حميد نصيري(ح.اختر)
برای شهیدان فروغ جاویدان
و تنگه چهارزبركه معبر جاودانگي شان شدجاویدان
ترانهخوان
با دهان گل
اين سوي باور را
با بوسهيي بر لبهاي مرگ وداع گفتند
آنها كه
لبخند و اندوهشان
طعم نان بود و آب و هوا.
نتوانست،
وسوسه كالِ هيچ دلبستگي
سفرشان را بربايد
اما،
گمشده خوشههاي تنشان را
وقتي كه بر خاك افتادند
شقايقهاي وحشي ربودند
تا در استخوانشان
برويند
در پوستشان
بشكفند
آنجا،
بر چهرة صخره
تراشيده پيكرِ ناب
طرح پيشاني آفتاب
آويخته بود
كه گذرگاه دريا بود و روز
مغرور و شب سوز
آنجا،
تنگة چهارزبر
دشت حسن آباد
پارهيي از تنشان
پارهيي
از خيالِ دلكش شان
شد
تا ميعادگاه جاودانگي را
بوسهگاه فرزانگان سازد