بسیاری را می شناسم که زبانشان از گفتن وا ایرانا ، وا آزادی، وا دموکراسی باز نمی مانَد ؛
ــ بعضی هنگام قدم زدن در ساحل
ــ بعضی کنار بخاری چوب سوز
ــ بعضی در شب چره های زیر کرسی
ــ بعضی به قول فروغ در فاصله رخوتناک دو هم آغوشی!
ــ بعضی پس از نگرشی عمیق در ته فنجان قهوه
ــ بعضی کنار منقل و با نگاه به ذغال گل انداخته
ــ بعضی ها در جریان زدن پیاپی جام های باده در بزم های شبانه
ــ بعضی در وان حمام و زیر دوش آب گرم و مطبوع
ــ بعضی هنگام رد و بدل کردن ایمیل های پندآموز
ــ بعضی هنگام گردش در لابیرنت فیس بوک
ــ بعضی سر سجّاده ی نماز
ــ بعضی هنگام رخ مالیدن به ضریح امام
ــ بعضی وقت سر کردن در چاه جمکران
ــ بعضی در جریان وراجی های بی کران
ــ بعضی در هواپیما و هنگام بازگشت از سفر های تفریحی خارج کشوری
ــ بعضی در پچ پچ های درگوشی و دور از چشم و گوش های پیدا و پنهانی
چنان که ملاحظه می فرمائید در میان ایرانیان عزیز کمتر کسی را می توانید بیابید که دلشوره اش هستی ایران و مساله آزادی و دموکراسی در ایران نباشد . این امر مطلوبی است و باید آن را به فال نیک گرفت. اما :
ای تشنه لب چندان که گوئی آب ،آب
راهی به رودی، چشمه ای کی می بری؟
رهائی ایران از وضعیت کنونی و تحقق آزادی و استقرار دموکراسی با صِرف آرزو کردن و در دل پروراندن آن میسر نمی شود. این آرمان ها بسیار دیریاب و هزینه برند. تحقق این هدف ها مستلزم صرف هزینه های کلان است . حرف حرفِ گذشتن از چند ساعت و چند روز و حد اکثر چند ماه از عمر و یا بسنده کردن به پرداخت مقداری از دارائی و پول نیست. یعنی کار با این اندک ها به سامان نمی رسد. کار چنان سخت و سترگ است که در راهش باید تا پای جان بروی و در صورت لزوم و نیاز از بذل جان هم دریغ نورزی. این آخری همان شعاری است که بیش از صد سال است آزادی خواهان واقعی ایران یعنی زنان و مردانی که برای ما سرمشق جانبازی در راه آزادی شده اند، بر پرچم تاریخ ایرانمان نوشته اند : «« یــــا مــــرگ یــــا آزادی »»
کسی فکر نکند که آن عزیزانی که برای بالیدن درخت آزادی از جان خویش گذشتند ، زندگی را دوست نمی داشتند و به لحظه لحظه های آن عشق نمی ورزیدند. نیز کسی فکر نکند که آن زنان و مردانی که جان خویش را فدا کردند تا شاید آزادی را برای ما به ارمغان بیاورند،خودشان را کمتر از دیگران دوست می داشتند و برای دیگران بیشتر از خودشان ارزش قائل می شدند. واقعیت این است که آنان در درجه نخست به منش و حیثیت انسانی خویش ارج می نهادند و هر چه کردند برای تضمین ارزش های والای انسانیشان بوده است که در معرض تهاجم و دستبرد دشمنان آن ارزش ها قرار گرفته بودند. آنها باور داشتند که مرگ از زیبائی تهی است و برای هر موجود زنده امری دلگزاست. اما آنها به این اشراف رسیده بودند که مرگ با همه ی نا مطلوبی اش بسا بسا مطلوب تر از آن زندگی است که در ننگ و مذلت و پستی بگذرد و یکسره در چنبر تسلیم به زور و ظلم قبول انواع بردگی گرفتار آمده باشد . و این نقطه عطف نگاه کسانی است برای ارزش های انسانی حرفش را می زنند و فقط به آن بسنده می کنند و تماشگر هر گونه هتک حرمت از انسان می شوند با آنان که بی حرمتی و تجاوز به ارزش انسان را تاب نمی آورند و برای پایان بخشیدن به چنین وضعی جانانه به میدان می آیند و جان خویش نیز بر سر این پیکار می کنند.
آن چه مجاهدین در سی سال گذشته کردند و آن چه امروز می کنند نمونه آخر و بر جسته ترین نمونه در تاریخ مبارزه مردم ایران برای یافتن آزادی و دفاع از شان و جایگاه انسان است.
ــ هیچ کس نباید گمان برد که جاهدین مرگ پرستند. این تصور هم خطا و هم گمراه کننده است.
ــ هیچ کس نباید تصور کند مجاهدین خویش آزارند. این نگاه یکسره مبتنی بر تصور غلط از مبارزه واقعی برای آزادی است.
ــ هیچ کس نباید گمان برد مجاهدین ایدآلیست هستند و از واقعیات دور می مانند.این نگرش متعلق به پراگماتیست های فرصت طلب است.
ــ هیچ کس نباید گمان برد مجاهدین خود را تافته ی جدا بافته می دانند و برای خودشان در صحنه مبارزه برای ازادی،شانی فراتر از دیگر مبارزان راه آزادی قائلند. این نگرش کسانی است که نمی خواهند و یا نمی توانند هم ارز و هم صف با مجاهدین برای مبارزه مایه بگذارند.
ــ هیچ کس حق ندارد مجاهدین را بخاطر این درجه از گذشت و فداکاری برای تحقق ارمان آزادی، ملامت کند. این نگرش کسانی است که منتظرند دستی از غیب برون اید و کاری بکند.
اکنون بیش از هشتاد روز از اعتصاب غذای مجاهدین در زندان لیبرتی و یارانشان در سراسر گیتی می گذرد.
ــ این اعتصاب غذا برای دفاع از آزادی و حفظ شان و حرمت انسانی است که توسط رژیم جمهوری اسلامی پایمال شده است.
ــ این اعتصاب غذا فریاد خاموش مجاهدین برای شکستن سکوتی است که در برابر جنایت های مستمر رژیم جمهوری اسلامی علیه بشریت جریان دارد.
ــ اعتصاب غذای مجاهدین و یارانشان فریاد خاموش و در گلو خفه شده ی ملیون ها ایرانی است که قربانی مماشات جامعه جهانی با جنایتکاران حاکم بر میهنمان شده اند.
ــ اعتصاب غذای مجاهدین فریاد مردمی است که رژیم جمهوری اسلامی با زندان و شکنجه و اعدام راه هر نوع عدالت خواهی و حق طلبی را بر آنها بسته است.
ــ اعتصاب غذای مجاهدین در لیبرتی و یارانشان در سراسر جهان مصداق مبین و آشکار و برجسته شعار تاریخی ملت ایران یعنی «« یــــا مــــرگ یـــــا آزادی »» است