کتاب فرومایه ایرج مصداقی که معلوم نیست چگونه بدون اینکه ایشان دسترسی به ارشیو داشته باشند در 8 روز نوشته شده (هر رساله نویسی می داند که جمع آوری- پیاده کردن و شکل دادن و مرتب سازی این متن طولانی حتی در صورت دسترسی به آرشیو بسیار بیشتر از این زمان میبرد) یک تیر زهراگین ارتجاع برای بد نام کردن سازمان پیشتاز است. طرف حساب اصلی او علاوه بررهبری، نظم و انسجام درونی سازمان می باشد. ولی چه باک ببین چه بر سر رژیم آمده که مجبور شده این مهره کلیدی خود را از آستین در بیاورد و بسوزاند. بی شک نیت اصلی او و سایر فرومایگان نقاب دار و حامیان مماشات گر آنها می تواند در گذشته نفوذ دادن اوبه تشکیلات اروپا برای ترور فیزیکی خواهر مریم باشد. مشابه کاری که مامور کارد بدست رژیم در فرانسه و در اکسیون مقاومت بر علیه هواداران و جلوی چشم مردم فرانسه مرتکب شد. این بار به انگیزه اختلافات درونی گروهک که صد البته ناکام مانده و حضرات به روانه سازی این ماشین کوکی بسنده کرده اند تا به حساب خود با بریده مزدوران یکی بعد از دیگری آن را کوک و خط شیطان سازی علیه مقاومت را بدون اینکه مستقیما به سیم برق رژیم متصل باشد از طریق ماموران دو چهره خود پیش ببرند.
فرومایه ایرج مصداقی که در درون زندان فروریخته و تبدیل به سیاه چاله ای مکار شده است سعی دارد قوانین عادی اخلاقی را بلعکس کرده و رذالت را توجیه و مقاومت را بی پایه سازد. اگر از گردونه مقاومت و مسئولیت خارج شویم در دنیای مردمانی که کاری با مبارزه ندارند و عافیت جویان، بسیاری حاضرند که برای ارضاء خودخواهی های خود دست به هر جنایتی بزنند و تن به هر فضیحتی بدهند تا منافع آنها تامین شود. این گروه از آدمیان همواره در طول تاریخ یار جنایتکاران تاریخ بوده اند تا جیب های خود را پر کنند. رژیم نیز برای پیشبرد اهداف خود همواره تلاش کرده تا از این اوباش برای مقاصد خود بهره ببرد و آنها را برای اهداف خود استخدام و یا حتی در غالب های مختلف از استاد دانشگاه گرفته تا تحلیل گر داخلی و خارجی پرورش دهد. از میان این گروه دو پایان که البته در وطن ما هم تعدادشان کم نیست به نظر میرسد کمتر کسی مهارت مصداقی را برای انجام ماموریت فوق داشته باشد. برای محبوبیت و عادی سازی، رژیم جیب او را تا میتوانست از اطلاعات پر کرد تا سرمایه ایی قابل توجه برای مطرح شدن ایشان و در نهایت نفوذ ایشان در درون سازمان و مقاومت فراهم شود تا از این طریق بتواند ماموریت خود را انجام دهد. سالها است که رژیم مکملی را به فرمول سعید امامی اضافه کرده است “تا میتوانید به ما بد بیراه بگو- از بدنه مجاهدین تعریف کن ولی به رهبری و خط مشی جاری انتقاد”. پروژه مصداقی البته جدید نیست در دهه شصت رادیو اعلام کرد که در تهران رژیم سازمان جعلی درست کرده که هواداران را به تور اندازد یا حتی در دهه هفتاد رژیم برنامه های ضبط شده سیما را به صورت پارازیت روی برنامه های روزانه میانداخت. وراج عاری از صدق (مصداقی) در حقیقت یک مخدوش کننده است البته نه یک پارازیت الکترومغناطیس.
بریدن از مبارزه امری بدیهی است ولی این فرومایه صرفا یک بریده نیست بلکه فردی است که دگردیسی کرده و تبدیل به دژخیم شده است. اندک عناصر توبه کننده رژیم از ظلمات به سوی نور رخ برمی گردانند در درون خود احساس گناه میکنند و منزوی میشوند حال ملت ببخشد یا نه امری دیگر است. ولی این فرومایه که از روشنی رخ برگردانده و در درون تاریکی سقوط کرده و روحش را یک جا تقدیم به دژخیم کرده است. در غرب غربی هائی که اهل مقاومت اند به خوبی با این پدیده آشنا هستند و برایشان امری عادی است و به این خاطر هیچ گاه جنبشی را بر اساس بریدگانش ارزش گذاری نمی کنند لذا این سناریو ها بیشتر برای افکار عمومی داخل کشور طراحی شده است. حقیر که انسانی عادی هستم و هیچگاه دستی در مبارزه نداشته ام ولی همواره اخبار و اطلاعات مختلف کشورمان را از زبان گروه های مختلف پیگیری می کنم همواره احساس میکنم که هر که در راه مبارزه قدمی برداشت صد بار بر بنده شرف داشته حال چه بریده باشد و یا مبارز پا در راه که صد البته هزاران هزارباربیشتر. ممکن است انسان از شکلی از مبارزه ببرد ولی به صور دیگر مبارزه در راستای نیل به پیروزی تلاش کند. به نظر من که فردی عادی هستم بریدن و بریدگی از سازمان اگرچه در نزد پیشتاز سقوط محسوب میگردد ولی در نظر مردم عادی یک ضعف قابل جبران و یا یک تغییر سلیقه است و این بریدگی لزوما بریدن از مبارزه تلقی نمی شود مگر اینکه آمیخته با خیانت گردد.. یک بریده از مبارزه هیچ گاه مشکلی با مقاومت و جایگاه رفیع مبارزین پا درراه ندارد و تلاش میکند در مدار خود تا جائی که توان دارد حتی در غالب یک سازماندهی جدید به مبارزه خود ادامه دهد مگر اینکه فرد بریده نه از یک سازمان بلکه از مبارزه بریده باشد و بعد تبدیل به آلت دست دشمن شده باشد. به کشفیات آقای یغمائی بنگرید ظاهرا به تازگی به این کشفیات نائل آمده رفته همسر جدید انتخاب کرده تازه یاد همسر قدیمش افتاده عجب احساس مسئولیتی و عجب فوران عشقی! شما که اهل شعر بودید نشنیدید که معمولا آدم عاشق این مواقع ژولیده شده راهی بیایان می شود و آنقدر چشم به در میدوزد تا معشوق حتی معشوق خیالی از راه برسد یا نفسش از ایستادن باز ماند. معشوق شما که خیالی نبود شاید اگر صبر میکردید فردای انقلاب در کنارهمسرتان بودید همسری که به خاطر آزادی مردم ایران شما را ترک گفته و عشق خود را نثار رهائی کرده. این بانو قهرمان ارزش این را نداشت که تا آخر عمر برای آمدنش چشم به درب بدوزی و قلم به کاغذ ببری و روزی یک بیت بنویسی شاید دیوانت 1000 سال دیگر شاهنامه می شد. سایر مطالب نیز که حتما مقام ولایت به آن آورین میگه نیز برای ما که دستی در مبارزه نداریم امری غریبی نیست و عادی شده است. زندگی در کنار ظلم و نق زدن، بد بیراه گفتن بعضی ها به اسلام و عاشورا و مخیر بودن در انتخاب شمرو یزید. خیلی هم که قبلا سابقه داشته باشیم نهایتا حرف مان این است “این مردم ارزش جان فشانی ندارند” باید تاریخ سیر خود را طی کند و از این نوع افاضات دنیای مردگان که صد البته باید از درون شاعر نادم خبر داشت کاش اینگونه نباشد.
امثال مصداقی یاران دژخیم هستند نه یک بریده ساده. بعد از سالها که متوجه شدم آدقیقا آن چیزی که تحت نام انقلاب ایدئو لوژیک از آن نام برده میشود چه شاکله هائی دارد مبهوت شدم و به شما هزار آفرین گفتم. برای جنگ طولانی با این رژیم سفاک که بر چاه های نفت تکیه زده و این همه حامی پیدا و نهان دارد راهی نیست جزء اینکه از تعادل زندگی معمول خارج شد. شاید حتی حوداث عظیمی مانند جنگ جهانی را بتوان با تعادل جاری زندگی, رسیدگی به خانواده و غیره در کسوت یک پارتیزان پشت سر گذاشت ولی برای نبردی که پایانی برای آن از نظر زمانی متصور نیست حقیقتا باید از تعادل جاری زندگی خارج شد. در زندگی عادی انسان معجونی از رفتارهای حیوانی و انسانی است که درانسان های نجیب انسانیت حکم فرما است. مقاومت حداکثرو طولانی مدت در مقابل دیو ارتجاع در حضور غریزه های حیوانی و جاذبه های جنسی به هیچ صورت متصور نیست. اگر رجوی این جاذبه ها را برای ادامه مقاومت به صفر رساند است که باید گفت تبارک الله و به مقام انسانی اشرفیان تعظیم کرد. حالا عدم ترس و فداکاری اشرفیان را در سه حادثه خونین عمیقا درک میکنم. انسان هائی که صد درصد از نفسانیات رهائی پیدا کرده اند و خود را وقف مبارزه بی امان برای رهائی نموده اند. چنین پدیده ای در طول تاریخ شاید در این ابعاد نادر باشد. اشک تمساح ریختن برای جنبه های منفی انقلاب ایدئولوژیک که نقد آن هدف تمامی این فرومایگان دون شده منظوری جزء برگرداندن تعادل قبلی و فروریختن دژ پولادین رزمندگان آزادی ندارد. انقلاب فرایندی پیچیده است و احتیاج به سازمان و انقلابیون حرفه ای دارد. دقیقا رژیم های دیکتاتوری از این انسجام وحشت بسیار دارند. از دو نفر آدم متحد هزاران بار بیشتر از دو مستقل مخالف علیه خود وحشت دارند. نفوذ دادن یا معرفی آدم های عادی مخالف به عنوان اپوزوسیون و تبلیغ روزانه برای آنها از طریق رسانه هائی همچون بی بی سی و انداختن قطار تحولات ایران روی ریل این دسته از تحلیل گرهای بی عمل نیز بخشی از تلاش های این رژیم و حامیان مماشات گر آنها برای آب بستن به مبارزه و تضعیف آن است. صحبت از اینکه نظم درونی سازمان دیکتاتوری است نیزدر راستای غیر حرفه ای کردن مبارزه است که هدیه ای بزرگ برای این رژیم و برای خلاصی از دست متشکل ترین جنبش معاصر مردم ایران میباشد. سازمانی که ازدمیدن آفتاب تا غروب خورشید و از غروب خورشید تا طلوع آن در روز بعد 31 سال است که یک هدف دارد سرنگون کردن رژیم آخوندی. لابد خمینی و دارودسته اش که سازمان علنی نداشتند خیلی دمکرات بودند. وحوشی که پلیدی های خود را برای عامه مردم پنهان و روی موج تحولات 57 سوار و حاکم شدند.
در خاتمه ممنون ای فرومایه – وراج عاری از صدق (مصداقی) که به حساب خودت نوری بر درون سازمان افکندی. گفتی صدای جریان سوم شنیده نمی شود اگر منظور عربده های تو و هم پیمانان توست که آن بار ها از پشت سیاج های اشرف شنیده شد. مشکل شنیده شدن صدا نیست مشکل زوزه های شغال است که کسی در صفوف مقاومت تمایلی به پیروی از آن ندارد آن را برای ناظران دو چهره،همنشینان شیطان و آن شاعرنادم که ایکاش اسماعیل مانده بود زمزمه کن.
در آخر سخنی با بریدگان غیر خائن که سعادت همراهی با مقاومت را داشته اند-مواظب ماشین کوکی رژیم باشید.دشمنان آزادی حتی دکتر حشمت را از سردار جنگل جدا ساخت اگرچه او برید ولی نهایتا سر در آستان مبارزه گذاشت. میرزا تنها شد و میگویند در رکابش فقط یک خارجی ماند او را سر بریدند ولی میرزای ما میرزا ماند.
ماشین شیطان سازی رژیم را کوک نکنید هرچند متاسفانه شنیدم دو تن از اعضاء معروف شورا چنین کاری کرده اند و از مقاومت خونباری مردم ایران فاصله گرفته اند. مشت خود را بسته وبروی این وسیله شوم بکوبید و آن را در هم بشکنید به یقین این حرکت شما درتاریخ مبارزات مردم ایران ثبت و مایه افتخار خواهد گردید. از پیشتاز انتظار و عمل غیر حرفه ای را نداشته باشید و به وظیفه خود عمل کنید یقین داشته باشید از چشم مردم و مقاومت آنها دور نخواهد ماند.