سالها قبل وقتی که به مسائل و مشکلات خاورمیانه و کشورهای اسلامی نگاه میکردیم، دور از ذهن بود که اصل مشکل و تضاد اصلی را دریابیم. ان زمان سخن از اینکه دین عامل بدبختی جوامع اسلامی و بخصوص خاورمیانه است، جرئت و شهامت بسیاری میخواست. شهامتی که واقعا در جامع ما اگر چه که بسیاری از روشنفکران و تحصیلکرده ها از ان سخن میگفتند اما برای رفتن این پیام در میان مردم و توده های مسلمان کار روشنفکران نبود.
برای رفتن این شعار یعنی جدایی دین از دولت در میان توده های مردم، باید نیرویی مذهبی و مسلمان پا پیش میگذاشت و ان را نهادینه میکرد. چه کسی میتوانست چنین قدمی را بردارد.؟
وقتی در غرب این مسئله مطرح میشد که مشکل اصلی عامل مذهب در کشورهای مسلمان و بخصوص خاورمیانه است ، برای طرفهای غربی براحتی قابل پذیرش و فهم بود اما نیروهای مردمی و اصیل و تحصیلکرده کشورهای مسلمان برایشان باورکردنی نبود. فکر میکردند، جدایی دین از دولت یعنی از دست دادن خدا و ایدئولوژی توحیدی است.
اینک بعد از گذشت ۴۲سال از حکومت ننگین اخوندی در میهنمان. ایران، این طرح جای خود را در اعماق قلوب مردم باز کرده است. انها که بعد از اینهمه سال اکنون در کشوری با ثروت و توانمندیهای ایران باید نان قسطی بخرند، مدرسه و تحصیل را برای تهیه امر معاش خود ترک کنند یا انجا که باید فرزندان خود را بدلیل توهین به ولی فقیه و مقدسات ارتجاعی انها روانه زندان و اعدام و شکنجه ببینند، بیشتر به این حرف ایمان اورده اند.
مقاومت ایران، در برنامه های خود همیشه از این طرح حمایت کرده است و انرا در تمامی جلسات و نشست ها مطرح کرده است. اینک از حوزه علمیه قم نیز این صدا بلند شده است و چندی پیش نیز خامنه ای و دایناسورهای ان از اینکه سکولاریسم وارد قم شده است و در حوزه علمیه قم هم نفوذ کرده است، ابراز وحشت میکردند.
عده ای از روشنفکران ایرانی نیز هنوز که هنوز است، جرئت مطرح کردن این تئوری را به صورت روشن و واضح در برنامه های خود ندارند. عده ای هم علیرغم اعتقاد به این طرح، انرا برای جوامع مذهبی، مثل جامعه ما خطرناک میدانند!!!! باز هم فکر میکنند، سکولاریزم یعنی ضد خدا و ایمان و اعتقادات.
در صحنه واقعیت ها، وقتی شعار و ارمانی ، درست و اصولی است، راه خود را باز خواهد کرد اگر چه که شاید نیاز به چندین دهه باشد. اینجاست که وقتی به تکامل جامعه ایرانی از یک جامعه سنتی مذهبی و ارتجاعی که خمینی را بعنوان رهبر در اسمان دید تا به. امروز که در حوزه های علمیه ان هم صحبت از جدایی دین و دولت شنیده میشود، باید به خود ببالیم و افتخار کنیم.
گاهی اوقات گفته میشود، اینهمه سال برای خلاصی از رژیم اخوندها بسیار زیاد بوده است و بعضی مغرضان هم این را دلیل بر حقانیت اخوندها و ماندگاریشان میدادند در حالیکه برای دفن ایدئولوژی اخوندها و جایگزین کردن ان با جدایی دین از دولت در کشوری که شاه سایه خدا است و ولایت مطلقه فقیه، به قدرت رسید، زمان زیادی نیست. شاید نیاز به قرنها بود. اما مردم ایران در کمتر از ۴۰سال دو غده چرکین را از سرزمین ایران، بیرون اوردند، شاه و شیخ. بله این جای افتخار و تهنیت دارد. اینک سرزمین شیر و خورشید در راه دفن تاریخی این دو غده هستند.
به نوشته دیده بان رژیم: “رئیس مرکز اسلامی هامبورگ گفت :اگر بعد از ۴۰ سال افرادی که در این جامعه زندگی می کنند به این نتیجه برسند که دین نتوانست جامعه را اداره کند ممکن است دو خطر سکولاریزم و بی دینی برای جامعه به وجود بیاید و اینجاست که رسالت طلاب علوم دینی سنگینتر است.
محمد هادی مفتح افزود: ” در این چهل سال از حکومت دین در کشور چنانچه ناکارآمدی در باب حکومت و در اداره جامعه پیش بیاید که تا حدودی پیش آمده است این به پای دین گذاشته میشود و خدایی ناکرده اگر این نظام نتواند از عهده اداره جامعه به خوبی بر بیاید و این ناکارآمدی دین در اداره زندگی دنیای مردم در اداره جامعه تثبیت بشود دو تالی فاسد خواهد داشت همان چیزی که در عالم غرب هم اتفاق افتاد.”
وی ادامه داد : “در قرون وسطی دین ده قرن حکومت کرد صاحبان کلیسا و علمای دین مسیحیت حکومت کردند و ناکارآمدی آن اثبات شد یعنی در حدود قرن ۱۷ و ۱۸ معلوم شد که دین مسیحیت نمی تواند از عهده اداره جامعه و اداره زندگی دنیوی مردم بر بیاید؛ حال اگر ناکارآمدی دین اثبات شود چه می شود؟ خب، عدهای از مردم که دین آنها سست است کلا به دین پشت پا میزنند و بی دین می شوند و اعتقادات آنها کاملا از بین می رود و یک بی دینی در جامعه به وجود می آید و افرادی که دینشان قوی بوده و اعتقاداتشان پایدار باشد به سکولاریزم رو میآورند آنها می گویند دین برای آخرت و دنیا برای علمذ، این اتفاقی است که در کشورهای غربی اتفاق افتاد. موج بی دینی و موج سکولاریزم در اروپا و در عالم مسیحیت اتفاق افتاد و الان مسیحیان متدین سکولار هستند و آنهایی هم که آن قدر پایبند دین نبودند بی دین شدند.”!!!!
مفتح گفت: این خطری است الان جامعه ما را تهدید می کند شما میبینید بزرگانی مثل مرحوم مهندس بازرگان که همه شما با اسم او آشنا هستید، یعنی مهندس بازرگان متدینی که به قول آن زمان با آفتابه به اروپا رفت یعنی با رعایت مسائل دینی رفت ولی نهایتاً به چنین نتیجه ای رسید و این نگرانی است که هم اکنون در جامعه ما وجود دارد.
بله اینک جامعه ایرانی از گذار از شاه و شیخ به جدایی دین از دولت رسیده است، پیامی که اتفاقا توسط مومن ترین و معتقد ترین نیروهای مذهبی پی گیری میشود. اینده درخشان دین و خدا هم به همین مبارزه بستگی دارد. ایا میتوانیم مذهب خرافات وا رتجاع را. از زندگی امروزی دور کنیم و به جای ان عقل و تدبیر انسانی را جایگزین ان کنیم و با اعتقاد به قله رفیع تکامل، راه و رسم خدا را هر چه بهتر و سریعتر پیش ببریم. ؟؟؟؟