درادامه بحث قبلی در“اینجا” این فرد درحالیکه معترف است که مجاهدین مشی مسلحانه راکنارگذاشته اند درعین حال از آنجا که مرغ یک پا دارد بازهم آنها را به تروروخشونت متهم کرده که “رفتاری فرقه گرایانه” داشته و”هرلحظه امکان اتحاد با کشورمتخاصم وهمسنگری با آن رابرعلیه کشورخود درمی آورد” والبته با توجه به استفاده ازادبیات مشترک حاکمیت واصلاح طلبان حکومتی لابد منظورایشان ازکشور متخاصم همان شورای امنیت سازمان ملل، کشورهای عضو اتحادیه اروپا، آمریکا ونهادهای بین المللی وکشورمتبوع نیز منظورهمان نظام واراذل و اوباش حاکم برایران می باشد که با غلطیدن به دامان شوروی وچین استقلال کشوررا به ثمن بخس فروخته وکشور را درتمام زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی به نابودی وفروپاشی کامل کشانده اند.
ضیاء نبوی نظیردیگرحامیان جریان اصلاح طلبی حکومتی که ماهیت اصلی خود رازیرپوشش خوش بینی به اصلاح رژیم از درون یا امید واهی به آینده وبرسرعقل آمدن رهبران جنایتکارحاکم برکشورپنهان می کنند استراتژی مجاهدین مبنی بر غیرقایل اصلاح بودن حاکمیت وبی ثمری هرگونه رفرم سیاسی راناشی ازناتوانی سازمان ازتوجیه فلسفی خود واتکاء به فرهنگ خشونت بجای آن برای جذب شهروندان ناراضی، نومید وسرخورده ازرژیم می داندبه عبارت استفاده شده ازسوی وی دقت شود که با چه دقتی چیده شده اند:
” چنین جریان هایی این امکان را می یابند که شهروندان ناراضی، ناامید وسرخورده را هدف خویش قراردهند وازآنان سوژه هایی همطرازبا ایدئولوژی وکارآمد درمسیر اهداف خویش بسازند. بی جهت نیست که این فرقه درتمامی این سال ها برغیرقابل اصلاح بودن حاکمیت وبی ثمر بودن هر رفرم سیاسی تاکید می نمایند.”
وادامه می دهد:
” این جمله اصلا اغراق آمیز نیست که بزرگ ترین سرمایه ی هرجریان سیاسی وهرفعال عرصه ی عمومی، خاصه درشرایط فعلی، آن حدی از امیدواری فعالانه است که به بهتر شدن شرایط موجود از دریچه گفتگو، مذاکره و بازی سیاسی مبتنی برقواعد دموکراتیک می بندد”.
دراین خصوص به ضیاء نبوی می گوییم باهمان امید اجتماعی وقابل اصلاح بودن حاکمیت وباثمر بودن رفرم سیاسی ازدریچه گفتگو، مذاکره وبازی سیاسی مبتنی برقواعد دموکارتیک دررژیم جمهوری اسلامی منتظرباش تاحبس وتبعید ده ساله ات تبدیل به آزادی براساس عفو رهبری بشود؟!
ضیاء نبوی نظیربسیاری ازجوانان متولد پس ازانقلاب که طی سه دهه مشمول مغزشویی ازسوی حاکمیت بوده اند سپس سایر جریانهای سیاسی رانیزمصون ازخطا واشتباه ! نداشته ولی ادعا می کند دلیل تمایزمجاهدین نه تشخیص مقدم آنها برخوی وحشی رهبران واپسگرای ایران ازابتدای دهه 60 ومبتنی برتیزبینی سیاسی ومقاومت جانانه مجاهدین درمقابل انحصارگری وسرکوب بلکه بدلیل برخورداری از”کلکسیونی ازخطاهای وحشتناک ومهلک سیاسی” بوده است.
بعبارت ساده ترخطای مجاهدین که درمقاومت مسلحانه آنها دربرابریورش وحشیانه دستگاه امنیتی واستفاده ازمرزعراق برای رساندن خودبه تهران وسرنگونی رژیم خلاصه می شود ازخطاهای آیت الله خمینی، سران حزب جمهوری اسلامی حمعیت موتلفه اسلامی وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حاکمیت جنایتکارانی چون خلخالی ، گیلانی واسدالله لاجوردی بردستگاه قضایی، فرماندهانی چون محسن رضایی که باعث ریختن خون بیش ازیک میلیون نفروهزاران میلیارددلار خسارت به کشور و انزوای کشوردرعرصه بین المللی شده اند بیشتراست!
ضیاء نبوی با افکاری متوهم وادبیاتی مغشوش نظیرخامنه ای که مدعی بود مخالفان وی علیرغم برخورداری ازویژگیهای شخصیتی بدلیل ایستادگی درمقابل خواسته های جاه طلبانه فاقد “تقوای جمعی” اند مدعی می شود که مجاهدین نیزنظیر دیگر انسانها (بخوانید اصلاح طلبانی که حتی یک روزهم زندان نکشیده اند یا دائم درمرخصی زندان بسرمی برند!) نه تنها دچار اتفاقات وابتلائاتی شده اند بلکه حتی ازنظراخلاقی درمقایسه بادیگران درجایگاه بالاتری باشند بعبارتی این جوجه اصلاح طلب که مهمترین دلیل سیاسی شدن خود رامحرومیت ازتحصیل ذکرکرده است باشکسته نفسی خود رابا مجاهدینی چون محمد حنیف نژاد ورهبران سازمانی مقایسه می کند که دوبرابرسن وی درمبارزه با رژیم های دیکتاتوری حاکم برایران وروشهای استعماری دول اروپایی وآمریکایی گذرانده اند وی دراین رابطه می گوید:
” مجاهدین خلق درمقام اعضاء وافراد متعلق به این جریان که درطی نیم قرن درعرصه ی سیاست مداخله نموده اند، بدون شک متفاوت ازانسان های دیگرواتفاقات وابتلائات مختلف نیستند واگرهمدلانه با آنها مواجه شویم، احتمالا شرایط آنها را خواهیم فهمید وحتی شاید به این نتیجه برسیم که دربرخی ازفضائل شخصیتی ازبرخی ازمجاهدین به خصوص اولیه فروتر و پایین ترهستیم، لیکن مساله اینجاست که این همدلی هرگزودرهیچ شرایطی نباید ما را به توجیه ویا حتی مسامحه با عملکرد سیاسی شان بکشاند.”
ضیاء نبوی پس دشمنی کینه توزانه خود راباترس ازحاکمیت افکاروخط مشی مجاهدین برجامعه ایران که نتیجه آن بحران وفاجعه (برای حاکمیت آخوند ها یا مردم ؟) است چنین ادامه می دهد:
” همه جد وجهد نگارنده این نوشتاربراین بوده که نشان دهد نتایج مترتب بربرخی اندیشه ها و رفتارها درعرصه سیاست ، نمی تواند جزبحران وفاجعه چیز دیگری باشد و اینکه مجاهدین خلق بواسطه ی فهم ودرک ایدئولوژیک وخطرناکی که ازامرسیاسی دارند، چه درگذشته، چه امروز وچه درآینده، همواره حضوری فاجعه بار درسیاست داشته وخواهند داشت. نمی دانم شاید برخی این قضاوت را شتابزده وعجولانه بدانند ولی امیدوارم آنان که درچنین قضاوتی با نگارنده همراهند، این نگرانی را نیزتایید کنند که ما همواره دربرابراین خطروآسیب هستیم که عرصه ی عمومی را به چنین جریانات ایدئولوژیک، بسته وتمامیت خواهی واگذارکنیم و ای کاش آن حد ازقدرت انصاف و پیش بینی درما وجود داشته باشد که در برابرچنین بازی احمقانه ای تسلیم نگردیم.”
خودشیفتگی این جوانک باتولد درابتدای دهه 60 که هم مدعی شناخت کامل ایدئولوژی مجاهدین وهم تشخیص خطرناک وفاجعه باربودن آن درگذشته وحال وآینده می باشد درشرایطی صورت می گیرد که بعید است تحت رژیم دیکتاتوری آخوندی حتی یک شماره نشریه راه مجاهد را نیزبدلیل ترس ازاعدام به اتهام وابستگی به مجاهدین خوانده باشد و ازآن جالب تر اینکه درعین حال که خود رانماینده عرصه عمومی معرفی می کند و ازواگذاری آن به این جریان ایدوئولوژیک، بسته وتمامیت خواه مجاهدین ! اظهارنگرانی کرده ومردم ایران را ازنزدیکی به محاهدین برحذر می دارد وی می گوید:
” سرنوشت گروهی که با شعارآزادی به تروروخشونت رومی آورد، با مطلق اندیشی خودبینانه خود را به فرقه ای بسته درون خود تبدیل می کند وناگهان سرازکشورمتخاصم وهمسنگری با آنهاعلیه کشورخود درمی آورد، عبرتی است برای آنکه اگرنمی دانیم چه باید کرد، لااقل بدانیم چه نباید کرد.”
ما نیزبه نوبه خود درتداوم پاسخ به هفت ادعای مطرح شده درمطلب ضیانبوی نتیجه گیری خود را درهفت بند به شرح زیررا ازنوشته وی دریافته وآنرا درمعرض قضاوت مخاطبین خود قرارمی دهیم تاخود قضاوت کنند که برخی ازاین افکارتا چه برای جامعه ایرانی خطرناک بوده وبراساس مثل معروف “ازماست که برماست” موجبات ماندگاری آخوندها برکشورعزیزما ایران رابرای دهه ها تضمین می کند. واینک این هفت نتیجه گیری:
اولا: اگراراذل واوباش حاکم برکشوردهها میلیون آرای شما رادزدیدند ویک دهاتی وچوپان را بعنوان رییس جمهوربرشما حاکم کرده ویکصد وپنجاه نفربخاطراین انتصاب تقلبی توسط رهبربخاک وخون کشیده شدند دست به هیچ کاری نزنید زیرا این باعث تروروخشونت می شود بهترین راه این است که به خانه خود بروید وچفت درراازداخل بیاندازید وباسردادن چس ناله ومظلوم نهایی که حاکمیت را درتداوم سیاستهای سرکوبگرانه اش خرکیف می کند استراتژی شتر دیدی ندیدی رهبران اصلاح طلب حکومتی راپیشه کنید.
ثانیا: رهبران تبهکاررژیم، فرماندهان جنایتکارسپاه ونیروی انتظامی ونیزائمه جمعه وروحانیونی راکه با غارت صدها میلیارد دلارازسرمایه های ملی کشورسرکوب را تحت عنوان “نصربالرعب” و”هدایت قسری 75 میلیون ایرانی” تئوریزه کرده وبیش ازیک میلیون کشته بردست ملت ایران گذاشته را کشور ومردم ایران بنامید وهرگونه اقدام برعلیه آنان را ترور وخشونت بنامید.
ثالثا: درحالیکه آخوندهای حاکم بر کشورمجازند کشورباصطلاح اسلامی ایران رابه دولتهای کمونیست چین وشوروی فروخته، رژیم های روبه سقوط کوبا وکره شمالی وسوریه را کعبه آمال خود قرارداده، ارزش پول ملی رادرحد بی ارزش ترین واحد پولی درجهان تنزل داده ودرپشت صحنه با آمریکا واسرائیل واتحادیه اروپا برای بقای خود معامله کنند مجاهدین با پنجاه سال مبارزه با استبداد شاهی وشیخی که دربیست سال گذشته درلیست سیاه اروپا وآمریکا قرارداشته ( وبا رای دادگاههای مستقل ازدولتهای مذکورازلیست خارج شده اند) را وابسته قلمداد کنید تامردم وروشنفکران ایران بجای رژیم دشمنان رژیم را نشانه رفته وچندصباحی دیگربه عمرنظام افزوده گردد. البته وطن فروشی مشترک حاکم ومحکوم نیزکه یک نمونه آن زدوبند ودریوزگی افرادی نظیرسلمان صفوی برادرفرمانده سابق کل سپاه ونیزاردشیرامیرارجمندبرای گرفتن ویزای ورود به آمریکا برای خود واعضای خانواده شان بنابه استناد ویکی لیکس می باشد تنها نمونه هایی ازاین مدعیان استقلال کشوراست!.
رابعا: رژیمی که حتی احمدی نژاد وهاشمی هم آنرا فاقد ویژگی های اصلاح طلبی می دانند ازسوی این فرد که ظاهراخود را منتسب به جنبش سبزمی نمایاند قابل اصلاح تشخیص داده شده ، رهبران جنایتکارآنرا اهل گفتگو، مفاهمه وتعامل سیاسی ارزیابی می کند لذا باید به اقای ضیاء نبوی برای این کشف نادر و ثقیل الباوری که تاکنون درجایی ثبت نشده است مدال ودیپلم افتخارصادر گردد.
خامسا: نظیراحمدی نژاد که دراداره تاکتیکی ترین مواردمربوط به اداره کشورمانده اما دراندیشه مدیریت جهان ودادن رهنمود به مردم دنیا برای حل مشکلات آن می باشد شما نیزکه تاکنون پایتان راازبابلسربیرون نگذاشته اید می توانید دموکراتیک ترازکسانی بشوید که دوبرابرسن شما برای تحصیل آزادی شکنجه وحبس وتبعید کشیده اند وبیشترازسن شما درفرانسه واروپا آزادی ودموکراسی راتجربه کرده اند.
سادسا: ازآنجاییکه حتی جنایتکارترین مقامات رژیم ازشخص خامنه ای گرفته تا لاجوردی براسوه بودن بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق شهادت می دهند ضیانبوی بعنوان اولین ایرانی که احتمال داده است فضائل آنها بیشترازخودش باشد به سازمان بین المللی برگزیده گان اخلاق درجهان معرفی شوند.
سابعا: ازآنجاییکه به ادعای آنان اثری اززنده ویامرده بودن مسعود رجوی دردست نیست وسازمان مجاهدین وجریان سیاسی همراه وی نیزیک جریان مرده درعرصه سیاسی ایران قلمداد می شود درعین حال وحشت ازتسلط این جریان برعرصه عمومی ونیزمدیریت مسعودرجوی برروند فعالیتهای این سازمان هولناک نامیده می شود به کاشفان چنین پارادوکسی وگنجاندن آن دریک مطلب باید مدال هوشمندی سیاسی تعلق گیرد!
اما درخاتمه این مطلب صادقانه می گویم برخی روزها که سری به بالاترین وسایرسایتها زده وبا آگاهی ازظلم واحجافی که بر برخی اززندانیان سیاسی ویا غیرسیاسی می رود برای اعلام حمایت خود ازآنان خود رابه آب وآتش می زنیم باید به این نیز بیاندیشیم که برخورد حاکمیت با برخی ازاین افراد ممکنست ناشی ازضعفهای خود این افراد باشد که بالاخص درجریان بازجویی ها ونگهداری درسلول انفرادی رخ می نماید با این مقاله منتشرشده وتجارب مشابه (کیس های حسین درخشان، سردارمدحی، عرفان قانعی فرد و…) به نتیجه گیری زیرمی رسیم اول اینکه تا شخصیت واقعی وپنهان کسی رانشناخته اید درصدد حمایت ازوی برنیایید حتی اگرآن فرد توسط رژیم به ده سال حبس محکوم شده باشد.