژیم به خوبی دریافته است که از طریق مذاکره چیزهای زیادی نمیتواند به دست بیاورد ضمن اینکه در منطقه نیز وضع خوبی ندارد چه در عراق با توجه به نزدیک بودن انتخابات این کشور و تظاهرات مردم این کشور، علیه رژیم و چه در لبنان و قبول نکردن شرکت حزب الله در دولت اینده و همینطور در سوریه و یمن. از این زاویه به نظر میرسد که رژیم در داخل راه انقباض و تشدید سرکوب و خفقان و در خارج نیز راه جنگ و تنشهای منطقه ای را همزمان با نزدیک بودن انتخابات خود و اطمینان کامل از شرکت نکردن اکثریت مردم دنبال میکند.
رژیم که هنوز نتوانسته است جواب مشخصی به مزدوران خود بدهد که واکنشش در مقابل سقط شدن سلیمانی و فخری زاده چه بوده است؟ حالا مسئله انفجار نطنز را هم در دست دارد.
روزنامه کیهان خامنه ای در یادداشت روز خود با عنوان«مذاکره علیه منافع ملی!» نیز مطلبی را منتشر کرده است که به نظر میرسد به این ناامیدی خامنه ای از انجام مذاکرات اشاره دارد. در این مقاله تنها راه حل مسائل رژیم را حمله به تاسیسات هسته ای اسرائیل مطرح میکند. این روزنامه مینویسد:
موضع ایران و غرب در مذاکره علیه منافع ملی و برجام کاملاً مشخص است. بر این اساس «مذاکره» کمکی به ایران نمیکند و این در حالی است که براساس تجربههای فراوانی که در این زمینه وجود دارد، میتواند برای غرب موقعیت تازهای پدید آورد.
بنابراین حضور دوباره ما در میز مذاکره با آنان معنای درستی ندارد. در حالی که ما با عدم مذاکره و دنبال کردن اقدامات عملی استیفای حقوق ازدست رفته خود، میتواند طرف غربی را وادار به انجام تعهداتش کند و این به طور واقعی به احیاء برجام هم که مورد تأکید فراوان دولت روحانی است، منجر میشود.
غربیها به «مذاکره» و آراستن دوباره میز توافق احتیاج مبرم دارند چرا که از نظر آمریکا و اروپا اگر توافق هستهای، «نقطه آغاز» تن دادن ایران به سایر باجخواهیهای غرب نباشد، هیچ ارزشی ندارد.
غرب معتقد است جمهوری اسلامی باید در حدی تضعیف شود که نتواند در هیچ معادلهای اثر تعیینکننده داشته باشد. درست به همین دلیل آمریکا رسماً و اروپاییها عملاً از برجام خارج شدند و حالا بازگشت به آن را منوط به پذیرش «مذاکره جامع» از سوی ایران کردهاند.
حضور تیم ایرانی در مذاکرات جدید این معنا را منعکس میکند که مذاکره جامع را قبول دارد و برای پای میز آمدن فقط با مشکل داخلی مواجه است و آن منظر ملی ایرانیان مبنی بر بیفایده بودن برجام است که اروپا و آمریکا باید با درصدی عمل به برجام این منظر ملی را تغییر دهند. این یک استراتژی صددرصد غلط و زیانبار و در واقع خسارت محض است که متأسفانه وزارت خارجه ما به آن سرگرم میباشد. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:
استراتژی آمریکا و اروپا در مواجهه با ایران، بدون هیچ تردیدی «مذاکره» است. متأسفانه دو روز پیش، روحانی در تریبون عمومی اعلام کرد که از تن دادن به آن واهمه ندارد و بعضی از چهرهها و رسانههای وابسته به دولت اعلام کردند راهی جز مذاکره فراروی رژیم ایران نیست و نباید آن را ترک کند.
تیم مذاکراتی بایدن و شخص بلینکن وزیر خارجه هم به صورت مستقیم و رسمی و هم از طریق پیامهایی که در یک ماه گذشته، باواسطه به ایران دادهاند، اعلام کردهاند مابهازای لغو بعضی از محدودیتها، پذیرش «مذاکره» از سوی جمهوری اسلامی است.
میتوان بدون هیچ تردیدی گفت ایران حتی اگر مذاکره دوباره با آمریکا را بپذیرد و امتیازات بزرگی در بحثهای فیمابین – هستهای، موشکی، منطقهای و ساختار حقوقی نظام – بدهد، تحریمها حتی کم هم نمیشوند چه رسد به اینکه لغو شوند.
ضمنا عملیاتی کردن کامل توافق برجام از سوی رژیم ایران حتی منجر به رفع تهدید از تأسیسات مجاز هستهای ایران – که صحت آن در ۵ سال گذشته ۱۵ بار مورد تأیید آژانس بینالمللی انرژی اتمی واقع گردید – نشد!
پس ماهیت مذاکرهای که آمریکا و اروپا دنبال میکنند معلوم است اما چرا این موضوع بدیهی را رئیسجمهور و وزارت خارجه ما درنمییابند و ایران را ناگزیر به تن دادن به آن میکنند و بعضی هم آن را تأمینکننده منافع ملی ایران معرفی مینمایند؟
درست در کشاکش بحث مذاکرات وین، حمله موشکی به یک کشتی ایرانی در دریای سرخ و دیگری انفجار در تالار سانتریفیوژهای نطنز بود. اروپاییها حتی این اقدامات را محکوم هم نکردند و طرف آمریکایی گفت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در سفر روز یکشنبه خود به واشنگتن، مقامات آمریکایی را در جریان اقدامی که اسرائیل فردای آن روز علیه ایران به اجرا گذاشت، قرار داده است.
کما اینکه همزمان با مذاکرات وین، اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی علیه ایران به اجرا گذاشت که متأسفانه باید گفت اگر این مذاکرات و استقبال تعجبآور دولت از آن نبود، به احتمال خیلی زیاد هیچکدام از این سه اتفاق علیه ما به وقوع نمیپیوست.
کما اینکه درست در روز انفجار نطنز، یک مقام آمریکایی در یادداشتی با صراحت نوشت: «ایران امروز در ضعیفترین وضع خود است و ایستادن نشان توانمندی او نیست». چرا این تحلیل به محافل آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی راه مییابد؟
از سوی دیگر پاسخ اقدام عملی علیه تأسیسات اتمی ایران، انجام اقدام عملی علیه تأسیسات اتمی رژیم صهیونیستی است. نه اینکه ما استفاده از حقوق و صلاحیتهای داخلی را به عنوان واکنش ایران به اعمال دشمنی اسرائیل سند بزنیم.
متأسفانه روحانی با طرح این مسئله که پاسخ ما نصب موتورهای نسل ۶ و آغاز غنیسازی ۶۰ درصد است، در واقع اعلام کرد اقدام متقابلی علیه اسرائیل در کار نخواهد بود!
البته جمهوری اسلامی دستبسته نیست و پاسخ متناسب را دنبال میکند. نظر این قلم این است که براساس فرمول «چشم در برابر چشم» و «تهدید متقابل و همطراز»، در پاسخ به حادثه نطنز، ایران باید اقداماتی را علیه تأسیسات «دیمونا»ی اسرائیل به اجرا بگذارد چرا که واکنش در هیچ سطح دیگری همطراز و بازدارنده نخواهد بود. واکنش ایران باید اولاً داخل رژیم اسرائیل و ثانیاً تأسیسات هستهای آن را هدف قرار دهد.