“خامنه ای” مالی مجاهدین یا “خودزنی” 

نعمت فیروزی

جنگ روانی از ابزارهای اصلی در منازعات سیاسی واجتماعی است که هدف آن تغییر نگرش، تضعیف اراده، وکنترل افکار عمومی است. طبق نظریات دانشمند علوم سیاسی آمریکایی، هارولد لاسول، (۱۹۰۲ -۱۹۷۸) جنگ روانی شامل تبلیغات، اطلاعات گمراه ‌کننده، و تکنیک‌های اقناع است که برای شکل‌دهی به افکار عمومی به ‌کار گرفته می‌شود. دیگر دانشمند علوم سیاسی آمریکایی ژوزف نای (۱۹۳۷تولد) در نظریه “قدرت نرم” خود تأکید می‌کند که جنگ روانی نه‌ تنها از طریق اطلاعات نادرست بلکه با مدیریت روایت‌ها وبهره ‌گیری از ابزارهای رسانه‌ ای برای شکل‌ دهی به درک عمومی به ‌کار می ‌رود. این روش در سیاست‌های جهانی توسط قدرت‌های بزرگ استفاده شده ودر سطح داخلی نیز حکومت‌های اقتدارگرا برای کنترل مخالفان از آن بهره می‌برند. 

در طول جنگ استقلال الجزایر ۱۹۵۴-۱۹۶۲ جبهه آزادی‌بخش ملی (FLN) که نیروی اصلی مبارزه با استعمار فرانسه بود، به‌ طور مداوم متهم می‌شد که برخی از رهبرانش مخفیانه با مقامات فرانسوی در حال مذاکره و سازش هستند. این در حالی بود که خود دولت فرانسه در حال مذاکره با برخی از جناح‌های معتدل در داخل الجزایر بود تا یک مدل “گذار تحت کنترل” را اجرا کند واز سقوط کامل حکومت استعماری جلوگیری کند. 

در خلال جنگ داخلی اسپانیا، ۱۹۳۶-۱۹۳۹جمهوری‌خواهان چپ که در حال مبارزه با ژنرال فرانکو ونیروهای فاشیست بودند، توسط برخی گروه‌های سوسیالیست ولیبرال‌ها به همکاری با خود فرانکو متهم شدند. این در حالی بود که بخش‌هایی از همان جناح‌های محافظه‌کار در میان جمهوری‌خواهان، مخفیانه در حال مذاکره با نیروهای فرانکو بودند تا پس از پایان جنگ، ساختاری نیمه ‌دموکراتیک تحت کنترل خودشان شکل بگیرد. در نهایت، این تبلیغات نه‌ تنها جبهه چپ را تضعیف کرد، بلکه باعث شد فرانکو به ‌راحتی پیروز شود. این روش امروز هم در ایران به ‌کار گرفته می‌شود تا نیروی اصلی سرنگونی‌خواه را تضعیف کنند ویک “گذار کنترل‌ شده” را تبلیغ کنند که در واقع، بقای رژیم را تضمین می‌کند.

هر چه به مراحل پایانی حاکمیت فاشیسم دینی نزدیک‌ تر می‌شویم، ابعاد جنگ روانی رژیم و جبهه متحدش به عرصه‌های جدیدی گسترش می‌یابد و شیطان‌سازی از مجاهدین ابعاد و رنگ‌های مختلفی به خود می‌گیرد. در فصل جدید این شیطان‌سازی که مصادف با شکست عمق استراتژیک ولی‌فقیه و

بن‌ بست اتمی است، رژیم چاره را در “خودزنی” یعنی مایه‌گذاری از خامنه‌ای یافته است. آن‌ها تلاش می‌کنند مجاهدین را “خامنه‌ای ‌مالی” کنند، زیرا می‌دانند که منفورترین چهره در میان مردم، خامنه‌ای وسپاهش است.

همکاری وزارت اطلاعات، ریزشی‌ها وسلطنت‌طلبان در یک جبهه

استفاده از تاکتیک “خامنه‌ای‌مالی” برای شیطان‌سازی، مجاهدین نشان‌دهنده همسویی سه ضلع در این جنگ روانی است:

-وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ، نیروهای ریزشی رژیم،  فاشیسم سلطنتی.‌

به این نمونه توجه کنید: جواد موگویی مستند ساز وزارت اطلاعات در مصاحبه ای گفته است: مجاهدین با داشتن نفوذی، توان انجام ترور در بالای نظام را داشتند، اما عامدآ بعد از به هلاکت رساندن رجایی و باهنر، این عملیات های در بالا را متوقف کردند و انجام ندادند! کانال “کوچه” وزارت اطلاعات، که سینه برای رضا پهلوی می زند معمولا هم در بسیاری سوال های پایانی تحلیل اش “کلاغ” سلطنت را به عنوان پاسخ در جیب دارد، همین مصاحبه را تحلیل می کند که: به این دلیل مجاهدین عملیات را ادامه ندادند تا خامنه ای بماند وقدرت را قبضه کند! آنها رقبای خامنه ای را کشتند تا خامنه ای (7 سال بعد!) رهبر شود! جل الخالق به این میزان جنگفیات! نیاز نیست که خود را خسته کنید تا به طرف بفهمانید چه میزان جفنگ گفته است! زیرا کار بیهوده ای است. هدفش استدلال وتحلیل نیست. “خامنه ای مالی” مجاهدین است . اما فضاحت تحلیل را ببینید که تا کجا مبتذل است که نمی فهمد با این حرف اعتراف می‌کند که “آقاشان” چهره‌ای کاملاً منفور در جامعه است که برای تخریب مجاهدین ناچارند از “او” مایه بگذارند. یعنی شاخصی بهتر از او پیدا نکرده اند! این جملات اگر ارزش پاسخگویی ندارد برای مضاحکه وتفریح خوب است. به این می گویند یک فقره “خود زنی” “عمود خیمه” نظام. 

آن‌ها در این شرایط از جنگ روانی دو هدف را دنبال می‌کنند:

  • گسترش شیطان‌سازی علیه شورای ملی مقاومت ومجاهدین به عنوان تنها آلترناتیو اصلی
  • تبلیغ سلطنت وپررنگ ‌کردن آن به ‌عنوان آلترناتیو فیک

در این راستا، وزارت اطلاعات دستور کار را تعیین می‌کند وبقایای سلطنت ونیروهای ریزشی مأمور اجرای آن می‌شوند. معمولاً این حملات در آستانه پروژه‌های بزرگ مجاهدین، مانند گردهمایی‌های سالانه آن‌ها (مانند کهکشان) یا تظاهرات بزرگ مانند ۸ فوریه در پاریس اوج می‌گیرد.

یکی از روش‌های شناخته‌شده وزارت اطلاعات، رونمایی از چهره‌های جدید در هر سر فصلی در این جنگ روانی است. این افراد ابتدا مدتی “آب نمک” مخالف نظام مطرح می‌شوند، حتی به زندان می افتند، اما بسته به استعداد، یا در شیطان‌سازی علیه مجاهدین ماموریت می‌گیرند یا در حمایت از رضا پهلوی وسلطنت تبلیغ می‌کنند.

در آستانه کهکشان تابستان گذشته “نصیری” که خود یک مهره اطلاعاتی بود، وارد صحنه شد و حتی مأموریت‌های خارج از کشور نیز برای او طراحی کردند.

در آستانه تظاهرات ۸ فوریه پاریس “مصطفی مهرآیین”، استاد اخراجی جامعه‌شناسی، رونمایی شده است، که با فتوای علمی(!)خواسته است که رضا پهلوی به عنوان رهبر دوران گذار! با بنیان گذاشتن یک “نظم سیاسی دموکراتیک،” پروژه ناتمام پدرش را تمام کند! ظاهرا ایشان هم جدی جدی  دچار این توهم هستند  که پدر تاجدار رضا پهلوی در نیمه راه بسوی تمدن بزرگ بوده اند! و لابد غرب بوده است که چشم دیدن آن تمدن بزرگ را نداشته و ایشان را وسط راه مجبور به فرار از وطن کرده اند!

این در حالی است که جامعه‌شناسی سیاسی مدرن، نظم دموکراتیک را بر پایه مشروعیت مردمی تعریف می‌کند، نه بر مبنای “ارث پدری”. اما چنین استدلال‌هایی، بخشی از “پروژه انکار حقیقت” است، که همه کسانی که به هر دلیل (از منفعت‌طلبی تا ترس) به سلطنت پهلوی چنگ می‌زنند، در آن سهیم‌اند.

این روش‌ها چهار دهه است که از سوی رژیم بکار گرفته می شود اما بوضوح مشخص است شکست خورده که به خود زنی و مایه گذاری از عمود خیمه خود رو آورده است. همان‌طور که برچسب‌زنی علیه جبهه آزادی‌بخش الجزایر نتوانست مانع پیروزی آن‌ها شود، یا تبلیغات علیه نیروهای جمهوری‌خواه واقعی در اسپانیا نتوانست ماهیت دیکتاتوری فرانکو را پنهان کند، در ایران نیز تلاش برای تخریب مجاهدین و مشروعیت‌بخشی به سلطنت، در نهایت بی‌نتیجه خواهد بود. این را در آیینه سکندر و تمام نمای افکار عمومی مردم ایران در تظاهرات ۸ فوریه خواهیم دید.

آیینه سکندر جام جم است بنگر        تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

پاورقی :

1- Horne, Alistair. A Savage War of Peace: Algeria 1954-1962. New York Revie        Books, 2006.  این منبع کلاسیک به نقش فرانسه در متهم کردن جبهه آزادی‌بخش ملی (FLN) به خیانت و همکاری با استعمارگران می‌پردازد، در حالی که خود فرانسه در حال مذاکره پنهانی با برخی از جناح‌های الجزایری بود.

2- Beevor, Antony. The Battle for Spain: The Spanish Civil War 1936-1939. Penguin Books, 2006. این کتاب یکی از مهم‌ترین منابع درباره جنگ داخلی اسپانیا است و نشان می‌دهد که چگونه برخی جناح‌های جمهوری‌خواه، از جمله نیروهای سوسیالیست و لیبرال، نیروهای چپ‌گرای رادیکال را متهم به همکاری با فرانکو کردند، در حالی که خودشان به دنبال مذاکره و نوعی گذار مدیریت‌شده بودند.