امروز ۴۲ سال از آری گفتن مردم ایران به حاکمیت جهل وجنایت تحت نام ”جمهوری اسلامی” ونه گفتن به سلطنت می گذرد. مردم ایران درصد ساله گذشته چوب اتحاد شاه وشیخ وحمایت استعمار از آنان راخورده اند. خمینی درماه دیده می شد ونیروهای انقلابی مانند مجاهدین خلق وچریک های فدایی خلق در زندان های شاه بودند.
خمینی در سخنرانی اش عملا درباره محتوای حکومتی که قرار بود به رفراندم گذاشته شود صريحا گفت که در آن احکام اسلام باید جاری شود ومخالفت با جمهوری اسلامی مخالفت با اسلام است. خمینی نگفت که جمهوری اسلامی ومحتوایش چیست ویا حقوق مردم درآن چگونه تعریف می شود. انقلاب ایران هرچه نزدیک تر میشد شعار جمهوری اسلامی طنین بیشتری مییافت.
خمینی با تحت فشار قراردادن این که هر کس به جمهوری اسلامی رای ندهد دشمن اسلام (إسلام برابربا خمینی) است در ۱۲فروردین ۱۳۵۸به زور از مردمی که نه تعریفی از اسلام داشتند و نه از جمهوری ، رای آری به جمهوری اسلامی را با موافقت آرای اکثریت مردم گرفت.
بعد از انقلاب، مهمترین مسئله تعیین نظام سیاسی جدید به جای نظام سلطنت مشروطه بود. انواع جمهوری مطرح شده بود، از جمله جمهوری خلق، جمهوری دمکراتیک، جمهوری اسلامی وجمهوری دمکراتیک اسلامی. ولی تنها گزینه خمینی به عنوان رهبر انقلاب، انقلاب جمهوری اسلامی بود، “نه یک حرف زیاد ونه یک حرف کم”.
نظر مجاهدین درزمینه رفراندم چه بود؟
مجاهدین خلق در بیانیه تاریخی ۲۷اسفند ۱۳۵۷ بیان کردند که:
”البته ما نیازی به این رفراندم نداشتیم. سوال مطروحه در رفراندم پیش بینی شده، تا آنجا که به نظرخواهی درمورد سرنوشت رژیم سلطنتی وبود ونبود آن مربوط می شود اساسأ بی مورد ومنتفی است…زیرا اگر به گورسپرده شدن لاشه سلطنت هنوز محل سوال وترديد باشد معلوم نیست که به چه مجوزی ودر کادر چه نظامی دولت مهندس بازرگان معرفی شده وبه کار پرداخته است؟ مگر خود آقا بارها وبارها در پاریس بر حقوق عموم طبقات نیروهای مردم دایر برحق انتخاب واظهارنظر آزاد همگان تاکید نکرده اند؟ پس چرا باید طوری عمل شود که انعكاس درستی نداشته واین شبهه را ایجاد کند که مارا فقط میان رژیم سسلطنتی وجمهوری اسلامی مخیر کرده اند ولاغیر. آیا ما دوست داریم برفرض هم کسی که با جمهوری اسلامی موافق نباشد با دادن رآی مخالف به جانب رژیم طاغوتی سلطنتی گرویده وموافق آن قلمداد شود؟ یا این که معتقدیم که هرکه با ما نیست ضد ما وعلیه ماست؟ یا می خواهیم سایرین را وادار کنیم که ازترس سلطنت، به اکراه واجبار به جمهوری اسلامی رای بدهند؟ به اعتقاد ما وبر حسب این قاعده روشن وصریح اسلامی که هیچ گونه انتخاب وقرارداد وعقدی که درآن اجبار روا شده واز ابراز تمایل وأراده آزاد افراد وگروه های انسانی به نحوی از انحناء ممانعت شده باشد، معتبر واصیل نیست” از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا می کنیم ترتیبی اتخاذ نمایند که امکان انتخاب آزاد هر شکل از حکومت برای هر فرد یا گروهی در نظرخواهی وجود داشته باشد.”
ازجمله حیله گری های خمینی برای بدست آوردن رای بسیار زیاد آری به جمهوری اسلامی، کم کردن سن افراد واجد شرایط برای رای دادن از۱۸سال به ۱۶ سال بود. ازآن جا که ایران کشورجوانی بود، شرکت نوجوانان تعداد شرکت کنندگان را در رفراندم بالا می برد.
به این ترتیب، قرار شد جمهوری اسلامی به همهپرسی گذاشته شود، در حالی که هنوز قانون اساسیاش تدوين نشده بود ومشخص نبود چه محتوایی خواهد داشت. به رأی گذاشتن فقط یک نوع نظام برای همه مطلوب نبود، آن هم نظامی که معلوم نبود با آزادی های سیاسی واجتماعی وحق تعیین سرنوشت چه نسبتی خواهد داشت.
چرا مجاهدین در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کردند وبه آن رای دادند؟
برای پاسخ به این سوال باید به همان زمان برگشت. زمانی که رهبران مجاهدین یکی دوماه بود که اززندان شاه آزاد شده بودند، زمانی که تعداد مجاهدین به چند ده نفر می رسید وزمانی که مردم عکس خمینی را درماه می دیدند وازمشروعیت سیاسی، مذهبی ومشروعیت اجتماعی برخواسته از یک انقلاب در او گره خورده، برخورداربود.
خمینی عجله داشت تا زمانی که هنوز تنور انقلاب گرم بود وازمحبوبیت اجتماعی برخورداربود سریع نون جمهوری اسلامی اش را به تنور بچسباند. به این ترتیب مردم مجبور شدند که ازترس سلطنت به ”جمهوری اسلامی” خمینی، رای آری دهند.
مجاهدین در همان بیانیه تاریخی که در۲۷ اسفند ۱۳۵۷ صادر شد مواضع شان را شفاف نسبت به این رفراندوم بیان کردند. از طرفی برای حفظ وحدت به وجود آمده در درون کل جامعه بعد ازانقلاب ضد سلطنتی وبرای جلوگیری از تفرقه در این رفراندم که اکثریت مردم با آن موافق هستند شرکت می کنند ولی ازطرف دیگر همه انتقادات به این رفراندم وانتظارا تشان از دولت آینده را مطرح می کنند. یعنی به شرطی در انتخابات شرکت می کنند که جمهوری اسلامی این خواسته ها را برآورده کند: آزادی بیان، آزادی مطبوعات واجتماعات، برابری زن ومرد، حقوق برابر برای همه قومیت ها وملیت ها، استقلال دانشگاه ها وغیره.
پس مجاهدین با مشخص کردن شروط خود در رفراندم شرکت کردند ونشان دادند که دعوای اصلی بر سر محتوای جمهوری اسلامی است نه اسمش. چنانچه ۸ ماه بعد ازآن که خمینی قانون ”ولایت فقیه ” را در قانون أساسی اش وارد کرد وبه رای گذاشت، مجاهدین به آن رای ندادند. به این ترتیب رفراندم أصل برای این حکومت رفراندم قانون اساسی در ۱۲ آذر ۱۳۵۸ بود.
در این ۴۲ سال مجاهدین در نبردی خونین وتاریخی با رژیم خمینی ثابت کردند که همچنان برای تحقق آزادی ها در ایران وروی کارآمدن یک حکومت مردمی با ده ها هزار شهید بها پرداخته اند. مجاهدین برای کنار زدن چهره هیولایی مانند خمینی گام به گام پیش رفتند.
بیلان رژیم جهل وجنایت بعد از ۴۲ سال
ایران بعد از ۴۲ سال حاکمیت جمهوری اسلامی چوب حراج خورده است .رژیم ایران از حل بحران ها در این ۴۲ سال نه تنها برنیامده است بلکه جز چپاول و غارت و کشتار و شکنجه و قحطی و گسترش بیماری کرونا ارمغان برای مردمی که به حاکمیت دیکتاتوری سلطنت ”نه ” گفته بودند ،نداشته است .
رژیمی که برای مستضعفان بود امروز پس از ۴۲ سال مردم کلیه و تن وجان و روح فروش را به حال خود رها کرده اند. این حاکمیت به رهبری خامنه ای و مشتی چپاولگر چون دیگر دیگی برای خودشان نمی جوشد ،سر سگ را در آن می جوشانند ، حالا چوب حراج به کشور زده اند تا شاید چین یا روسیه ایران را تحت حاکمیت خود در بیاورند.
بیلان حاکمیت جهل وجنایت امروزمشتی خاک با زنان ومردان که در زباله ها همراه کودکانشان امرارمعاش می کنند، زنان ومردان گورولوله وخیابان خواب، کودکان کار وبیش ازیک میلیون کودکان سرباز وجانبازان چند درصدی و میلیون ها کشته از جنگ ضد میهنی که قربانی بلهوسی خمینی ملعون شدند، زنان و دختران ومردان جوان گرفتار اعتیاد است.
ایران حتی درزمان حمله مغول ها وتاتارها به چنین روزسیاه وتباهى نشسته بود. کشوری که سرمایه های نفت وگازش برای کشورگشایی تروریسم در منطقه وجهان بکارمی رود وخرج مفت خورها وانگل زاده ها می شود.
”نگاه به شرق” نمایانگر ”تنزل بی پایان”
حکومتی که با کمک غرب برسر کارآمد امروز نگاهش به شرق می باشد. خامنه ای حاکمیت جهل وجنایت رابا ”نگاه به شرق” به جای ”نه شرقی ونه غربی” خمینی که هم شرقی بود وهم غربی، برای چند صباحی طول عمرخریدن ادامه می دهد.
هر رژیم یا دولتی باید به یک منبع قدرت تکیه داشت باشد. این منبع ومنشاء یا داخلی است که مردم هستند ویا یک قدرت خارجی است.
رژیم شاه به مردم تکیه نداشت وبه آمریکا تکیه داشت. وقتی آمریکا حمایتش را ازرژیم شاه دریغ کرد و دستش را از پشت رژیم شاه برداشت رژیم شاه به سرعت سقوط کرد و فروریخت.
رژیم ولایت فقیه نیز با نداشتن هیچ پایگاهی در میان مردم باید خودش را به یک نیروی بیگانه خارجی بیاویزد و به آن اتکا کند. حالا درمیان دو جناج رژیم، اصلاح طلبان چشم امیدشان به غرب است وبه شدت معتقدند که باآمریکا مسایلشان راحل کنند و به آمریکا بیاویزند.اما وارد مذاکره با آمریکا شدن و شرایط آمریکا را پذیرفتن درنهایت به گفته خامنه ای منتهی به ”تنزل بی پایان ” می شود و درنهایت درمراحل بعدی باعث سرنگونی رژیم خواهد شد.
باند غالب یعنی اصولگرایان معتقدند که این راه نجاتی برای رژیم نیست زیرا با تن دادن به شرایط و قراردادها ی جدید آمریکا ودست برداشتن از مؤلفه های قدرت خود(اتمی ،موشکی ودخالت های منطقه ای وتروریسم جهانی) منجربه نابودی فلسفه وجودی سپاه پاسداران می شوند. درحقیقت با ازبین رفتن ستون اصلی نگاهدارنده رژیم که سپاه پاسداران است ،رژیم ساقط می شود.
رژیم دیکتاتوری که دل به آمدن بایدن خوش کرده بود حالا بعد از مدتی کوتاه متوجه شده است که آن چه را می پنداشتند غلط بوده است وخواب شتری که گاهی لف لف می خورد و گاهی دانه دانه اصولا سراب و رویایی بیش نبوده است.
”قرارداد” یا چوب حراج زدن به ایران
امروزرژیم پا به گوربه دنبال سیاست ”نگاه به شرق” درحقیقت به جستجوی چنگ انداختن به ریسمان های پوسیده برای نجات ازسقوط درفازنهایی است. آویخته شدن به رژیم چین که هروقت لازم بوده است پشت رژیم را خالی کرده ومنافعش با آمریکا ده ها برابر ایران است نیز رژیم را از سرنگونی نجات نخواهد داد چرا که چین بدهی های رژیم ایران را در ازای نفتی که برده است نتوانسته بپردازد. براستی چگونه می توان باور داشت که چین درایران سرمایه گذاری ۴۶۰میلیون دلاری کند. چین قسمتی ازعدم پرداخت هایش را به دلیل تحریم ها وقانون اف ای تی اف بهانه می کند وجالب توجه است که چین بابت پول ایران که در بانک هایش نگهداری می کند به جای آن که بابت پولی که در بانک های چین مانده است بهره بپردازد در عوض حق الزحمه برای نگهداری پول ایران دریافت می کند.
به نظرمی رسد تغییر خط مسیر ازغرب وشرق به شرق نه تنها راهگشا نخواهد بود بلکه این تغییر خط مسیرحکایت سرنگونی تام وتمام رژیمی دارد که أواخر حکومت شاه را سپری می کند.
در اواخر حکومت شاه نیز ریئس جمهور وقت چین به ایران آمد که جز بدنامی برای خودش حاصل نداشت. غوطه وربودن رژیم درمنجلاب بحران ها ی بی علاج ،رژیم را به بستن به ظاهر ”قرارداد ” و درحقیقت ”چوب حراج زدن” به ایران وادار کرده است که ازنظرمردم ومقاومت مردم ایران محکوم است.
افسانه اسکویی
۱۱فروردین ۱۴۰۰