یکی از عمده ترین چالشهای اساسی در جوامع بشری، مسائل مربوط به اقوام و اقلیتها است.
اگر چه تعریف جامعی از مفهوم قومیت، همانند سایر واژه های علوم انسانی که همه برآن اتفاق نظر داشته باشند، ارائه نشده اما بر اساس دانشنامه ملی « قومیت » شامل آگاهی نسبت به ریشه های تاریخی و سنتهای مشترک است « و یا برخورداری گروه از ریشه جغرافیایی، زبانی، مذاهب و الگوهای سکونت مشترک، برخورداری از ملاحظات سیاسی مشابه به ویژه در رابطه با سرزمین و نهادهای سیاسی و برخورداری از نوعی احساس تمایز و متفاوت بودن از دیگران می باشد .
مفهوم قومیت در دهه 1960 میلادی به دنبال شکل گیری دولتهای ملی در کشورهای مستعمره سابق، در نتیجه کاهش قدرت نظامی اروپای غربی پس از جنگ دوم جهانی ظاهر شد، امّا نخستین بار و در سال 1952 توسط آلفرد سووی (Alfred Sauvy)، جمعیت شناس فرانسوی مفهوم قومیت و قوم گرا در مقابل مفهوم ملیت قرار گرفت. این مسئله بویژه بعداز پایان جنگ سرد در کشورهایی همچون روسیه، یوگسلاوی سابق، افغانستان، عراق و تا حدودی ترکیه و ایران به وقوع پیوسته است.
کشورایران نیز در زمره کشورهائی است که دارای تنوع قومی میباشد و نه تنها در تاریخ گذشته خود بلکه هم اکنون نیز دارای ساختار چند قومی و ترکیبی از گروههای متنوع قومی است، که آنها را به مثابه یک گروه فرعی از جامعه بزرگتر مشخص می کنند وبه نحوی است که اعضای هر گروه خود را از لحاظ ویژگی های خاص فرهنگی از سایر اعضاء جامعه متمایز تلقی می کنند.
براساس یک آمارقابل استناد در مورد جمعیت ایران، 60 درصد فارس زبان، 22 درصد ترک، 6 درصد کرد، 6 درصد لر، 2،5 درصد بلوچ و تقریبا 2 درصد عرب درسرزمین ایران سکونت دارند.
رژیم حاکم بر ایران از بدو تاسیس تا کنون موارد متعددی از بحرانهای های قومی را در مناطق مختلف کشور تجربه کرده است. هر چند این حرکت ها در برخی مناطق همچون کردستان، سیستان وبلوچستان، تبریز، خوزستان، ترکمن صحرا و… تا کنون با سرکوب و استفاده از قوه قهریه مهار شده است، اما واقعیت نیروها و پتانسیل قومی موضوعی است که نمیتوان به آسانی , و با سکوت از کنار آن گذشت.
تا کنون به اثبات رسیده است که بااستفاده از ابزار سرکوب تعارض قومیت را نمیتوان برای همیشه حل کرد و جنگهای داخلی در بسیاری از مناطق و کشورها با قومیت مختلف ثابت کرده است که هیچ طرفی قادر نیست که طرف دیگر را از صحنه حذف کند.
سیاستهای نابخردانه و سرکوبگرانه رژیم حاکم بر ایران در قبال قومیتها این بحران را به مثابه آتش زیر خاکستر باقی گذاشته و تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی می تواند موجبات سر باز کردن آنرا درهرلحظه فراهم آورد و کشور را به سمت وضعیت بحرانی و اسف بار و پیش بینی ناپذیر سوق دهد.
ویدیوئی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که نشان میدهد تعداد زیادی از هواداران تیم تراکتور تبریز ضمن حمایت از تیم محبوب خود شعار “مرگ بر فارس” سر میدهند. پیش از این در لیگ مسابقات والیبال نیز این شعارها سر داده شده بود.
سر دادن شعار “مرگ بر فارس” نشانه بحران قومیتی در ایران است که خود این شعار نشانگر سرخوردگی ملیت ترک در ایران در نتیجه سرکوب خواستههای ملی آنها است.
رژیمهای حاکم در ایران، بویژه جمهوری ارتجائی کنونی، همواره یک زبان، یک فرهنگ، یک مذهب و یک تاریخ را تبلیغ کرده و ترویج دادهاند. همیشه تلاش کرده اند تا با سرکوب جلوی هرگونه فعالیت آحاد ملیتهای مختلف از ترک، کُرد، عرب، بلوچ، لر، گیلک و ترکمن را گرفته، فرهنگ و زبان حاکم را به انها بپذیرانند، از مشارکت آنها در اداره سیاسی کشور ممانعت کنند، و با همسانسازی همه ملیتها، ایران را کشوری فارس معرفی کنند.
اما به قول مصدق: ” حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب و یا اینکه چندسال به مردم نانی بدهد ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند، هیچ وقت صاحب نان نمی شوند”.
راه برونرفت از این وضعیت سرنگونی تام و تمام این نظام سرکوبگر است و ایجاد یک حکومت پلورالیسم برمبنی احترام به حقوق همه آحاد متشکل این سرزمین است و اشتراک انها در تعیین سرنوشت خود میباشد.
مجتبی قطبی
9 مارس 2016