نعمت فیروزی
تا چشم کار میکند امواج انسانی است که در یکی از خیابان های برلین در حرکت است! این یک بیان ساده از یک اتفاق بزرگ و کم سابقه، از گردهمایی بزرگ و جهانی ایرانیان است و در ۲۹ ژوئن گذشته توسط همه دوربین های روشن و حتی خاموش! جهان ثبت شد. خلق صحنه «تا چشم کار میکند ……» محصول چند پارامتر و یک فرآیندی است به نام «سازماندهی». بر خلاف تصور ساده سازانه اولیه این مفهوم، به یک فرآیند و روند تدریجی و پیچیده شونده که در طول تاریخ شکل گرفته اطلاق می شود و در همه عرصه های زندگی بشر می توان آن را دید. سازماندهی سیاسی و مبارزه برای تغییرات اجتماعی و سیاسی در قالب جنبشهای مختلف انقلابی و سیاسی در قرن نوزدهم شکل گرفت. لنین نقش مهمی در سازماندهی و رهبری جنبشهای سیاسی مدرن ایفا کرد، او با ارائه نظریه «حزب پیشتاز»(1) به طور قابل توجهی بر تکامل و پیشرفت مبارزات سیاسی در دوران مدرن تأثیر گذاشت.
در ایران ما نیز از انقلاب مشروطه به این سو تشکل و سازمان یافتگی در میان قشر روشنفکر اروپا رفته، آغاز شد و تا امروز تشکل ها با گرایش های مختلف در سپهر سیاسی ایران پدیدار و محو شدند. اما به گفته همه پژوهشگران، آنچه که در سازماندهی ممتاز و برجسته بوده است، تشکیلات سازمان مجاهدین بوده است. آنها لااقل در۴۵ سال گذشته برغم همه سرکوب ها و فشارهای رژیم و حامیان استمالت گرش، ممتاز بوده اند. پدید آوردن صحنه «تا چشم کار می کند …..» بدون یک ساز و کار پیچیده و مستحکم و انعطاف پذیر محال است. به عبارت دیگر باید برای اجرای پروژه هایی نظیر این، که میلیونها جزء دارد، باید تک به تک اجزاء را محاسبه کرد. و به دست تقدیر یا خود بخودی گرایی و تصادف نسپرد. «محاسبه» در اینجا یعنی پرداخت هزینه و قیمت. اینچنین سازماندهی ابزار به عمل درآوردن تئوری و در سیاست، ابزار اجرایی کردن تاکتیک و استراتژی است.
برگزاری همزمان تظاهرات برلین و اجلاس جهانی ایران آزاد در کشورهای آلمان وفرانسه کاری بود کارستان که از عهده هر تشکیلاتی هم بر نمی آید. پروژه هایی در این اندازه و قواره، در حد و اندازه دولتها و آلترناتیوها است. اگر کسی هیچ شناختی هم از شورای ملی مقاومت نداشته باشد، همینکه با تظاهرات برلین و همزمان اجلاس پاریس و ارتباط ماهواره ایی این دو برنامه با هم و پخش همزمانی این دو از طریق ماهواره برای میهن در زنجیر روبرو می شود در می یابد که با پدیده ایی روبروست که در حد و اندازه دولت است. از این رو وقتی که به شورای ملی مقاومت گفته می شود تنها جایگزین دمکراتیک به هیچ وجه مبالغه نیست. علاوه بر ابعاد گردهمایی و تظاهرات، مهم است که بدانیم، همه این اتفاقات در خلاء نبوده، بلکه در بطن یک نبرد آتشین با فاشیسم دینی و سنگ اندازی و مانع تراشی های دولت های حامی مماشات با رژیم، انجام شده است. نزدیک به دوسال پس از قیام ۱۴۰۱ و پس از چهار دهه چنگ در چنگ بودن مقاومت و رژیم، یک برآورد وضعیت واقعی از صحنه سیاسی ایران ضروری است و از این رو لازم است که مختصات هر دو طرف در شرایط حال بررسی شود تا جایگاه هر یک مشخص شود.
مختصات فاشیسم آخوندی:
– تشتت و تشدید جنگ گرگها ناشی از کلان ضربه جبرانناپذیر هلاکت جلاد ۶۷
– شکست سیاست انقباض وباخت استراتژیک خامنه ایی و بیرون آوردن پزشکیان از صندوق شعبده!
– شرایط وخیم و فروپاشیده اقتصادی، و رشد اعتراضات صنفی همه اقشار
– تحریم انتصابات نمایشی توسط مردم به اعتراف خود خامنه ایی!
– انزوای بین المللی ناشی از بیرون زدن «سر مار » در جنگ غزه
– روی میز آمدن دوباره پرونده اتمی با تهدید رسمی چکاندن ماشه
– قرار گرفتن سپاه در لیست تروریستی کانادا
– بحران بی آیندگی وجایگزینی رهبر
مختصات مقاومت و ائتلاف شورای ملی مقاومت
– گسترش کیفی کانونهای شورشی در یک سال گذشته که نتیجه آن در انجام ۲۰ هزار پراتیک انقلابی و ضداختناق در مدت کوتاه قبل از گردهمایی دیده شد.
– گردهمایی و تظاهرات بزرگ و کم سابقه چند ده هزار نفره ایرانیان در برلین.
– اجلاس سه روزه ایران آزاد با شرکت صدها نفر از شخصیت های تراز اول جهان.
– بدست آوردن حمایت ۴۰۰۰ پارلمانتر و۳۵ اکثریت پارلمانی از ۵۰ کشور جهان.
– حمایت ۱۳۷ تن از رهبران سابق جهان و ۷۹ شخصیت برنده جایزه نوبل.
در یک مقایسه ساده می توان دریافت که با چنین توازن قوایی، مقدم ترین کار حامیان بین المللی رژیم، ایجاد مانع بر سر راه پیشروی های ائتلاف شورای ملی مقاومت و مجاهدین است! آنها در قدم اول، تلاش می کنند برنامه و پروژه های مجاهدین ممنوع یا منتفی شود، و یا در ابعاد خیلی کوچک، اجرا شود. وقتی نتوانستند، بعد از اجرا، آن را سانسور یا تحریف شده منعکس کنند. تا از تاثیر گذاری آن بکاهند. اما همچنان که در عمل دیده شد، بزرگی تظاهرات برلین و اجلاس پاریس و میزان حمایت ها و همچنین حجم پراتیک کانون های شورش در داخل میهن، باعث شد که پیام و انعکاس آن، از دیوار سانسور عبور کند و سانسورچیان فارس و غیر فارس را رسوا کند. مجاهدین و یاران همپیمان سالیان است که با شعار کس نخارد در همه زمینه ها خودشان، تضادهای تبلیغات و خبر رسانی را حل می کنند و با شیوه های مختلف حتی با برخورد نفر به نفر اخبار و پیام خودشان را به مردم و مخاطبین می رسانند. مهمتر از این، واکنش خود رژیم است که دیگر نیاز به توضیح اضافه ندارد آفتاب آمد دلیل آفتاب! ترس آنها از مجاهدین وائتلاف شورای ملی مقاومت، واقعی و زمینه مادی دارد. همچنانکه در بالا مختصات را بر شمردم، هر اپوزیسیون و آلترناتیوی با این کارنامه در مدت زمانی کوتاه، قطعا برای رژیم ترسناک است.
هر قدر بیشتر به تاریخ معاصر میهن نظر کنیم این نکته را بیشتر درمی یابیم که دیکتاتوری ها زمانی فرو ریخته اند که مقاومت وقیام مردمی در داخل سر انجام خواست خود را به حامیان بین المللی دیکتاتورها تحمیل کرده و اجماع بین المللی را به دست آورده است. کابوس ولی فقیه رژیم در صحنه بین المللی ترس از چرخش اجماع بین المللی علیه آن هاست، و این «ترسی تهاجمی» را در جانشان می ریزد! این ترس دو رویکرد که مکمل هم است را در رژیم بارز می کند! آنها از یک سو تهدید و پرخاش می کنند! و از سوی دیگر وارد پروسه زد و بند شده و در پس پرده خوار و زبون، مقبولیت را با حراج ثروت مردم ایران بدست می آورند. آنها این خفت و خواری سیاسی را به زبان وارونه، «دیپلماسی عزتمند» تعبیر می کنند.
«مانس اشپربر روانشناس آلمانی در کتاب روانشناسی خودکامگی(2) با دسته بندی انواع ترس نشان می دهد که دیکتاتورها دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن شمردن هر کس با ما نیست» از سوی جباران، محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها ریخته است. او در جای دیگری می گوید: «ترسوهاي مهاجم، بزدل تر از آنند كه به ترس خود اعتراف كنند و براي پوشاندن ترس خود، از در تظاهر به قهرماني وارد مـي شـوند. در ژرفاي روان فرد ترسـوي پرخـاشگـر، احسـاس ذلّـت و خـواري و حقارت نسبت به خود آنچنان متراكم مـيشـود كـه هرگـز قابـل بـازگويي نيست.»
نظیر همین «ترس تهاجمی» را در واکنش های بقایای دیکتاتوری سلطنتی گذشته نیز می توان دید، هر وقت که یک پروژه بزرگی از طرف مقاومت و مجاهدین اجرا می شود، آنها نیز دچار همین «ترس تهاجمی» می شوند اما از آنجا که در حاکمیت نیستند با تاکتیک «پارس خوابیده»!، با فحاشی لمپنی و جنسی واکنش نشان می دهند، و نه نقد منطقی برنامه! مثل همه لات و لمپن ها که هر چه بیشتر می ترسند و خطر را حس می کنند، صدا را بالاتر و فحش ها را رکیک تر می کنند! این علامت آشکار«ترس تهاجمی» است. در شرایطی که ضربان نبض اپوزیسیون فیک و باب طبع رژیم، ( بقایای سلطنت) با همه طیف ها و جناح های رنگانگش، بعد از سر سائیدن بر دیوار ندبه نتانیاهو، به نزدیک صفر متمایل شد و حیات گیاهی پیشه کرد، اکنون در همان مرحله گیاهی، منتظر جلوس ترامپ در کاخ سفید است! و اگر نظری به فراخوان های مبارزاتی آن بچه بیافکنید، خواهید دید که ابتذال از حد انتظار بسیار فراتر رفته است!(3) در چنین فضایی این مقاومت ایران است که خیز به خیز می تازد. تظاهرات بزرگ برلین و مجموع پروژه های ضمیمه آن در جبهه خلق، آینهای است که حقیقت سپهر سیاسی ایران را به جهان نشان میدهد. تحریم گسترده انتصابات رژیم در هر دو مرحله، حجم پراتیک و عملیات اختناق شکن کانون های شورش در داخل، و گردهم آمدن وسیع مردمی که سالها از میهن خود دور بودهاند، با عشق سرشار و وفاداری به وطن در برلین، به مثابه پتک های پی در پی است که بر پیکره فرسوده نظام وارد می شود. پیام آن روشن است: رو به رژیم و تمام دستجات در شعبده انتخابات: سگ زرد برادر شغال است! و رو به حامیان بیگانه و غارتگر مماشات: ۴۵ سال است افعی کبوتر نزاده و باز هم نمی زاید!!
پاورقی:
1- لنین این نظریه را در آثار مختلف خود به ویژه در کتاب “چه باید کرد؟ ” توضیح داده است.
2- مانس اشپربر روانشناس آلمانی، (کتاب روانشناسی خودکامگی فصل دوم ص 52)
3- رضا پهلوی در فراخوان برای مرحله دوم انتخابات از مردم خواسته بروند شمال و «ارتفاحات»! … و بعد عکسی از ترافیک جاده چالوس منتشر کرده و گفته اند به دعوت او بوده است!!