نعمت فیروزی
قدرت و مشروعیت مقاومت در مداری بالاتر
موضوع چگونگی تولید و توزیع قدرت یعنی تعادل قوا را علم سیاست می گویند. تاریخ برآمدن و رفتن حکومت ها و دولتها نیز درحقیقت بیانگر جابجا شدن قدرت است. طلوع و افول جنبش های مقاومت نیز از همین قانونمندی پیروی می کند. تاریخ بارها نشان داده، داشتن یا نداشتن قدرت، عامل نهایی پیروزی ها و شکست ها بوده است. از این رو جواب معادله «تغییر و انقلاب اجتماعی»، با هر پیچ و خمی سرانجام به عنصرقدرت ختم می شود. بدون آن تغییری و انقلابی صورت نمی گیرد. از عصر روشنگری به این سو برای قدرت، شرط مشروعیت، اضافه شده است. مشروعیت بهمعنای قانونیبودن یا طبق قانون بودن است. بعدها، عنصر «رضایت» و به تعبیر ماکس وبر، «باور» نیز به معنای آن افزوده شد. و رضایت و باور مردم، پایه و اساس حکومتی مشروع و قانونی دانسته شد. واحدهای سازنده رضایت، «رای» هریک از افراد جامعه است. اما این در یک حکومت دموکراتیک با قوانین دمکراتیک مصداق دارد. در شرایط اختناق و سلطه یک حاکمیت دیکتاتوری، که به جای قانون، اراده حاکم ستمگر و مستبد، حکمفرما است، قانونمندی تغییر می کند. زیرا به مفهوم حقیقی نه «رای» وجود دارد و نه «رضایت». در چنین شرایطی این مبارزه و مقاومت مردم است که در برابر حاکمیت دیکتاتوری حرف اخر مردم را می زند. مبارزه و مقاومت زمانی به بلوغ و سخن گویی می رسدکه سازمان یافته باشد. جنبش مقاومت سازمان یافته تبلور همان مقاومت مردم و اراده آنها در دوران اختناق در برابر دیکتاتور وحاکم ستمگر است. ارگان رهبری کننده مبارزه و مقاومت نمی تواند خلق الساعه ایجاد شود. حرکت در یک پروسه انقلابی و دست و پنجه نرم کردن در مبارزه با دشمن است که به پیدایش ارگان رهبری کننده جنبش انقلابی می انجامد و درگیرودار همین دست و پنجه نرم کردن است که قدرت و مشروعیت جایگزینی پیدا می کند. تاریخ جنبش های مقاومت در همین یک قرن اخیر گواه خوبی است که بسیاری از جریانات حتی نتوانستند از پس حل تضادهای حفظ خود برآیند و از راه بازماندند.
۹ماه است که قیام در میهن اسیر، در مداری بالاتر در پی سرنگونی نظام فاشیسم مذهبی است. برغم فراز و فرودها، اما همچنان فروغش می تابد، اگر چه فروکش کرده است. افراد و جریانهای مختلفی، منفی یا مثبت، نقش آفرینی کردند. مهم تر از همه، استعمار بود که زیر ضرب رادیکالیسم قیام شیر فهم شد که رژیم درحال سقوط است، تصورشان هم این بود که در چشم اندازی نزدیک (چند ماهه) سقوط بوقوع خواهد پیوست. لذا تلاش کردند از طریق مافیای رسانه، ائتلاف و آلترناتیومورد نظرشان را وارد میدان کنند. این در حالی بود که ائتلاف دیرپای شورای ملی مقاومت با سابقه بیش از ۴۰ سال در سپهر سیاسی ایران تمام بار سرنگونی را تا اینجا بر دوش خود حمل کرده است. فعال شدن بچه شاه با حمایت ریزشی های نظام و ماموران مستقیم صادراتی از تهران، در همین راستا بود. ائتلاف موسوم به «منشور همبستگی» سوار بر بال مافیای رسانه های استعماری و با رضایت رژیم، قصد سرقت رهبری جنبش را داشتند اما به دلایل مختلفی که در این نوشته مجال آن نیست، بیش از ۴۰ روز دوام نیاورد. شگفت آنکه در منتهای بی ریشه گی و بیدردی و گنده دماغی مشمئز کننده اشرافی، ضد پرداخت و فداکاری که خمیر مایه همه جنبش های انقلابی است، تبلیغ می کنند! (فقط بی هزینه گی را تبلیغ نمیکنند بلکه ضد فداکاری تبلیغ میکنند!) آنها می خواستند و می خواهند با تکرار الگوی پدر بزرگ حلقه مفقوده قزاق را با سپاه پر کرده تا ارث پدرشان را از مردم ایران بگیرند! دیر آمده! و زود هم می خواستند تعادل قوای جامعه ایران را به سمت خودشان مصادره کرده و بروند!! ماهیت رادیکال جنبش و قیام انقلابی از یک سو و اصالت آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت، به مثابه عامل درونی و بیرونی، این گزینه میرا و تاریخ گذشته را از صحنه خارج کرد. و شگفت تر آنکه سریع و بدون فوت وقت و درونجوش منحل شدند! درست در نقطه ایی که آنها از نفس افتاده به وادی خیانت و همدستی با دشمن فرمان بازگشت به خانه را دادند!، تهاجم پی در پی مقاومت و کانون های شورش در زمینه های مختلف سیاسی، دیپلماتیک، و سایبری به رژیم اوج گرفت. این البته از نتایج سحر بود! با اعلام برنامه بزرگ سالانه مجاهدین به نام کهکشان، طاقت رژیم و جبهه دشمن و حامیان بین المللی را طاق کرد! آنها دریافتند: آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت که تلاش کرده بودند توسط همان مافیای رسانه سانسور شود، فرسنگ ها پیشی گرفته است. شکست پروژه آلترناتیو دست ساز، استعمار را از تصور سقوط شتابان به سیاست حفظ رژیم بازگرداند!! لذا طبق معمول برای رابطه با رژیم در مقابل شروط فاشیسم دینی که در صدر آن زدن و بستن مجاهدین است، سر خم کردند و فرصت را برای نجات رژیم از سرنگونی، غنیمت شمرده و علیه مجاهدین و مقاومت، بصورت زنجیره ایی وارد عمل شدند. سلسله اقدامات انجام شده توسط رژیم و حامیان بین المللی فقط در کمتر از دو هفته بخوبی تعادل قوای کنونی در جامعه ایران بین رژیم و آلترناتیو حقیقی رانشان داد. آزاد کردن اسدالله اسدی، دو حمله تروریستی به اماکن مجاهدین در فرانسه، ممنوع کردن تظاهرات مجاهدین در فرانسه، و سرانجام حمله به اشرف ۳ در آلبانی، بخشی از زنجیره توطئه بود که نشان از نسخه دوم ۱۷ ژوئن۲۰۰۳ را می داد. اما این تعادل قوا آن تعادل قوای پیشین نبود. حمله به اشرف به مثابه «ابجد شرف» خلق ایران موجی از همبستگی با مقاومت و مجاهدین علیرغم هر اختلاف نظری، را پدید آورد. به عبارت بهتر با قیمتی که مجاهدین دادند و همت و غیرتی که سایر نیروها و شخصیت های مترقی و آزادی خواه ایرانی بخرج دادند، دورنمای جبهه همبستگی خلق را در میدان عمل فراهم کردند. نتیجه عملی چنین موجی در جبهه خلق، ظرف کمتر از چند روز، با حمایت دوستان مقاومت درعرصه بین المللی توطئه زد و بند را بر سر رژیم و حامیان خراب کرد. مقاومت علاوه بر اینکه قویتر از ضربه بیرون آمد، دست به حمله بزرگ سیاسی جبهه ایی خود که از قبل تدارک دیده بود، در تمام خطوط نبرد زد. نتیجه اش تولدکهکشان کهکشانها شد، که از میان دسیسه و توطئه سر بر آورده است و از موانع بلند و قطوری عبور کرد. حمایت ۱۲۰ رئیس جمهور و نخست وزیر سابق جهان، حمایت ۳۶۰۰ پارلمانتر از ۶۰ کشور، شرکت بیش از ۵۰۰ شخصیت بین المللی در گردهمایی کهکشان و شرکت دهها هزار ایرانی در تجمع پاریس برغم همه تشبثات رژیم و دولت فرانسه، ۶۰ تصویر نگاری از رئیس جمهور مقاومت در داخل خاک میهن و اعلام آمادگی تصویری ۱۰ هزار کانون شورشی، منظومه های تشکیل دهنده این کهکشان بود. حقیقتا این قدرتنمایی عظیم برای دشمن و حامیانش و جبهه ضد خلق سرگیجه آور و شوکه کننده است. و طبیعی است آنها را به واکنش بیندازد. تاریخ جنبش های مقاومت و آزادیبخش هرگز چنین جنگ جبهه ایی سیاسی را سراغ ندارد. برای اولین بار است که یک جنبش انقلابی مستقل، در شطرنج سیاسی جهان تک قطبی چنین زیبا بازی می کند و نه فقط رژیم که حامیان بین المللی اش را نیز مات و پات و بور بر جای خود می نشاند!
بازی خوانی! اعتراف معکوس
برگزاری مراسم کهکشان موجی از شادی در جبهه خلق و به عکس موجی از یاس و نا امیدی و خشم در جبهه ضد خلق و رژیم و حامیانش برانگیخت. در جبهه خلق باعث نزدیک تر شدن همبستگی نیروها مبارز و مردمی شد که ثمرات آن در آینده به ظهور می رسد. اما موج خشم و یاس در جبهه ضد خلق آنها را وادار به فرافکنی بعضا مضحک علیه مقاومت کرد. در مسابقات ورزشی بخصوص فوتبال رسم است که مربیان فوتبال بازیهای تیم حریف را مانیتور می کنند که از تاکتیک های دفاع و حمله و کار تیمی آنها آگاه شده تا در بازی با تیم خودشان با دست پربه میدان بروند. این کار مثل شناسایی قبل از عملیات نظامی است. به این کار اصطلاحا در فوتبال «بازی خوانی» گفته می شود. اگر بر این سیاق روی واکنش های رژیم، و لجن پراکنی اضداد مقاومت بعد از کهکشان دقت کنیم و باصطلاح بازی خوانی کنیم می بینیم حقیقتا دشمن در تعادل قوای بسیار ضعیفی به سر می برد و با چنته خالی وارد میدان شده است! در یک نگاه اجمالی و محاسبه سرانگشتی که زیاد هم نیاز به پژوهش ندارد می توان دید، در این لجن پراکنی ها، برخلاف قبل فقط افراد ومحافلی که مستقیم و غیر مستقیم به «بقایای سلطنت و شیخ» متصل هستند، دخالت دارند! به عبارت دیگر مراسم کهکشان باعث بلوغ مرزبندی جبهه خلق و ضد خلق در سپهر سیاسی ایران شده است و مجاهدین در کانون جبهه خلق به نماد و شاخص این جبهه تبدیل شده اند. کهکشان ۲۰۲۳، مقاومت را بر قله تعادل قوای بسیار بالاتری نشاند، و رژیم را وادار کرد هر چه دارد برای مقابله و لجن پراکنی به میدان بیاورد: بازیکنان ثابت، بازیکنان روی نیمکت ذخیره، بازیکنان تازه خرید، پرستوها، سلول های خفته، ابواب جمعی سلطنت.
(البته در دسته بندی فوق بعضی ممکن است نقش مشترک داشته باشند.) با اشراف و آگاهی به تعادل قوای جدید، هر لجن پراکنی از جانب هرفرد، فقط اعتراف به قدرت مقاومت در تعادل قوای جدید به زبان معکوس است.!!
استفاده از موفقیت
«استفاده از موفقیت» از دروس تاکتیک در دانش نظامی است. وقتی نیروی مهاجم در عملیات بزرگ، در تسخیر منطقه عملیات وهدف طراحی شده به موفقیت دست می یابد، معمولا نیروهای شکست خورده دشمن بسیار روحیه باخته و در حال فرار هستند. از این رو نیروی مهاجم دست به تعقیب نیروهای در حال فرار می زنند این تاکتیک که نامش استفاده از موفقیت است باعث می شود دشمن اهداف و مناطق بیشتری را از دست بدهد. در عرصه سیاسی هم استفاده از موفقیت در یک پروژه سیاسی، پیروزی های بعدی را سبب می شود. کهکشان مقاومت بدلیل بزرگی ابعاد، سکوی پرش های بعدی مقاومت خواهد شد. روزهای پیش رو با این حقیقت بیشتر مواجه می شویم. زنجیره ایی از پیروزی تا سرنگونی رژیم در راه است. با تعمیق روی آنچه که در بالا توضیح داده شد، اغراق نیست که بگوییم مفهوم رویین تنی (۱) از دل افسانه های کهن بیرون آمده و در پیکره مقاومت سازمان یافته مجاهدین، نهادینه شده است. پرداخت قیمت، اراده سترگ، حفظ اصول، خلاقیت مستمر در مسیر مبارزه، مکانیزم این رویین تنی بوده است که آن را با سرنوشت تابناک مردم ایران پیوند زده است. تصور مسیر دیگری در سپهر سیاسی امروز ایران که بتواند تعادل قوا را به نفع مردم بچرخاند لااقل تا وقتی شورای ملی مقاومت ومجاهدین حضور دارند، یک نگرش غیر واقعی وغیرعلمی وخیالاتی بیش نیست.
(۱) اندیشه ی رویین تنی ریشه ای در افسان های کهن دارد، کنایه از آرزوی بشر به آسیب ناپذیر ماندن و بی مرگی و عمر جاوید داشتن بود. ابدیت و جاودانگی والاترین آرزوی بشر، انسان را به دامان خلق افسانه های زندگی جاوید کشاند. درمیان ملت های مختلف قهرمانی افسانه ای وجود دارد که رویین تن شده است : اسفندیار در ایران کهن، آشیل قهرمان یونانی ، زیکفرید قهرمان آلمانی و…. همه از اسطوره های رویین تنی هستند .