میانداری ِ اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها و آیت الله های به ظاهر مردمدار در جنگ گرگ ها، ورای مقصود صوری و ظاهری ِ خود که حفظ نظام اسلامی از رهگذر ایجاد تعادل بین مافیای خانوادهء رفسنجانی و مافیای سپاه و خامنه ای است( نزاع بر سر تصاحب غنایم در جنگ احد) و یا در نهایت پیروزی ِ یکی بر دیگری است، اما در لایه های عمیق تر خود، انحلال ایرانیت در اسلامیت را که تازی پرستان از قادسیه تاکنون تعقیب می کرده اند، اگرچه با سکوت، اما هدف ریشه ای خود قرار داده است. این واقعیت را بیشتر از هرکجا در شعارهای جنبش شال سبز سیدی، در بیانیه های خاتمی و موسوی و کروبی، در نامه هایی که همسران و خانواده و بستگان اصلاح طلبان بازداشت شده و نیز در فتواهای پی در پی آیت الله ها می توان مشاهده کرد.
جنبش شال سبز موسوی، انقلابی مخملی است که به جهت برون رفت اسلام و آخوند و مافیای روحانیت از خطر جدی و محتوم نابودی و پراکندگی بدست ایرانیان میهن پرست در شرف وقوع است. جنبش شال سبز موسوی انقلابی مخملی است بر علیه سرنگونی طلبان و ملتی که در نهایت به کمتر از نابودی حکومت سنگسار اسلامی در تمامیت اسلامی اش رضایت نخواهد داد. جنبش شال سبز موسوی انقلابی مخملی و رنگینی برآمده و کارگزاری شده از درون رژیم اسلامی و از سوی تازی پرستان است در برابر رستاخیز ایرانیان میهن پرست که ریشه های اسلام متجاوز و ضد ایرانی و ضد بشر را نشانه گرفته و آماج خود قرار داده است.
مخالفت اصلاح طلبان و پادوهای جمهوری اسلامی در برونمرز با برافراشتن پرچم شیر و خورشید در همایش ها در همین راستاست و صرف نظر از اینکه اهتزاز پرچم ملی ِ ایرانیان از سوی هر فرد و گروه و جمعیتی به خودی خود گویای خواست سرنگونی نظام اسلامی است، اما نکته ای عمیق تر در این مخالفت و در واقع دشمنیِ با نشان و نماد ملی ایرانیان نهفته است که بی توجهی به آن ما را از هدف غایی ِ جنبش شال سبز موسوی غافل خواهد نمود.
جنبش شال سبز موسوی، جمهوریت نداشتهء نظام را بهانه کرده است که اسلامیت آنرا نجات دهد. اصلاح طلبان و آیت الله ها از روز نخست تشکیل نظام جمهوری اسلامی به خوبی می دانستند که ترکیب « جمهوری اسلامی» به مانند ترکیب « برف سیاه» و « روز تاریک» پر از تناقض و جمع اضداد است. میرحسین موسوی همانطور که به صراحت گفته است به اقتدای رهبر« روشن ضمیر» خود، به دنبال تثبیت « جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» است. وحشت موسوی از شعار« استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» به اندازه ای عمیق بود که در همان روزی که این شعار به گوشش خورد، بلافاصله موضع گرفت و گفت: « جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.»
همو پیش از این در بیانه شمارهء 9 خود می گوید:
« باید به اسلام باز گردیم، اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمیتابد و تا قیام قیامت برای معضلات جدید بشریت پاسخهای بکر و نو دارد. به اسلامی باز گردیم که ما را به امانت و راستی فرا خوانده است… به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت.»
ملت ایران طی این سی سال، با جمهوریت نبوده و نداشتهء نظام اسلامی مشکلی نداشته است، بلکه در واقعیت و عملاً این موازین اسلامی و مبانی اسلام و اصل ولایت فقیه بوده است که بنا به نفس خود مخل مبانی جمهوری عمل کرده است. مثلاً در همین مادهء 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی که این روزها بر سر زبان هاست، حقوق اساسی ِ جمهور مردم جهت تظاهرات و اعتراضات عمومی با قید « بشرط اینکه مخل مبانی اسلام نباشد» بطور ریشه ای و همه جانبه نقض گردیده است.
شال سبز موسوی همان عینک سبزی است که بر چشمان الاغ می زنند که کاه و خس و خار را بجای علف تازه به خورد آن حیوان بیچاره بدهند. این عینک سبز باید قانون اساسی ِ سراپا اسلامی و آزادی کُش و تبعیض گزار را در عوض قانونی مدرن و دموکراتیک یکبار دیگر به ملت ایران قالب کند.
آیا اسلام منتظری و صانعی و اردبیلی و طاهری و محقق داماد و شبستری سنگسار ندارد؟ قصاص ندارد؟ آیا در اسلام اصلاح طلبان و خاتمی و موسوی، حقوق زنان چیزی بیشتر از تن فروشی با مبلغ معلوم و مدت معلوم است؟
آیا دشمنی و کینه ورزی ِ آخوندهای مجمع روحانیون نسبت به ایران و ایرانی و فرهنگ ایران و آزادی و حقوق بشر کمتر از دشمنی ِ آیت الله های جامعهء روحانیت مبارز و مدرسین حوزهء علمیه قم نسبت به این فروزه هاست؟
کدام آخوند و آیت الله را می شناسید که حکم سنگسار را تقبیح کند؟ تاکنون کدام آخوند را دیده اید که اعدام و قصاص و دست و پا بریدن و چشم درآوردن و از کوه پرت کردن و تازیانه زدن بر تن انسان را زشت بشمارد؟ کدام آیت الله و مرجع تقلید و مجتهد عالیقدر تاکنون قتل مرتد و مهدورالدم خواندن دگراندیشان را پلید دانسته است؟
آخوندها و آیات عظام و حاکمان شرع، بارها گفته اند که آنان جنایت نمی کنند، بلکه احکام و حدود شرع را جاری می سازند! از دیدگاه دینکاران، آزادی عین اسلام است. عدالت، همهء شرع نبی است. سنگسار و قصاص، عدالت محض است….