باراک اوباما رییس جمهورآمریکا درمصاحبه با شبکه تلویزیونی اسپانیولی زبان تله موندوآریزونا ، ازفرصتی که برای دیپلماسی باانتخاب حسن روحانی آمده است سخن رانده است وی گفته است که “رییس جمهورفعلی ایران دیدگاه بازی نسبت به گفتگو با غرب وآمریکا دارد” و اضافه کرده است “این یک بخت و فرصت برای دیپلماسی است که آمریکا قبلا شاهد آن نبوده است”.
درایران ضرب المثلی است که می گوید ” این بوی کباب نیست، خرداغ می کنند” آقای اوباما نیزبه احتمال زیاد نظیر بخشی ازمردم ایران دچاراین توهم شده است که روی کارآوردن روحانی توسط خامنه ای می تواند به یک تغییراساسی دررابطه ایران وآمریکا یااصلاح امور درایران بیانجامد.
ما منکراین نیستیم که حسن روحانی بایک ضرب المثل وشعارروشن ” دیدن دم کدخدا وچاپیدن ده” رابطه با آمریکا را درجریان تبلیغات انتخاباتی خود تبیین کرده بود وازرهبرومقامات کشورمی خواست وقت خود را با نوکرانی که اطراف کدخدا پرسه می زنند(یعنی دولتهای اروپایی) تلف نکنند وناف خود را به کدخدا(آمریکا) ببندند که حرف اول وآخر را درروابط بین الملل می زند.
همچنین ما منکراین امرنیستیم که تحریم های بین المللی ویکجانبه وچندجانبه که دامنه آن اکنون به نفت دربرابرغذا ودارو رسیده است، مکملی برسوء مدیریت هشت ساله دولت منتخب قبلی خامنه ای گردیده واکنون رهبری وسایردست اندرکاران نگران کاهش منابع درآمدی کشوروشورش گرسنگان می باشند.
حتی ما منکراین هم نیستیم که خامنه ای وباند مخوف همدست وی درحاکمیت هنوزازتوان بالایی درمدیریت وصحنه گردانی افکارعمومی تا حد 40%-30% درداخل وخارج ازکشوربرخوردارند.
اما همه اینها بستگی به متغیرهایی Variables دارد که هیچکدام دراختیارباند حاکم نیست واگربود دلیلی برمخالفت بخشی ازرهبران فکری نظام چون هاشمی رفسنجانی، خاتمی وموسوی وکروبی با خامنه ای وگروه همراه وی نبود. اینکه این متغیرها کدامند ونحوه اثرگذاری آنها برتحولات آینده ایران به چه صورت است وآیا اصولا رهبری ایران توان کنترل آنها رادارد؟ موضوع مطلب امروزمامی باشد مطلبی که انتظارمی رود خروجی آن هشداری برای باراک اوباما باشد که یک اشتباه را دوباره تکرارنکرده وبجای قرارگرفتن درکناررژیمی امتحان پس داده اینبار درکنارمردمی قرارگیرد که تنها سهم آنها ازتاریخ تمدن بشری وسفره بی انتهای ثروت های نفتی خود “بی هویتی” و”فقر” تحت حاکمیت آخوندها بوده است.
نگاهی به سرنوشت عبرت آمیزوقابل پیش بینی سقوط شاه ایران ونیزدیکتاتورهای منطقه ای که دردمینوی “بهارعربی” یکی پس ازدیگری سرنگون شدند نشان می دهد سه عنصراساسی ومشترک درهمه این سرنگونی ها وجود داشته است اول نارضایتی عمیق مردم دوم سوء رهبری ومدیریت کشور وسوم رابطه با جهان پیرامونی وجامعه بین المللی.
هیچیک ازمتغیرهای فوق تابع سیاست های زودگذراتخاذشده ازسوی این رژیم ها نبوده که با یک رفرم یا چرخش سریع بتواند رژیمی راازسرنوشت محتوم خودبرهاند زیرا این متغیرها دربسترزمان وبتدریج رخ داده وجزیی ازماهیت ونه شکل نظام سیاسی راشکل می دهند وبعبارتی هویت سیستم حاکم بریک کشورراشکل می دهند درست شبیه رابطه یک بدن واعضای آن بایک لباس که شما می توانید هر روز لباس تان راعوض کنید ولی بدن اعضای آن راهرگز
نگاهی به قانون اساسی ایران، جایگاه حقوق حاکمیت ومردم، تجربه سی وپنج ساله ازاستقرارنظام جمهوری اسلامی، رهبری ده ساله آیت الله خمینی وبیست وپنج ساله علی خامنه ای، عزل ونصب حدود ده رییس جمهورونخست وزیرووقایع وبحران هایی که هرده سال یکبارازسوی مردم ایران برای دستیابی به حقوق حقه خود ازدوران مشروطیت تاکنون رخ داده است نشان می دهد نه دولت آمریکا ونه هیچ دولت دیگری توان رسیدن به یک صلح وتوافق پایداربا رژیم فعلی حاکم بر ایران را بدلیل ماهیت آن ونیزعدم تحقق آن سه متغیراساسی ندارد وهرگونه سرمایه گذاری دراین امریک اشتباه استراتژیک است.
تعجب ما ازاین است که شخص باراک اوباما رییس جمهورآمریکا با درک موقعیت ممتازرهبری درایران درخرداد 88 (جولای 2009) با پشت کردن به مردمی که با خون دادن درخیابانهای تهران شعارمی دادند “اوباما، اوباما، یا با اونا، یاباما” وپرداختن به نامه نگاری مماشات جویانه با خامنه ای یکباراین راه راپیموده است بالاخص اینکه وی درآن زمان نیز انتخاب خود را باشعار”تغییر” درمقابل میت رامنی کاندیدای محافظه کارطرفدارجنگ با ایران نظیرروی کارآمدن حسن روحانی “یک فرصت تاریخی برای دیپلماسی” می دید اما دیدیم که نتیجه آن استراتژی چیزی جزساختن باطلاقی دیگربرای آمریکا درکشورهای منطقه، استفاده ازتریبون سازمان ملل برای افزایش دشمنی ها، اضافه شدن سایت های زیرزمینی چون فرودی قم، راه اندازی راکتورهای آب سنگین وافزایش کمی وکیفی سانتریفوژهای درحال غنی سازی وسرکوب بیشترمردم وروشنفکران ایران ونابودی مهدتمدن جهان نبود.
اکنون این سوال بعنوان یک پاردوکس فراروی ماست چگونه دولت مقتدری چون آمریکا که به درست یا به غلط معتقد است تمام ابزارهای رسیدن به یک توافق دردست یک نفربنام خامنه ای است ودارای تجربه شکست خورده ای با وی است باگذشت 4 سال مجددا بدنبال معامله با همان فرد واینباربا استفاده ازرابطی بنام حسن روحانی وباعنوان رییس جمهورکه خودقبلا ادعا کرده است این رابط (عنوان رییس جمهوری درایران) هیچ اختیاری ازخودنداشته وصرفا یک دست نشانده است؟
رهبری ایران اززمان به قدرت رساندن حسن روحانی چندین باررسما اعلام کرده است که به مذاکره باآمریکا خوشبین نیست وامکان هرگونه توافق راردکرده است ودرعین حال برای اینکه متهم به جنگ افروزی واخلال درصلح جهانی نشده وبتواند خود را ازقید وبند تحریم های فلج کننده رها کرده مجددا منابع مالی خودرابرای تثبیت و تداوم حکومت خود بازسازی کند اعلام می کند که درعین حال مخالف مذاکرات دولت ایران نیزبا اتحادیه اروپا وآمریکا پیرامون برنامه اتمی خود نیست یعنی همان تاکتیک شکست خورده ای که درطی 8 سال گذشته دردولت احمدی نژاد ازطریق دبیرهای شورایعالی امنیت ملی ایران شامل حسن روحانی، علی لاریجانی وسعیدجلیلی واکنون ظاهراوزیرخارجه دولت روحانی یعنی محمدجواد ظریف قراراست ادامه یابد. رهبری ایران برای القای نظرات وفریب دشمن فرضی خود اخیرا دردیداربافرماندهان سپاه حتی ازعبارت “نرمش قهرمانانه” استفاده وچالش جاری فیمابین ایران وآمریکا را به “مسابقه کشتی” تشبیه کرده است که یکی ازکشتی گیران برای برنده شدن درنتیجه نهایی مسابقه شاید لازم باشد درمراحلی ازنظرفنی امتیازات کوچکی رابه رقیب داده یا هزینه هایی رانیزمتحمل بشود.
بعنوان یک کارشناس بیطرف شاید این سخنان ازسوی کسی که ازدیروزتا کنون هرگونه پیشنهادمذاکره با آمریکا راناشی ازعدم اطلاع ازبدیهی ترین اصول دیپلماسی ونشانه بی غیرتی دانسته وصراحتااعلام می کند که به آمریکا ودولتهای آن هیچ خوشبینی ندارد بظاهریک چرخش 180 درجه ای درمواضع تلقی گردد ولی نباید فراموش کنیم که همین رهبری همواره وتنها چند ماه قبل صراحتا به دو مورد اساسی اعتراف کرده بود که هرگونه شبهه ای را درخصوص امکان توافق با خود وهدف برنامه اتمی ایران دردستیابی به سلاح اتمی برطرف می سازد وی درمارس 2012 آشکارامی گوید:
” من ديپلمات نيستم، من انقلابىام، حرف را صريح و صادقانه ميگويم. ديپلمات يك كلمهاى را ميگويد، معناى ديگرى را اراده ميكند. ما صريح وصادقانه حرف خودمان را ميزنيم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را ميزنيم. بنده فعلا نصیحت می كنم”
ودرجایی دیگرمی گوید:
” ما سلاح اتمى نداريم، سلاح اتمى هم نخواهيم ساخت، اما درمقابل تهاجم دشمنان، چه آمريكا وچه رژيم صهيونيستی، براى دفاع ازخودمان، درهمان سطحى كه دشمن حمله كند، به آنها حمله خواهيم کرد.
فردی که باالفبای سیاست ورزی ودرواقع فرهنگ دروغ وفریب درروابط یک دولت با مردم خود وجامعه جهانی آنهم با سابقه ای 35 ساله آشنا باشد براحتی معانی وتفسیرنهفته درپشت این سخنان رادرک می کند بگذارید بازبان نظام سیاسی –آخوندی حاکم برایران که این روزها حتی تبلورآن رادرفیلم های فارسی نیزمی بینید این سخنان رهبری راترجمه کنیم.
“ما سلاح اتمی نداریم” (منظوردرحال حاضراست پس دروغی نگفته ایم) “ماسلاح اتمی هم نخواهیم ساخت” (باتوجه به واردات برخی قطعات ازخارج درعرف به آن مونتاژمی گویند ونه ساخت پس ما دراین خصوص نیزدروغ نگفته ایم “ما درمقابل دشمن خود درهمان سطح به آنها حمله خواهیم کرد” (مجازبه داشتن واستفاده ازسلاح اتمی، بیولوژیک وشیمیایی وهرگونه سلاح ومهماتی است که درزرادخانه های آمریکا واسرائیل وجود دارد)
باتوجه به موارد فوق آیا باراک اوباما رییس جمهورآمریکا و رهبران مسئول درقبال صلح وامنیت جهانی وحفظ ورعایت حقوق بشرمی توانند کوچکترین امیدی به توافق باچنین رژیمی داشته باشند مسلما خیر ولی البته همیشه دردنیا احمق هایی وجود دارند که باعملکرد خود عمرظلم وستمگری را برای چندصباحی درازمی کنند اما فائق برهمه چیز اراده خداوند است که ازآنچه به مخلوق خود داده است مراقبت می کند وآزادی درراس عطایای خداوندی به انسانهاست