پایان کنفرانس ژنو در خصوص مسائل اتمی رژیم و رد و بدل کردن امتیازها بین طرفین دعوا، بحثهای مختلف و دنباله داری را در پی داشته است. آنچه که رژیم و خصوصا روحانی و اطرافیانش از ابتداء و پیش از آغاز گفتگوها در بوق و کرنا کرده بودند و به تبلیغ آن می پرداختند، داستان بُرد – بُرد در جریان مذاکرات بود.
روحانی پیش از آغاز مذاکرات ژنو در دیداری با سفیر جدید سوئیس در ایران ضمن دست به دامن شدن و تقاضا از سوئیسِ میزبان در جهت پیشرفت و پیشبرد مذاکرات (حتما به نفع آخوندها) بر روی بازی برد-برد تاکید کرد و گفت:
« معتقدم در شرایط دنیای امروز بازی برد-باخت هرگز موفق نبوده و همه باید به فکر بازی برد-برد باشیم».
همگان می دانند که بازی یا مساوی به اتمام می رسد یا یکی از طرفین می برد و لاجرم آن طرف دیگر بازنده به حساب می آید. تاکید روحانی بر بازی برد-برد از یک سو نشان از ترس او از آیندۀ مبهم مذاکرات داشت و از طرف دیگر بعنوان حربه یی برای تبلیغات و بستن دهان مخالفان داخلی مورد استفاده قرار گرفت.
محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس آخوندی هم قبل از شروع مذاکرات به نحو مسخره ای شروع به خط و نشان کشیدن برای طرفهای غربی حاضر در کنفرانس نمود و گفت:
«در مذاکرات، شرایط بازی برد-برد مشخص است. پس اگر طرف مقابل به دنبال بازی برد- باخت باشد، حداکثر تبدیل به باخت – باخت می شود، چون شرایط برد – باختی وجود ندارد».
مادر عروس یعنی شاباجی خانم مرضیّه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه آخوندها هم پس از پایان مذاکرات و در حالیکه دُم شکست و ذلّت از زیر لباس رئیسش، ظریف بیرون زده بود، با نشخوار همین اراجیف گفت:
«آنچه مدّ نظر بود، شکل گیری بازی برد-برد بود. چیزی که جمهوری اسلامی از ابتداء در طرح ارائه شده مدّ نظر داشت»…
یکی از پایگاههای خبری تحلیلی رژیم هم پس از پایان مذاکرات، نتیجه را برد – برد می نامد و متدکّر می شود که نباید اجازه داد که مخالفان آن را به صورت باخت – باخت به افکار عمومی جلوه دهند.
«آیا واقعا نتیجه مذاکرات برد – برد بوده است»؟!
نگاهی سریع به داده ها و گرفته های رژیم، پاسخ روشنی به سؤال فوق خواهد داد. رژیم در عین ذلّت و تو سری خوری دست رد به سینۀ محدودیّتهای اعمال شده در خصوص غنی سازی و استفاده از سانتریفیوژها و عدم حق فعالیّت در راکتور آّب سنگین اراک، که حساسیّت زیادی روی آنها دارد، نزده است. روی نظارتهای سرزده و روزانه بازسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را نیز زمین نیانداخته است. یعنی رژیمی که پنهانکاری در مورد مسائل اتمی اش، از نان شب هم واجبتر بوده است، ناچار زیر بار نظارتهای ناگهانی و بدون اطّلاع قبلی نیز رفته است.
با اینهمه، از مهمترین دسته گلهای به آب دادۀ ظریف و رئیسش در کنفرانس ژنو باید از برباد دادن تمام دستاوردهای رژیم طی این سالها در زمینه غنی سازی بیست درصدی همراه با ذخیره نزدیک به دویست کیلو گرمی اورانیوم غنی شده بیست درصد نام برد که در همین قدم اول دود شد و رفت پی کارش. یعنی غنی سازی بیست درصدی در کل ممنوع شده ونیمی از ذخیرۀ موجود هم به صورت اکسید برای تولید سوخت راکتور تحقیقاتی تهران مورد استفاده قرار می گیرد و نیمی دیگر باید به مواد کمتر از 5 درصد، رقیق شود و این یعنی نم کشیدن سوخت بمب اتمی قبل از ساخت. باید به وزیر خارجۀ شیخ فری از قول شاعر گفت: به یک تیر برگشتی از کارزار.
این دو مورد خاص می توانستند بعنوان برگ برندۀ رژیم، تا زمانی که سایۀ سنگین تحریمها برداشته شوند، بعنوان اهرمهای فشار مورد استفاده قرار بگیرند.
احتمالا وزیر شیّاد امور خارجه در ژنو، زبانش هم مثل کمرش درد گرفته بود که نتوانست بگوید برای این ذخیرۀ دویست کیلویی اورانیوم غنی شدۀ بیست درصدی، چه نانها که از سفره های مردم فقر و فلاکت زدۀ ایران، دزدیده نشد و چه پولهای کلانی که از سرمایه ها و ثروتهای ملّی ایرانیان، به حسابِ دلالانِ فریبکار و زدوبندچی های داخلی و خارجی ریخته نشده است.
همین دو قلم (یعنی پنبه شدن هر آنچه که تا به حال رشته بودند) را با گرفته های رژیم در دو طرف یک ترازو قرار دهید تا به خوبی روشن شود که آیا دویست کیلو اورانیوم غنی شده بیست درصدی و ممنوعیّت تولید آن وزینتر است یا تمامی مواردی که روحانی و ظریف در بوق و کرنا کرده اند و بعنوان بازی برد – برد از آن نام می برند؟!
در یک کلام رژیم در مقابل از دست دادن برگهای اصلی بازی، تنها و آنگونه که می گویند موفق به گرفتن پنج درصد از امتیازات شده است. درحالیکه تا اینجای کار حربه و سلاح اصلی اش را تحویل داده و از این به بعد باید با دستانی به مراتب خالی تر از پیش، رو در روی پنج بعلاوه یک قرار بگیرد. به همین دلیل نتیجه مذاکرات آینده تا حدود زیادی روشن و مشخص است، مگر اینکه رژیم بتواند برگ برندۀ جدیدی رو کند.
بنابراین بازی برد – برد اصلا وجود خارجی ندارد و روحانی شیّاد و وزیر امور خارجۀ شارلاتانش، با این شعار تو خالی در صدد ماست مالی کردن نرمشی هستند که تبدیل به یک، خم شدن فلاکت بار شده است. فراموش نکنیم که تحریمهای دو بخش اصلی و حیاتی یعنی انرژی و بانک تغییر چندانی نکرده و همچنان اجرا می شوند. بیخود نبود که یکی از مشاوران ارشد روحانی در آستانۀ مذاکرات گفته بود که: «مذاکرات هسته ای دولت یازدهم حال و هوای مذاکرات ایام قطعنامه پانصد و نود و هشت را زنده کرده است». سخنان رفسنجانی نیز در خصوص نوشیدن یک جام زهر دیگر، به اندازه کافی روشن و گویاست.
«چرا رژیم ناچار به نشستن بر سر میز مذاکره شد»؟!
دلارهای نفتی مخصوصا طیّ هشت سالی که احمدی نژاد مملکت را شخم زد، باعث بریز بپاشهای زیادی شد. رژیم مسرور و مغرور، نابخردانه تر از همیشه به ریخت و پاش مبادرت ورزید. سهم عمده ای از این ثروتهای ملّی که باید در جهت منافع مردم ایران به مصرف می رسید، تبدیل به موشک و پهباد و بمب و گلوله گردید. به همین منوال چپاول و لفت و لیس هم افزایش زیادتری پیدا نمود. ورود کالاهای بی کیفیّـت چینی که با دزدی و غارت دلالان و واسطه ها و طبق معمول برادران قاچاقچی سپاه همراه بود، باعث نابودی تولیدات داخلی گردید و بیکاری و فقر، سیر صعودی خود را با شتاب بیشتری طی کردند. به اینها اضافه کنید تعهدات مالی رژیم به حزب الله لبنان، سوریه، گروههای کوچک و بزرگ افراطی و فعالیتهای تروریستی اش در اقصی نقاط عالم که همه از جیب ملّت ایران بذل و بخشش می شوند.
از آن سوی غرب نسبت به فعالیتهای هسته ای رژیم حساسیّتهای خاصی نشان داد و خطر حملۀ ناگهانی به تاسیسات هسته ای و حیاتی، خواب از چشم آخوندها ربوده بود.
در این اوضاع و احوال ناگهان تحریمها هم قوز بالا قوز می شوند و خزانۀ خالی دولت از یک طرف، بلوکه شدن دارائی ها از یک سو و محدودیت های فروش نفت و فلج شدن بانکها، آژیر خطر را برای حکومت حرامیانِ عمامه دار به صدا در می آورند. تاریخ مصرف احمدی نژاد همراه با پایان دورانِ نکبت بارِ هشت ساله اش برای ایران و ایرانی به فرجام رسیده است و با شرایطی که ذکر آن رفت به کسی نیاز بود تا با حیله گری و شارلاتان بازی بتواند آّب ریخته را به نحو احسن به جوی باز گرداند.
در این میان قرعۀ فال به نام آخوندی خورد که در گذشته نیز سابقه و تجربۀ یکی به نعل و یکی به میخ زدن بر سر میز مذاکرات با غربی ها و خریدن وقت برای نیل به اهداف هسته ای را دارا بوده است. اینبار امّا روحانی از آن جهت که دستش برای طرفهای غربی رو شده بود و از طرفی آنها می دانستند که رژیم بواسطۀ تحریمها و کمبود نقدینگی در گوشۀ رینگ گیر افتاده، یک ضربۀ کاری و البته نه کاملا تمام کننده بر پیکرۀ سیاستهای هسته ای رژیم وارد نمودند و آخوندها هم واقعا ثابت کردند که زیر بار حرف زور نمی روند، مگر اینکه زورش خیلی پر زور باشد.
«عامل اصلی رفتن رژیم به سمت جام زهر»:
هیچکس نمی تواند منکر این اصل و موضوع باشد که تنگناهای هسته ای و اصولا افشای پنهانکاریهای رژیم در این زمینه ، در صحنه های بین المللی به دست مقاومت مردم ایران رقم خورده است. این مقاومت همانگونه که از عاملان اصلی جام زهر خوردن خمینی جلّاد طی جنگ هشت ساله بوده است، در کشاندن آخوندها پای میز مذاکرات ژنو و گرفتن یقۀ آنها توسط قدرتهای غربی، نقش اول را داشته است.
سایت اتمی نطنز، و آب سنگین اراک را برای اولین بار همین مقاومت در سال دوهزار و دو میلادی افشا کرد و چشم جهانیان را بر مخفی کاریهای رژیم تروریستی آخوندها، باز نمود. افشاگریهایی که طی این سالها به تناوب ادامه داشته است و دست رژیم ولایت فقیه را در پنهانکاریهای اتمی اش رو کرده است، از طرف همین مقاومت صورت گرفته است. به دلیل همین فعالیتهای مقاومت و افشاگریهاست که امروز غربی ها از خطر بزرگی که نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه جهان را تهدید می کند، آگاهی یافتند و با اعمال تحریمهای نفتی و بانکی و ایجاد محدودیّتهای فراوان، رژیم را ناچار به نشستن بر سر میز مذاکره نمودند.
«آیا رژیم جام زهر را کامل بالا کشیده است»؟!
ظاهرا دیپلماسی پنج بعلاوه یک در ژنو بر اساس خوراندن زهر به رژیم به صورت جرعه ای و در چند مرحله استوار بوده است. جامِ زهر کامل در صورتی محقق خواهد شد که کلّ بساط هسته ای رژیم جمع و تمامی سایتهای علنی و مخفی اش، تعطیل بشوند. پیام خانم رجوی در این خصوص پس از پایان مذاکرات ژنو به اندازه کافی روشن و گویاست که گفت:
« در شرایطی که بحرانهای بی علاج داخلی، حاکمیت آخوندی را به شدت تضعیف کرده است، اگر قدرتهای جهانی فارغ از ملاحظات اقتصادی و سیاسی با قاطعیّت عمل می کردند، می توانستند در همین دور از مذاکرات، پروژه بمب سازی رژیم را به طور کلی از کار بیندازند».
امّا تا همین جای کار، بر اساس داده ها و گرفته های رژیم در ژنو می توان به این نتیجه رسید که فعلا چند جرعه از زهر را نوش جان کرده است. چند جرعه یی که حتما باعث برهم خوردن تعادل سیستماتیک رژیم در هفته ها و ماه های آینده خواهد شد.
یکی از بارزترین نمونه های این چند جرعه زهر، تضاد ها و تشدید جنگهای درونی بین باندهای رژیم بر سر چیزی است که از همین حالا به آن «ترکمنچای 3 » لقب داده اند.
معلوم نیست رژیم در مذاکرات آینده از چه برگهایی جهت بده بستان برای لغو اصلی ترین تحریم ها استفاده خواهد کرد. اوضاع فلاکتبار اقتصادی وحشتناکتر از آن است که آخوندها بتوانند در مذاکرات آینده، بدون دادن امتیازات اساسی در دیگر زمینه ها، چیزی به دست بیاورند مگر اینکه امدادهای غیبی مماشاتگرانه کارساز شوند و به کمکشان بیایند.
کفگیر چنان به ته دیگ خورده است که احمد توکلی عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس می گوید: «دولت تا دو سه سال آینده کسری بودجه شدیدی پیدا خواهد کرد و در اصل پولی در کار نیست که بخواهیم در آن صرفه جویی کنیم». اصلا هم تصادفی نیست که بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت رژیم در مصاحبه با فایننشال تایمز با استناد به مذاکرات ژنو، درخواست بازگشت غولهای نفتی به ایران را کرده است. در واقع برای نجات حکومت ارتجاع از بلیّه ای که در آن گرفتار آمده، چراغ سبز حراج و چپاول بیش از پیش به آنچه که او غولهای نفتی می نامد، نشان داده است.
مشکلات داخلی، درگیریهای منطقه ای و اختلافات بین المللی و فراتر از همۀ اینها، وجود یک مقاومت و آلترناتیو پویا و خستگی ناپذیر که همیشه و همه جا سد و مانع ارتجاع آدمخوار آخوندی بوده است، چشم انداز آزادی ایران و ایرانی را در آینده ای نه چندان دور، بیش از هر زمان دیگر، در پیش چشم ملت ایران و جهانیان قرار داده است. برای محقق شدن آن روز فرخنده به یاری مقاومت ایران برخیزیم.
وبلاگ دلشدگان غریبان زمینند