برج و باروی جبهه خلق 

نعمت فیروزی 

به بهانه ۳۰ تیرسالروز تاسیس شورای ملی مقاومت

روند تحولات اجتماعی در دو قرن اخیر نشان از، تلاش فزاینده بشر برای آزادی و برابری اجتماعی و همچنین حذف قاطع علل نابرابری های اجتماعی و موانع آزادی را میدهد. همه این تلاش ها سرانجام در نفوذ فزاینده اندیشه‌های ضد استثماری، عدالت خواهانه و آزادیخواهانه بیان میشود. ایده ی برابری در برابر «قانون»، از اواخر قرن هجدهم شروع و در قرن نوزدهم گسترش یافت،  و در قرن بیستم به ایده برابری در «مصرف» رسید. راه کار سریعی که بشر برای تحقق این ایده ها یافت، سر انجام به «انقلاب» ختم شد. قرن بیستم از نظر رویدادهای انقلابی مختلف، بسیار غنی بود. روند انقلابی تأثیر زیادی بر سیستم جهانی گذاشت و به طور قابل توجهی کل پیکربندی آن را تغییر داد. در حقیقت انقلاب‌ها یکی از مهم‌ترین مراحل تکامل تاریخی بسیاری از ملت‌ها بودند .آنها نظام های حکومتی با دولت های مختلفی را ایجاد کردند، امپراتوری های استعماری را از بین بردند و سرانجام بلوک بندی های جهانی را ایجاد و یا ویران کردند. با این حال، هنوز تا رسیدن به مقصد، راهی طولانی در پیش دارد. بر اساس داده‌های جمع‌آوری ‌شده، و تحلیل رویدادهای انقلابی قرن بیستم طی دهه‌ها، در مجموع ۱۲۵ رویداد انقلابی(۱) شناسایی شده است. در  حالیکه انقلاب ها و تحولات اجتماعی که منجر به تغییر دولت ها و حکومت ها در قرن بیستم شده، سه برابر بیشتر از قرن نوزدهم است، اما اریک هابسبام مورخ انگلیسی، قرن نوزدهم را «عصر انقلاب» نامیده است و درکتابی با همین نام، تحولات انقلابی آن قرن را بررسی کرده است. این نامگذاری شاید به این علت باشد که قرن نوزده «انقلاب» به تاریخ بشر وارد شد و تعیین سرنوشت خویش را بدست گرفت. تاریخچه انقلاب‌ها نشان می‌دهد که روش‌ها و اهداف آن‌ها متفاوت بوده است. همچنین نشان میدهد هیچ نوع رژیمی نمی تواند کاملاً از انقلاب مصون و در امان باشد، به عبارت دیگر فقط این نوع و شکل حکومت نیست که باعث انقلاب می شود بلکه ماهیت و محتوای حکومت داری و برخورد ستمگرانه آن ها با مردم تحت سلطه شان است که منجر به انقلاب می شود. درعین‌حال پژوهش ها نشان می دهد که رژیم های سلطنتی، امپراتوری‌ها و دیکتاتوری‌های فردی در معرض و محاصره قیامها و انقلابها بوده اند. کار جمعی و تشکل یابی و سازماندهی البته که الفبای هر انقلاب بوده است. اما حزب رهبری کننده به عنوان پیشتاز جنبش ها برای بحرکت درآوردن توده های مردم و کشاندن آنها به میدان انقلاب، و هدایت و رهبری آنها، برای اولین بار در انقلاب ۱۹۱۷ در شوروی ظهور کرد و از آن پس در عرصه انقلابهای جهان نقش آفرینی کرد. از آنجا که در هیچ جامعه ای همه احزاب وگروها یک نظر نیستند، لذا تشکیل ائتلاف ها از احزاب مختلف، ضرورت یافت. هر ائتلاف، معمولا اصولی را برای همکاری مشترک (برنامه) و روشی را برای عمل مشترک (استراتژی) اعلان می کند. 

برآمد فاشیسم و ضرورت تشکیل جبهه خلق

سال های پس از جنگ جهانی اول و در نتیجه ی تاثیر بلافصل آن، اقتصاد جهان غرب، دچار بحران رکود شدید و بیسابقه ای شد که به ورشکستگی سرمایه داران و دولت های برآمده از آن انجامید. اوج بحران در دهه ۱۹۳۰ مبارزه طبقاتی فرودستان را بر علیه طبقات حاکم شعله ورتر کرد. و البته حباب دموکراسی بی رمق و بی محتوای آن روزگار غرب را ترکاند و چنین شد که فاشیسم تولد یافت. «فاشیسم  یک نظریه سیاسی راست افراطی و گونه‌ای نظامِ حکومتی خودکامه ملی‌گرای افراطی است که نخستین بار در سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به دست بنیتو موسولینی رهبری می‌شد و بر سه‌پایه حزب سیاسی واحد، ( تک حزبی) نژادپرستی افراطی و دولت مقتدر و متمرکز، استوار بود. »(نقل از ویکی پدیا)  

فاشیسم در مرحله‌ای از مبارزه شدید طبقاتی میان ستمدیدگان و فرودستان  و بورژوازی پدید می‌آید که بورژوازی دیگر قادر نیست سلطه خود را از طریق پارلمانی حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب جنبش های برابری طلبانه و هر جنبش دموکراتیک دیگر و نیز به عوام‌فریبی‌های ارتجاعی متوسّل می‌شود. برای فاشیسم هیچ نوع جنبش اعتراضی دیگری قابل تحمل نبود و با لولوی دشمن خارجی بی محابا سرکوب میکرد. در چنین شرایطی، اتحاد عمل در مقیاسی گسترده تر میان چند ائتلاف که تا قبل از این نیز با هم اختلاف و تضاد داشتند به ایده تشکیل جبهه خلق انجامید. جبهه خلق سازمان یافته اولین بار در اتحاد سیاسی لیبرال ها، سوسیالیست ها، کمونیست ها، و دیگر احزاب میانه و چپ، توسط بین الملل کمونیست برای مبارزه با فاشیسم  در سال ۱۹۳۵مطرح شد. در فرانسه و اسپانیا از آن استقبال شد و در این دو کشور، با پیروزی جبهۀ خلق در انتخابات (۱۹۳۶)، دولتِ آن ها روی کارآمد که در فرانسه، در ۱۹۳۸، و اسپانیا با شکست جمهوری خواهان در جنگ داخلی (۱۹۳۹) سرنگون شد. جنبش های مقاومت در کشورهای تحت اشغال در خلال جنگ جهانی دوم بگونه ای، نمایانگر احیای اندیشۀ تشکیل جبهۀ خلق بودند. جنگ جهانی دوم نیز سر انجام با جامه عمل پوشاندن ایده جبهه در مقیاس جهانی علیه فاشیسم هیتلری، با ائتلاف دو بلوک بزرگ متخاصم آن روز جهان به نام «متفقین»(۲)، با پیروزی بر فاشیسم و «متحدین»(۳) تعیین تکلیف شد. از آن پس در همه کشورها ایده جبهه خلق در میان همه کسانی که معتقد به برابری اند و دموکراسی و آزادی را گرامی می‌دارند، بسیار بکار گرفته شده است. تلاش برای تشکیل یک جبهه خلق در کشورهایی که انقلاب بورژوا-دمکراتیک هنوز آخرین حرف خود را نگفته است، ضرورت جدی و مرحله ایی جنبش است.  جبهه خلق در حقیقت ظرفی است که مبارزین انقلابی و مردم غیرانقلابی را در مبارزه مشترک علیه دشمن اصلی گرد هم می آورد. اصلی ترین پیام و مفهوم تشکیل جبهه خلق در مبارزات انقلابی، قبل از هر چیز این است که آن گروه و سازمان پیشنهاد دهنده می خواهد اعلام کند که حکومت را خودش به تنهایی نمی خواهد در اختیار بگیرد و اولویت با شکست فاشیسم است.

برآمد شورای ملی مقاومت

 ۴۲ سال قبل در میهن اسیر در سال ۱۳۶۰، خمینی پس از نابودی آخرین قطره های آزادی ناشی از انقلاب ضد سلطنتی، با تک پایه کردن حکومت خود و جراحی تتمه عناصر لیبرال داخل حاکمیت، اقدام به بسط اختناق مطلق در سراسر میهن کرد و بصورت اشغالگری ستمگر چهره نشان داد و عنوان بنیانگزار فاشیسم دینی را برای خودثبت نمود. نیروها و شخصیت های سیاسی آن زمان که فاشیسم دینی را برنتابیدند، حول محور سازمان مجاهدین گرد آمدند و به ابتکار آقای مسعود رجوی، یک ائتلاف سیاسی دیر پا را پایه ریزی کردند. این ائتلاف از پس سالیان دراز نبرد و عبور از مسیری پر خون و آتش در مصاف با فاشیسم دینی از یک سو، و حامیان استعماری اش از سوی دیگر، به مثابه برج و باروی بلند جبهه خلق، و ذخیره و گنجینه گرانقدر میهنی و به عنوان تنها آلترناتیو و بازیگر اصلی آینده ایران خود را به ثبت داد. حالا پس از چهل و اندی سال نبرد و رزم و رنج مستمر بوضوح می توان دید که حقیقتا یگانه و دومی ندارد. تازه ترین آزمایش عیار مردمی و همچنین توانمندی آن در مقابل حوادث، در جریان قیام ۱۴۰۱ پیش روی هر ناظر و پژوهشگر منصف و بیطرف است. شورای ملی مقاومت بطرز عجیب و بی سابقه ای، دو بار در طول ۸ ماه قیام از سوی وزارت خارجه بزرگترین ابرقدرت جهان حباً لفاشیسم دینی! مورد کینه ورزی واقع شد. در دنیای سیاست تهی از شرافت و تعادل قوای کنونی، این کینه ورزی آشکار و مکرر برای یک جنبش انقلابی (اگر بی ریشه و بی تجربه باشد) می تواند به فرو رفتن در تعادل قوا و خسارات سیاسی زیادی منجر شود. اما مقاومت و شورا نه تنها خم به ابرو نیاورد که آن را به آزمون استقلال طلبی چند باره شورای ملی مقاومت و مجاهدین بدل نمود. علاوه بر این باعث از دست دادن حیثیت سیاسی نداشته آن از ما بهترون و رژیم مالی آنها شد! 

شورای ملی مقاومت با برخورداری ازهزاران شبکه گسترش یابنده «کانون شورشی» متعلق به مجاهدین خلق در داخل ایران، به مثابه اصلی ترین نیروی میدانی و کف خیابان که در مقابل هر تحول داخلی حرف آخر را می زند، و همچنین  با برخورداری از حمایت بین المللی که نظیرش در هیچ جنبش آزادیبخشی در جهان معاصر وجود ندارد، و نیز با برخورداری از تشکیلات غیر قابل جایگزین هوادارانش در سراسر جهان، عملا و حقیقتا گنجینه ایی نقد در دست ملت ایران است.

شورای ملی مقاومت را می توان در قیاس با مدعیان دیگر، از نظر شکل و قد و قواره و وزن آن که به قول پروفسور تنتر فقید سه تا چهار برابر همه گروههای اپوزیسیون با هم، وزن و نیز محتوی دارد، به سنجش کشید. برای کاوش در محتوا  البته می توان به موضوعات مختلف صداقت و فدا، استواری و خستگی ناپذیری و….پرداخت. اما اینجا ترجیح می دهم با دو مفهوم «ترس و امید واهی» که نهایتا  استراتژی و راه حل را تئوریزه و بلوریزه میکند کمی به محتوا وارد شویم. سایر مدعیان و شورا و مجاهدین از قضا در این دو مفهوم بشدت عکس هم عمل میکنند. واقعیت این است که در ۴۲ سال گذشته مدعیان هم می ترسیدند که وارد نبرد جدی با رژیم شوند. و هم امید واهی به نجات از طرف خارجی و از ما بهترون دارند خلاصه اش اینکه یا اهل سرنگونی نیستند یا سرنگونی فاشیسم دینی را از استعمار طلب می کنند! . هانا آرنت فیلسوف آلمانی ذیل بحثی در باره «امید واهی» و «زایش»  در کتاب «وضع بشر» میگوید:    «امید واهی مانعی خطرناک بر سر کنش‌های جسورانه در عصر تاریکی است .امید واهی، میل به نتیجه‌ای از پیش تعیین‌شده درآینده است. امید واهی افراد را از چیزی که درست جلویشان درحال وقوع است، دور می‌سازد. به باور آرنت، اما « زایش، ریشه کنش‌هاست و نویدبخش آغازهای نو است. زایش حضور در اکنون است. بدین معناست که همیشه قادریم خود را از وضع موجود جدا کرده و چیزی نو را آغاز کنیم. زایش شرط ادامه یافتن موجودیت بشر، ومعجزه تولد،آغازهای نو نهفته درآن است.» بحال با وضوح بیشتری می توان عملکرد شورا و مدعیان را سنجید. مدعیان با امید واهی هرگز وارد کنشگری جدی برای سرنگونی نمی شوند. از این رو در پایان راه و قبل از شکست و فروپاشی آنچه که روی کمک بیگانه ساخته شده بود، نهایتا بسود فاشیسم دینی فرمان به خانه رفتن داد.  اما شورای ملی مقاومت بدلیل دل نبستن به امید واهی از قضا در تمام چهل سال گذشته، در زایش های نو و مکرر بوده است. هیچ مشکل و بن بستی را برسمیت نشناخته و در هر سرفصلی حرف جدیدی و آغازی نو داشته است. به لحاظ استراتژیک از مقاومت قهر آمیز شهری تا تشکیل ارتش آزادی بخش و در آخرین آغاز، به پاسخ امروز ایران یعنی کانون شورشی رسیده است . از نظر سیاسی، تاسیس خود شورا که در تاریخ ایران آغازی نو بود تا فتح پله به پله مجامع بین المللی و سلسله حمایت ها و پیروزی های سیاسی ۴۰ سال گذشته که آخرینش کهکشان ۱۴۰۲ پاریس با منظومه هایش بود، سلسله ای از زایش و آغازی نو را در صحنه سیاسی ایران رقم زده است و اینچنین شایستگی و بی بدیل بودن خود را تحمیل کرده است. هانا آرنت در جای دیگر کتاب به حقیقت شگفت انگیز دیگری اشاره میکند که افسوس آدمی را برمی انگیزد. او میگوید: «یهودیان در عصر تاریکی حاکمیت فاشیسم، گرفتار ترس و امید واهی نجات از بیرون، در محله های خود زندانی و فلج شده بودند! تنها بعد از دست برداشتن از امید واهی و کنار گذاشتن ترس بود که متوجه شدند «مقاومت مسلحانه تنها راه اخلاقی و سیاسی برای خلاص شدن از مخمصه فاشیسم است.» بله بدون کم کردن جنایات فاشیسم هیتلری، اگر یهودیان با کنار زدن دو عنصر ترس و امید واهی به آنچه که هانا آرنت بدرستی میگوید زودتر و با جمعیت بیشتری به مقاومت مسلحانه روی می آوردند، آیا تعداد قربانیان بیگناه آنها به عدد حیرت آور ۶ تا ۹میلیون می رسید؟ و در آنصورت آیا پیکره و صورت بندی جهان غیر از این نمی بود؟ با عبرت گرفتن از واقعه تاریخی هولوکاست، در ایران فاشیسم زده آیا می توان به غیر از راه حل مقاومت قهر آمیز، راه کار دیگری را برای جامعه ایران، متصور دانست؟ برخلاف رویکرد تنزه طلبانه، ترس از قربانی دادن و پر بها دادن به عنصر جنایتکاری فاشیسم دینی، از قضا تنها راه اخلاقی که تعداد قربانی را کیفا کمتر میکند مقاومت قهرآمیز است. هولوکاست آینه تمام نمای رویکرد تنزه طلبانه و امید واهی در یافتن راه نجات، و جستن آن  در نزد غیر خود و بیرون از خود است. برای نجات واقعی ایران به سوی برج و باروی جبهه خلق به شورای ملی مقاومت که بیش از ۴۰  سال آزمون مختلف پس داده نظر کنیم. این نوشته را با قسمتی از پیام رهبری مقاومت آقای مسعود رجوی پایان می برم .«در شرایط ایران امروز در زیر حاکمیت رژیم‌های استبدادی یا وابسته، نمی‌توان مانند دموکراسیهای غربی طیفی از راست به چپ یا از چپ به راست ترسیم و تقسیم کرد. تا فاشیسم و دیکتاتوری حاکم است، تا زمانی که حق حاکمیت مردم غصب شده و به سرقت رفته است، ابتدا باید جبهه خلق و ضدخلق تعیین‌تکلیف شود. تجربه یکصد سال شاه و شیخ، به‌رسمیت شناختن مرزبندی ملی ایرانیان با دیکتاتوری و وابستگی برای رسیدن به آزادی و استقلال است.»

نعمت فیروزی 

پاورقی:

 (۱) بر اساس پژو هش یک تیم 3 نفره از پژوهشگران روسی  

  Andrey Korotayev Leonid Grinin,      Anton Grinin & 

https://www.nature.com/articles/s41599-022-01120-9

(۲) متفقین : آمریکا و اتحاد شوروی و انگلستان وفرانسه و….

(۳) متحدین فاشیسم : آلمان و ایتالیا و ژاپن