![](https://i0.wp.com/farsi.fffi.se/wp-content/uploads/2021/07/۱-5-300x188.jpg?resize=300%2C188)
اقرار رژیم به اینکه بعد از ۱۸ سال هنوز نتوانسته ایم برنامه هسته ای خود را حل کنیم حاوی پیام های مختلف است. در طول این سالها رژیم سعی کرده است که با فریب جامعه بین المللی و. دروغهای پی در پی، برنامه هسته ای خود را که به قول خودش ضامن قدرت و اقتدار این رژیم است ادامه بدهد و به نقاط حساسی برساند.
خسارتهایی که پرونده هسته ای ضد ملی به مردم و کشور ما وارد کرده است بیلان بسیار وحشتناکی است. فقر، بیکاری، تورم، انزوای بین الملی و فرار مغزها و اوارگی ایرانیان فقط جزئی از این خسارت هایی است که اخوندها به طمع حفظ قدرت خود انهم از طریق برنامه هسته ای به مردم ایران تحمیل کرده اند.
پروژه های سنگین اتمی و هزینه های بی حاصلی که به کشور ما و مردم تحمیل شد هرگز اعلام نشده است. اما بهرحال اینک رژیم در یک سرفصل کیفی قرار گرفته است که خود را در این زمینه تعیین و تکلیف کند. معاون اژانس بین المللی قرار است به زودی به ایران سفر کند. با توجه به روی کار. امدن جلاد رئیسی و اینکه رژیم دجال میگوید که اولین حکومت اسلامی را ایجاد کرده است بدنبال حل و فصل مسئله اتمی خود است البته از روی ناچاری.
به نوشته اعتماد انلاین، ایران نزدیک به ۱۸ سال درگیر مساله بسیار پیچیده و فوقالعاده حساس هستهای است.
یك تحلیلگر رژیم میگوید: «مساله اصلی برجام مساله امنیت است. در واقع امنیت امروز یک مساله داخلی نیست، مسالهای بینالمللی است،اگر اقتصاد در سایه امنیت قرار بگیرد، شرایط آن بدتر میشود. چرا که در این صورت سرمایه نمیآید، تحریم میآید، تجارت و توریست نمیآید و همه چیز میخوابد.”
وی معتقد است که به دلیل دکترین جمهوری اسلامی در سیاست خارجی، اقتصاد ایران عملا گروگان موضعگیریهای دیپلماتیک است. به این معنی که تناقض یا تضادی بین برنامه هستهای و معیشت مردم درست شده است. در واقع از وقتی که پرونده ایران به شورای امنیت رفت، گرهی پیچیده در کار اقتصاد افتاد. اگر دنبال برنامه هستهای برویم، تحریمها افزایش پیدا میکند. اگر دنبال اقتصاد برویم، باید به سراغ این برویم که روی برنامه هستهای تفاهم کنیم. یعنی نمیشود این ۲ را باهم پیش برد.
ما در واقعیت به این نتیجه رسیدیم که عملا بدون اینکه مشکلات سیاست خارجیمان حل و فصل شود، برنامههای اقتصادیمان اجرایی نخواهد شد.یعنی ایران یا باید مانند سال ۶۷ که پذیرفت و جنگ را پایان داد تصمیم میگرفت، یا اینکه میایستاد و تا آخر راه میرفت.اما برجام اینگونه نیست. یعنی خودِ آمریکاییها وقتی اوباما آمد، یک راه حل میانه انتخاب کردند که اجبار نکنند ایران حتما تحریم را بپذیرد. البته اینها همه در تداوم قطعنامه فصل ۷ هستند. چون پذیرش قطعنامه فصل ۷ اجباری است. آنها یک خُرده از قطعنامهها عقب کشیدند و ایران هم یک مقدار از برنامههای خود عقب کشید.
تا وقتی که شما نتوانید با برجام و مدعیانی که مدعیاند برنامه موشکی ایران تهدید صلح و امنیت در خاورمیانه است، به تفاهم برسید طبیعتا فضا برای ایران امنیتی خواهد ماند.
اصلا عنوان قطعنامه فصل ۷ شورای امنیت به تهدید صلح و امنیت جهانی اشاره دارد. بنابراین تا وقتی ایران روی برنامه هستهای خود اصرار دارد، مشکل پابرجا است.یعنی تا وقتی هستهای بِرند امنیتی دارد، نباید انتظار داشته باشیم تکنولوژی، توریست، سرمایه و غیره بیاید. با این توضیح که تجربه هم نشان داده است، هیچ کشوری بدون مناسبات خارجی مناسب توسعه پیدا نمیکند.
وی گفت: سیستم هنوز به این نتیجه نرسیده که اقتصاد مهمتر از سیاست است. تا وقتی که مشکلات اقتصادی حل نشود، قدرت نظامی وجود ندارد. الان در دنیا ۷ مولفه برای قدرت تعیین میکنند که اقتصاد ۲۵ درصد قدرت را تشکیل میدهد. اگر قدرت اقتصادی بالا نباشد، نمونه آن شوروی سابق میشود. شوروزی با آنکه قدرت نظامی داشت، ولی چون نتوانست مشکل اقتصادی خود را حل کند، دچار فروپاشی شد.
سال ۹۱ و ۹۲ فشارهای اقتصادی در ایران بیشتر شد و به همین دلیل تصمیم گرفتند آقای ولایتی را به عمان بفرستند و تحت نظر ایشان، معاون وزیر خارجه ایران و معاون وزیر خارجه آمریکا با هم ملاقات کنند. آن مذاکرات شروع و منجر به دولت روحانی شد. در این اثنا آقای ظریف در بدترین شرایط رفتند و یک تفاهم نسبی که توانست بخشی از خواستههای ایران را برآورده کند را به دست آورد تا بخشی از خواسته های ایران و طرف مقابل برآورده شود. این روند را باید ایران به هر صورتی ادامه میداد تا بتواند از این مرحله عبور کند. اما با آمدن ترامپ همه چیز خراب شد.
وی ادامه داد: ترامپ یک سال و چند ماه صبر کرد و بعد برگه خروج کشورش از برجام را امضا کرد. یعنی او یک سال به ایران فرصت داد که ما بتوانیم مذاکره کنیم، اشتباه اول این بود که دولتمردان فکر کردند ترامپ نمیتواند از برجام خارج شود.
کارشناس رژیم افزود:وقتی در سال ۸۲ اروپاییها به تهران آمدند، آقای روحانی تحت نظر آقای خاتمی مذاکره کرد و به یک تفاهمی رسیدند. اما آن زمان یک فرق اساسی داشت،.آنها آن موقع میگفتند به چه مشوقهایی نیاز دارید که بتوانید و بخواهید برنامه هستهایتان را کاهش دهید که وزرات خارجه به همه دستگاهها نامه نوشت و آنها هم لیست خواستههایشان را دادند و اروپاییها همه آنها را پذیرفتند و در نهایت توافق تهران انجام شد.
اما سال ۸۴ درست چند روز قبل از روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد ایران از این توافق خارج شد. آن هم در شرایطی که اروپاییها و همچنین کشورهایی مانند مالزی به ما گفته بودند کاری نکنید پایتان به شورای امنیت باز شود. اما دولت احمدینژاد آمد و اینطور گفته شد که قطعنامهها کاغذ پارهاند
در سال ۸۷ و در اواخر دولت بوش ۶ وزیر خارجه به آقای متکی که وزیر خارجه بود نامه مفصلی نوشتند که در صفحه اول آن کلی تعریف میکنند که ما تمدن و تاریخ ایران را دوست داریم و میخواهیم مردم ایران به تمام آرزوهایشان برسند و ما با مردم ایران دشمنی نداریم. همچنین در ۲ صفحه مسائل اقتصادی، سیاسی و امنیتی منطقه، تکنولوژی، نیروگاههای هستهای و همه اینها را پیشنهاد داده و گفته بودند شما هم پیشنهادهایتان را بدهید. اما ایران به آن نامه جواب نداد و این باعث شد، قطعنامه ۱۹۲۹ بلافاصله تصویب شود. با این توضیح که همان قطعنامه از سختترین قطعنامههای تاریخ شورای امنیت به شمار میرود که مبنای تمام تحریمهایی است که در این سالها به ایران تحمیل شده است.
این قطعنامه که در زمان اوباما صادر شد، شبیه قطعنامه آخری بود که علیه عراق صادر شد. بعد اوباما که نمیخواست جنگ کند، آمد و راهحل نشان داد که ایرانیها به عمان رفتند و مذاکره کردند که این مذاکرات نهایتا به مذاکرات هستهای تحتنظر وزارتخانه آقای ظریف منجر شد. چون اوباما میخواست این مساله را حل کند و نمی خواست با همکاری اروپاییها به انتهای قضیه برود. الان هم تفاهم امکانپذیر است و باید این مساله را درک کرد که امنیت به جز توافق امری محال است.