درگذشت تاسفبار ریاضیدان برجسته ایرانی خانم مریم میرزاخانی در اثر بیماری سرطان در ایالات متحده آمریکا، ، بلافاصله به یکی از ترندهای اصلی شبکههای اجتماعی تبدیل شده و همزمان با واکنش عمومی به این خبر ناگوار، روبرو شد و بسیاری از چهرههای برجسته سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز نسبت به این اتفاق واکنش نشان دادند.
اما دراین میان موضوع گیری آخوند شیاد روحانی و دیگر مقامات ریز و درشت رژیم ضد علم و فرهنگ حاکم بر ایران جای تامل است.
رژیمی که در اثر سیاست سرکوبگرانه و نابخردانه خود هزاران نفر از نخبگان علمی و فرهنگی را مجبور به ترک وطن کرده است و ميليونها کودک ايرانی را از تحصيل محروم کرده.
البته و صد البته، که این مغزها بدرد ایران تحت استبداد خامنهای نمی خوردند. در کشوری که حسن فریدون (روحانی)، و بیکفایتتر از او، و زور باوران نادان، به ضرب چماق، حکومت می کنند، چه نیاز به استعدادهای تحصیل کرده هست؟!
این نوشتار قصد ورود به برخی وقايع فجيع وهولناک ٣8 سال گذشته، مانند کشتار هزاران زندانی سياسی يا جنگ با عراق و کشته و معلول شدن صدها هزار ايرانی را ندارد. نگاهمان تنها به وضع مهاجرت مغزها از ایران است و ح
کومت شیادان در کجا ایستادهاند.
در ارديبهشت سال ۹۵، آماری به اين شكل منتشر شد: گزارش جامع شاخص (اندیس) جهانی ابتکار و خلاقیت که شامل رتبه بندی مفصل ۱۴۱ کشور جهان در زمینه های خلاقیت و ابتکار است. در گزارش ایران با رتبۀ ۱۰۶ در میان ۱۴۱ کشور و رتبۀ چهارم در منطقه، یکی از ضعیف ترین کشورهای جهان در این رتبه بندی علمی است.
کوچ جوانان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور، آنها را درختی تنومند گردانده است که میوۀ آنرا کشورهای مهاجرپذیر می چینند. بیهوده نیست که نخست وزير كانادا به صراحت می گوید: دولت ايران ما را ۲۵ سال! پيشرفت داد، چرا که زمینۀ مهاجرت هزاران متخصص ايرانی به اين كشور را فراهم کرد.
مهاجرت جوانان ایرانی به کشورهای خارجی حتی در گزارش های صندوق بین المللی پول هم جایگاه برتر پیدا کرده است:
دکتر اشرف بروجردی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره به خبر آنلاین می گوید: طبق آمار صندوق بين المللي پول در سال ۲۰۰۹ ايران به لحاظ مهاجرت نخبگان در ميان ۹۱ كشور در حال توسعه و توسعه نيافته، مقام اول را داشته است. طبق این آمار سالانه بين ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ايرانی تحصيل كرده برای خروج از كشور اقدام می كنند. تعدادی که با بررسی موردی برخی کشورهای مهاجر پذیر جوانان ایرانی همخوانی دارد؛ برای مثال در حال حاضر حدود ۱۴هزار دانشجوی ايرانی در كشور مالزی مشغول تحصيل هستند.
از سوی دیگر، نتايج بررسی سالانۀ نام نويسی های بين المللی دانشگاه های آمريكا در سال تحصيلی ۲۰۱۱-۲۰۱۰ نشان داد كه ۵ هزار و ۶۲۶ ايرانی در حال تحصيل در اين كشور بوده و اين رقم نسبت به سال قبل، ۱۹ درصد افزايش را نشان می داد. در این رابطه می توان به آمارهای داخلی نیز مراجعه کرد؛ بر اساس آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نخبۀ ايرانی از ايران مهاجرت كرده اند كه اغلب از المپيادهای علمی و يا جزو نفرات برتر كنكور و يا دانشگاه ها هستند. آمار و اطلاعات نشان می دهد که اکنون ۲۵ درصد از ايرانيان تحصيل كرده، در كشورهای توسعه يافته زندگی می كنند که از مجموع مهاجران حدود ۴۰ درصد را دختران و زنان تشكيل می دهند.
با نگاهی به سطح دانش و ميزان مهاجرت استعدادها از ايران، می توان برهم افزوده شدن مسئله ها و مصيبت ها در سال های آينده را مشاهده کرد. نخستین برانگیزندۀ استعدادها به فرار، استبداد پهلوی ها بود. آن زمان، یونسکو برآن شد که پدیدۀ فرار مغزها از کشورهای «رشد نیافته» و «درحال رشد» به کشورهای «رشد یافته» و عواملِ آنرا مطالعه کند.
در آن زمان رژیم شاه ناگزیر شد کمبود پزشک را با پزشکان پاکستانی و هندی پر کند و اقتصاد و ارتش کشور را نیز به کارشناسان غرب، بیشتر امریکایی بسپرد. با انقلاب، استعدادها به ایران بازگشتند، اما با کوتاه شدن بهار انقلاب ایران و و تسلط آخوندها، با پیش کشیدن شعارِ مکتبی بالاتر از متخصص، سیلِ مهاجرت را بر انگیختند.
خمینی گفت اقتصاد مال خر است و حکومت ضد علمی آخوندها به تخریبِ و تعطیلی دانشگاها تحت عنوان ” انقلاب فرهنگی” دست زد و در تخریب اقتصاد کشور از هیچ کار فروگذار نکرد. با ایجاد مافیاها اقتصادی، رشدِ اقتصادی، جای به رشد فقر سپرد و اینک کار به جایی رسیده است که وضعیتِ وخیم اقتصادی، ولايتِ فقيه مطلقۀ خامنه ای را به خطر انداخته است.
با این وجود، نه او، و نه مافیاهای نظامی – مالی، حاضر نیستند بعنوان مانع، کنار بروند و بگذارند، اگر هنوز ممکن باشد، استعدادهای برخوردار از استقلال و آزادی، اقتصاد تولید محور و رها از سرطانِ فساد و رانت خواری را باز بسازند.
این امر اما، درایران آزاد فردا پس از سرنگونی میسر است.
مجتبی قطبی
2017 07 16