نعمت فیروزی
«به چپها نان بدهید تا فکر کنند دنیا مال آنهاست.» «ایتالیا فقط برای سفیدهاست؛ سیاهها، یهودیها و کمونیستها بروند جهنم.» «شکم کمونیستها جای گلوله است، نه غذا.» «چپها بیغیرتاند؛ زنشان را به انقلابیون هدیه میدهند.» «کمونیستها ناموسشان را به شوروی فروختهاند.» ، «زنان کمونیست سزاوار تجاوز هستند» و «چپگرایان زنصفتاند» (۱)
این جملات و شعارها بخشی از دیوار نویسی های نئوفاشیست های ایتالیا در دوره پسا فاشیسم و شکست موسولینی و در دوران بلبشوی بعد از جنگ جهانی دوم است. در آن دوره برخی محافل و بقایای گروههای سیاسی که خواهان بازگشت به فاشیسم بودند، به رفتارهای لمپنانه و تخریبی روی آوردند. و اغلب از اصطلاحات جنسی و مستهجن و زشت برای توهین به شخصیتهای مخالف فاشیسم استفاده میکردند. آنها از زبان و ادبیاتی استفاده میکردند که عاری از هرگونه منطق و آگاهی سیاسی بود. و خروجی گفتمانشان شعارهایی بود که اغلب جنبه تمسخر و توهین داشت. به نظر شما این ادبیات آشنا نیست؟
در روزهای اخیر، انتشار کلیپی در فضای مجازی که به اقدام زشت و تحقیرآمیز یکی از افراد جریان سلطنتطلب نسبت به مزار غلامحسین ساعدی، نویسنده و روشنفکر برجسته ایرانی، انجام شد، موجی از انزجار عمومی را برانگیخت. این حرکت برغم همه دعاوی بعضی از محافل آنها که تمام تلاششان این است خودشان را با پادشاهی های نروژ و سوئد و … آرایش و شبیه سازی کنند!، نه تنها سطح اخلاقی و گفتمانی این جریان را زیر سؤال برد، بلکه بار دیگر نشان داد که بحران هویت و مشروعیت در میان بقایای ایرانی سلطنت به شدت ریشهدار است. این اقدام توسط رضا پهلوی نه تنها محکوم نشد، بلکه با حمایت سایبریهای رژیم تحت پوشش حمایت از او همراه شد، واقعیت ماهیت ضد اخلاقی و پلید این جریان را نمایان ساخت.و این نگرش که آنها در استفاده از ابزارهایی غیر اخلاقی و نازل با دیگر فاشیست های جهان کپی برابر اصل هستند،را برای چندمین بار اثبات کرد.
هربرت مارکوزه ازنظریه پردازان “مکتب فرانکفورت” درکتاب “انسان تک بعدی”می گوید:« دیکتاتوری ها تلاش می کنند مبارزات را از عمق به سطح و به ابتذال بکشانند. جنبشها و گروههایی که به جای گفتمانسازی و تلاش برای درک عمق مسائل، به رفتارهای سطحی و تخریبی متوسل میشوند، در واقع به ابزاری برای تقویت نظام سرکوبگر تبدیل میشوند. این رفتارها به مردم نشان میدهد که اپوزیسیون(نما) فاقد اهداف جدی است، و در نتیجه، مشروعیت جنبش زیر سؤال میرود.گروههایی که به رفتارهای تخریبی و نازل روی میآورند، نه تنها اعتبار خود را از دست میدهند، بلکه به تقویت موقعیت نظام موجود کمک میکنند. این رفتارها (در شکل صادقانه اش) نوعی”همکاریناآگاهانهبانظام“ است، زیرا باعث انحراف افکار عمومی از مسائل اساسی به مشاجرات سطحی و غیرمولد میشود. رفتارهای غیرسازنده، اعتماد عمومی به جنبشها را تضعیف میکند. مردم به جای حمایت، با بدبینی به آنها نگاه میکنند.و نظامهای سرکوبگر از این شکافها و نزاعها استفاده میکنند تا خود را به عنوان تنها راهحل موجود معرفی کنند.»
در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی در اثر تحولات بینالمللی و منطقهای ضربات اساسی دریافت کرده و عمق راهبردی آن با سقوط و فرار بشار اسد فروپاشیده است، و بحث جایگزینی این رژیم بیش از هر زمان دیگری در سپهر سیاسی ایران مطرح شده است، بقایای سلطنت به جای به نمایش گذاردن برنامه و پلاتفرم و گفتمان خود، با رفتارهای تخریبی و لمپنی علاوه بر نشان دادن ماهیت خود، فضای سیاسی و اپوزیسیون را به نفع فاشیسم آخوندی پایین می کشد و تنزل میدهد. چنین رفتارهایی، نشان دهنده شکست گفتمان آنها در جلب حمایت مردم است.
سرکوب مخالفین در داخل توسط رژیم و نازل و مخدوش کردن مبارزه و تفرقه درصفوف اپوزیسیون ، و از بین بردن مرزهای مبارزاتی، تقسیم کاری است که مدت هاست بویژه از قیام مهسا توسط بقایای سلطنت در خارج ادامه دارد. و واضح است که آنها برغم همه حمایت های رسانه ای و چراغ سبز و ماموریت دادن رژیم به مهره های خودش برای پر رنگ کردن آنان، عملا بدلیل تاریخ گذشتگی، در ایجاد گفتمان ابتر است و طبیعی است که وقتی نتواند خود را با ابزارهای منطقی و نرمال سیاسی معرفی کند، ناچار است به چنین رفتار تنفر انگیزی روی آورد. در حقیقت امر هم آنها نیازی به ایجاد گفتمان ندارند، زیرا نه می خواهند و نه می توانند به خواست و رای مردم گردن بگذارند. تکیه و سرمایه گذاری استراتژیک آنها روی موشک و هواپیمای نتانیاهو است، که از آسمان برای مردم ایران خوشه خوشه دمکراسی بریزد! تا آنها شب ها خواب های پنبه دانه ای بازگشت به کاخ گلستان و سعد آباد بینند.
اگر چه قیاس مقایسه گفتمان شورای ملی مقاومت ومجاهدین با بقایای دیکتاتوری گذشته مع الفارق است و محلی از اعراب ندارد اما میتواند ابعاد مختلف فاصله کیفی میان دو را نمایان کند: فقط در یک سال گذشته ائتلاف شورای ملی مقاومت و مجاهدین توانسته برغم همه موانع و ضرباتی که از رژیم و حامیان مماشات خورده اند، خود را با تلاشی بی وقفه به سطح تنها آلترناتیو سازماندهیشده و منظم با تشکیلات سراسری در داخل و خارج معرفی کند. و پروژههای بینالملی مانند جلسات بسیار موفق با کنگره و سنای آمریکا، و گرفتن حمایت رهبران سابق جهان و پارلمانهای کشورها، کمپین جهانی جمعآوری کمکهای مالی از ایرانیان، و برگزاری تظاهرات بزرگ ایرانیان، همه نشاندهنده توانایی آنها در تعامل و انطباق با ساختارهای سیاسی در جهان است.
بحران هویت ولمپنیسم
از منظر روانشناسی اجتماعی، چنین رفتارهایی نشاندهنده ناتوانی در ایجاد گفتمان سیاسی و اجتماعی است و نتیجهای جز انزوای بیشتر ندارد.بقایای سلطنت، به دلیل وابستگی به یک نظام تاریخ گذشته و نه یک گفتمان اجتماعی نوین، اغلب در بازآفرینی خود با شکست مواجه میشوند. این ناتوانی به شکل رفتارهای تخریبی، توهینآمیز و سطحی بروز میکند. آنها به جای ایجاد گفتمان مدرن و سازنده، به گذشتهای ایدآلسازیشده متوسل میشوند که از نظر بسیاری از مردم فاقد جاذبه یا کارایی در شرایط کنونی است.
همین بی هویتی تناقضی را در درون آنها می ریزد که هر کس برای خود موضع می گیرد و خروجی آن نه یک موضع واحد بلکه مختلف و اغلب ضد هم است: مضحک اینکه بعضی از “چیز فهم “های آنها که متوجه شده اند چه حماقتی مرتکب شده اند، از جمله کیف کش کروبی، برای انحراف افکار عمومی، گاهی با توجیهات سخیف تلاش میکنند اعمال شنیع را به دیگری نسبت دهند. او مدعی شده که این اقدامات زشت توسط مجاهدین خلق طراحی شده تا رضا پهلوی را تخریب کنند!! بخشی دیگر از این جریان با تداوم رفتارهای لمپنانه، اعلام کردهاند که همچنان به انتقامگیری از نسلی که انقلاب ۵۷ را رقم زد، ادامه خواهند داد. این اظهارات، عمق بحران اخلاقی و تاریخی این جریان را آشکار میسازد.
تعرض به مزار روشنفکران اول بار نیست، سابقه ایی طولانی در ایران و جهان دارد. روشنفکران نمادی از ترس دیکتاتورها از اندیشههای آزادیخواهانه، دارد. نمونه برجستهی آن مزار احمد شاملو شاعر بزرگ معاصر است (ایران): سنگ قبر این شاعر برجسته ایرانی، که به دلیل اشعار آزادیخواهانه و انتقادیاش الهامبخش مبارزین بوده، بارها مورد تخریب قرار گرفته است. این اقدامات نشاندهنده ترس حکومت از تأثیر مستمر اندیشههای او بر جامعه است.
خوشبختانه مراسمی که برای محکومیت این بیحرمتی، بر مزار ساعدی در گورستان پرلاشز فرانسه برگزار شد نمونهای از مقاومت فرهنگی و همبستگی جبهه خلق در برابر این اقدامات است. ساعدی، که در طول زندگی خود با قلم و عمل علیه استبداد مبارزه کرد، حالا ۴۰ سال بعد از مرگش در تبعید نیز به فریاد آزادیخواهانهاش وفاداراست.واکنش گروههای مختلف جبهه خلق نشان داد: توهین به مزار ساعدی نه تنها حمله به یک نویسنده، بلکه تعرض به تمامی ارزشهایی مانند آزادی و عدالت و انسانیت و اخلاق است.
پاورقی:
۱- “The Fascist Regime and Its Policies in Italy” نویسنده Simon: Martin