گفت: دوازده امام شیعیان را قبول داری؟
گفتم: نه!
گفت: علی وکردارش را چطور؟ قبول داری؟
گفتم: نه!
گفت:اصحاب پیغمبر اسلام را قبول داری؟
گفتم : نه!
گفت: خود محمد را چطور؟ او را هم قبول نداری؟
گفتم: او را هم قبول ندارم!
گفت: قرآن چی؟ قرآن را که قبول داری؟
گفتم: قرآن را هم قبول ندارم و خیالت را راحت کنم؛ الله را هم قبول ندارم!
گفت : با این حساب تو چرا همراه مجاهدینی؟
گفتم: این شد پرسش حسابی و اساسی ! امّا پاسخت :
“همراهِ مجاهدینم زیرا برای آزادی و حقوق بشر می کوشند”
” همراه مجاهدینم زیرا با نظام ضد آزادی جمهوری اسلامی پیکار می کنند”
” همراهِ مجاهدینم زیرا برای اعاده حقوق انسانی مردم ایران ، از جانشان مایه می گذارند”
“همراهِ مجاهدینم زیرا مرا از خودشان نمی رانند چون خدا و پیغمبر و امامانشان را قبول ندارم”
” همراه مجاهدینم زیرا در مبارزه با رژیم آخوندی نه چپ و راست می زنند و نه سست می شوند”
“همراه مجاهدینم زیرا در مبارزه شان با جمهوری اسلامی صادقاند و من جز صداقت از آنها ندیدهام”
“همراهِ مجاهدینم زیرا مبارزه شان را مشروط به پاداش پس از پیروزی نکردهاند”
” همراه مجاهدینم زیرا مسلمانی شان (اسلامی را که تعریف می کنند) با موازین حقوق بشری منطبق است”
“همراه مجاهدینم زیرا برای دینشان نمی جنگند و به خودشان به اعتبار دینشان مزیتی نمی بخشند”
باری؛
همراهِ مجاهدینم و تا هنگامی که چنیناند با آنها می مانم و محکم و استوار هم می مانم!
همراه مجاهدینم و اصراری ندارم و اصلا تو را هم دعوت نمی کنم به آنها بپیوندی. امّامیگویم:
به گفته های من بیاندیش!