زندانی سیاسی سعید ماسوری
دلنوشتهای برای خواهرم مریم اکبری منفرد «به بهانه اربعین»
از زینب کبری روایت کردهاند که پیوسته میگفت: آنچه در شام بر ما گذشت بسا سختتر از کربلا بود. اربعین با نام زینب کبری قرین است که در آن روزهای هولناک بعد از کربلا، یعنی بعد از شهادت برادرش حسین و تکتک عزیزانش آنهم در برابر دیدگانش و بعد دو محاصره انبوه قاتلان و مزدوران جهل و بندگی، که به اسارتش گرفته بودند و در میان کاروان اسیر به سوی شام و بارگاه یزید میبردند تا با تحقیر و تخفیف آنها نابودی آن جنبش و حماسه عاشورا و جانبازیهای آن را شکست خورده، بدفرجام و عقیم اعلام کنند و با نمایش اسارت او و همه بازماندگان جشن پیروزی خود را تکمیل کنند…
آری… در چنان شرایط هولناکی که گویی دیگر همه چیز تمام شده است، زینب کبری فداکارانه و البته قهرمانانه بر یاری برادر و همراهان صدیق برادرش ایستاد و در تمام مسیر تا شام و آنگاه تا بارگاه یزید در شام با خطابه و سخنرانیهایش و با مقاومت و ایستادگی بر همان اصولی که از برادرش به خوبی آموخته بود پرچم سرخ عاشورا را کماکان در اهتزاز نگه داشت و همین باعث شد که دستگاه سلطنت یزیدی هم در برابر این همه جسارت قدری عقبنشینی کرده و مجدداً آنها را به عراق و کربلا بازگرداند و آنگاه که مجدداً به کربلا رسیدند چهلمین روز (اربعین) از عاشورا بود که مستقیماً به مزار برادرش در کربلا به زیارت (شاید به مفهوم ملاقات همیشگی با حماسه کربلا) رفت، تا این مراسم را به سنتگذاری و مشعل راهگشایی عاشورا را برای همه آزادگان تاریخ جاودانه روشن نگه دارد. اربعین از جهتی دیگر یاداور قهرمانی زنانی است به ظاهر اسیر که مقهور جنایتهای دستگاه حاکمه نشدند و با ایستادگی خود همه آن فریب و شیطانسازیها را در هم شکسته، تابوها را در هم کوبیدند و با جسارت و شیردلی خود و در عین اسارت و در محاصره خیل سپاهیان به ظاهر «فاتح»، خونهای به ناحق ریخته را احیا کردند.. و شایستگی و صلاحیت خود را به اثبات رساندند..
سلام بر زینب کبری آن عقیله بنی هاشم و قافله سالار اربعین، و درود بر تو که با تأسی از او، با آن نامه روشن فکرانه، حقطلبانه و دادخواهانه خاک پاکی او را طوطیای چشم کرده و این نکته را با همه هزینههایی که برای خودت داشته و خواهد داشت، به اثبات رساندی که هستند کسانی که زینب وار تسلیم و مقهور شرایط نمیشوند، هستند کسانی که در اسارت و زندان هم مرعوب اعدام و زندان نمیشوند، هستند کسانی که اعدام عزیزانشان هم آنها را به هراس نمیاندازد چون میدانند که ستمگران تنها بر همین ترس و واهمهها سرمایهگذاری میکنند در غیراینصورت کسی ریسک ستمگری را نمیپذیرند و تو همه اینها را با چند سؤال ساده و کاملاً منصفانه به همه آموختی.
۱ـ آیا خواهر و برادر مرا اعدام کردید؟
۲ـ چه تاریخی آنها را اعدام کردید؟
۳ـ محل دفن آنها کجاست؟
و در آخر و به قول قرآن «فبای ذنب قتلت»
سعید ماسوری
آبان ۹۵
زندان گوهردشت کرج
نامه حمایت زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از دادخواهی زندانی سیاسی مریم اکبری
همزمان با شصت و سومین محکومیت رژیم آخوندی بهعنوان ناقض حقوقبشر در سازمان ملل متحد، معاون وزارتخارجه خلیفه ارتجاع اعلام میکند که زندان و شکنجه و اعدام در کنار دیگر روشهای ضدبشری مرز سرخ رژیم است، زیرا با برچیدن بساط رعب و وحشت و سرکوب مردم، رژیم آخوندی توسط مردم و مقاومت سازمانیافته آن سرنگون خواهد شد.
به همین علت است که در رژیم آخوندی تنها چرخی که دائم، منظم، بلاوقفه و رو به تزاید کار میکند، همانا چرخه سرکوب و اعدام و شکنجه میباشد، کما اینکه در دو هفته گذشته، حدود 40نفر را به چوبههای دار آخوندی سپرده است. و این در حالی است که فریاد دادخواهی خواهر قهرمانم مریم اکبری منفرد در زندان اوین بهعلت جنایات ضدبشری و قتلعام بیش از سی هزار زندانی مجاهد و مبارز در سال 1367 در جهان طنینانداز است.
ضمن اعلام حمایت از فریاد دادخواهی خواهر پاکبازم مریم اکبری منفرد در استقبال از محکومیت رژیم خونآشام آخوندی از مجامع بینالمللی و حقوقبشری میپرسم تا چه زمانی فقط به محکوم کردن این جانیان میپردازید، آیا زمان آن نرسیده که پرونده نقض حقوقبشری این جنایتکاران را به شورای امنیت و محاکم بینالمللی بسپارید؟
همچنین بهعنوان یکی از فرزندان ایرانزمین یادآور میشوم تا زمانی که فقط محکوم کردنٍ صرفٍ جنایات آخوندهای ضدبشر و تروریست بپردازید و هیچگونه عملی در سپردن این دژخیمان به محاکم بینالمللی بهعمل نیاورید، آخوندها نه تنها دست از جنایت برنمیدارند، بلکه در ادامه این جنایات بهشدت بیشتری عمل میکنند، و شماها نیز در انجام این جنایات شریک میباشید.
زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند. زندان گوهردشت
28آبان1395.