روزنامه فرانسوی پاریزین: 20 فوریه2020
ترجمه: حمید نصیری
روزنامه فرانسوی پاریزین از نظر سیاسی، پیرو سیاست دولت کنونی فرانسه است و در قبال مسایل داخل ایران و به طور مشخص در قبال قیام و خیزشهای مردم علیه دیکتاتوری سکوت اختیار می کند یا به شدت محافظه کارانه عمل می کند. اما، اینبار خبرنگار ویژه اعزامی این روزنامه به ایران تحت حاکمیت آخوندها، رویکردی کاملا متفاوت با سیاست قبلی پیش گرفته و تا آنجا که نمایش انتخابات رژیم را «کمدی انتخاباتی» توصیف کرده و از «بی رونقی»، «تحریم» و «خشم مردم» علیه این نمایش سخن می گوید. امری که به وضوح نشان می دهد، وضعیت دیکتاتوری آخوندی آنچنان بحرانی و در سراشیب است که روزنامه ای مثل پاریزین هم بخشی از این واقعیت را، آن هم یک روز قبل از نمایش رأی گیری برملا می کند. این مقاله را به طور کامل ترجمه کردم و در اختیار خوانندگان قرار می دهم:
انتخابات بدون بازی (رقابت-م) در ایران
انتخابات مجلس در ایران فردا در یک فضای بی تفاوتی مردم برگزار می شود که شلاق تحریمهای اعمال شده توسط آمریکا را تحمل می کنند.
در خیابانها تهران گمانه زدن خیلی سخت است، جایی که قرار است انتخابات روز جمعه 21 فوریه در آن برگزار شود. چند تراکت مچاله شده در خروجی ایستگاه مترو، تابلوهای تبلیغاتی انتخاباتی که در مقابل آنها هیچکس نمی ایستد، دیده می شود. یک کارزا انتخاباتی بی رونق که هشت روز قبل از رأی گیری شروع شده، در بهترین حالت باعث بی علاقگی وگرنه باعث خشم مردم شده است.
سارا یک زن جوان 27ساله فارغ التحصیل از مدرسه عالی اقتصاد است که از دوسال پیش بیکار است، وضعیت را این طور خلاصه می کند: «مردم وقت ندارند که خود را درگیر سیاست کنند. مسکن، لباس، پیدا کردن کار. ما به یک مردم غمگین تبدیل شدیم، چرا که همه امور روزانه یک آزمون است».
کشوری که بر اثر نتایج تحریمهایی اعمال شده توسط دولت ترامپ و سیاست فشار حداکثری آن، تار و مار شده و از تورم بالا و کاهش ارزش بی پایان پول رنج می برد. بعد از درد روحی ناشی از سرکوب بی رحمانه تظاهرات نوامبر گذشته، مردم ایران از توهم زدگی به سمت نگرانی می روند. قتل ژنرال قاسم سلیمانی توسط آمریکا، و اعتراف حسن روحانی مبنی بر پذیرش اینکه پرواز 725 اوکراین ایرلاین تصادفا با موشکهای ایرانی سرنگون شده است: از چشم بسیای هنوز هم این صحنه تبلیغات بی اعتبار رژم است.
یک رقابت بین محافظه کاران
بهروز یک دانشجو 22ساله که در کباب فروشی تجریش یک بازار سنتی کار می کند، می گوید «من حتی به حساب هم نمی آورم که این یک انتخابی است!». برشی که نشان می دهد که شکاف عمیق بین اکثریت ساکنان تهران و برخی ویژه خواران وجود دارد که از بحران کنونی پس انداز می کنند و به طور خاص به حلقه قدرت نزدیک هستند.
بهروز ادامه می دهد که «هیچکس کاندیداها را نمی شناسد. و اینها به زور تلاش می کنند که یک برنامه بدهند. از انتخابات حرف می زنند، اما این یک گزینه وهم آلود است».
تا آنجا که این بار شورای نگهبان، که مسئولیت تأیید کاندیداها را به عهده دارد، تقریبا همه کاندیداهایی که به آنها مدره گفته می شود را رد کرد. لذا فقط رقابت بین محافظه کاران وجود دارد که تنها واقعیت آن، این مسئله است که بدانند مجلس آینده کم و بیش راست، کم و بیش ناسیونالیست باشد.
در تهران، که در آن ایرانی هایی که از همه مناطق در آن جمع شده اند، این راه بست سیاسی به بیزار کردن رأی دهندگانی راه می برد که بیشتر جوان و لیبرال هستند. شرکت نکردن در انتخابات گسترده خواهد بود. بر اساس نظرسنجی، طناب در دست گروه محمد باقر قالیباف، شهردار سابق تهران است. وی که مخالف سیاست آشتی جویانه روحانی است، مردم را از ناسیونالیستهای افراطی می ترسانند: آنها (گروه قالیباف-م) نمی خواهند اجازه دهند که از انتخابات مجلس به عنوان سکویی برای راه انداختن انتخابات ریاست جمهوری سال 2021 استفاده کنند.
خلاصه: یک جناح محافظه کار وجود ندارد، بلکه یک کرور نیایشگاه و متحدان آن که اجازه می دهند طعم آش سیاسی را از واقعیتهای سرسخت به رأی دهندگان اجتماعی بچشانند. بهروز که بسیار جوان اما تلخ کام است می گوید «همان روحانی، یا یکی دیگر، چه فرقی می کنند؟ همه دروغ می گویند و هیچ قصدی برای تغییر ندارند».
یک کشوری که برعکس تاریخ حرکت می کند
نسل جوان تهران، دیگر هیج جای امیدی برای آینده خود در ایران نمی بیند. سارا با این امید انگلیسی یاد می گیرد که یک روز بتواند ویزای آمریکا را بگیرد و به خواهرش در این کشور بپیوندد. بهروز جز مسافرت هیچ چیز را دوست ندارد و به شبکه های اجتماعی چسبیده که از و.پ.ان. (VPN) برای دور زدن سانسور استفاده می کند. ارتباطات خارجی برای او فرصتی ایجاد می کند که در یک کشوری که به سمت عکس تاریخ حرکت می کند و او در آن محصور مانده، شور همپیانی خود را حفظ کند.
پدر سارا که یک صنعتگر است و مجبور شده بعد از بازنشستگی به خاطر هزینه زندگی دوباره به کار بروی بیاورد، می گوید «جوانان ما کارگر، فرهیخته، منطبق با شرایط زمان هستند. این رژیم نیست که از تحریمها رنج می برد، بلکه این نسل جوان است که متضرر می شود. آنها اگر امکانات داشتند، می توانستند ایران را به یک قدرت واقعی تبدیل کند. انتظار نداشته باشید که آنها بروند رأی بدهند». بر اساس آخرین ارزیابی ها، نرخ شرکت در انتخابات زیر 24درصد است.
در جاده اتوبان حکیم، که تهران را از شرق به غرب متصل می کند، تابلوهای گسترده ای در تجلیل جنگ ایران و عراق و عکسهای «ژنرال سلیمانی» به چشم می خورد. مثل شبحی که بر فراز این انتخابات بال گسترده است. در دنباله مرگ او، آستانبوسها خود را در پشت صحنه یک کمدی انتخاباتی بدون مردم، آراسته می کنند.