چند ماه قبل در یک نظرسنجی، یکی از تئورین های رژیمی گفته بود که اگر میخواهید مردم را برای انتخابات بسیج کنید هیچ راهی نیست بجز اینکه بطور موقت و مصلحتی هم که شده باید شوک درمانی راه بیاندازید و در توضیح اینکه شوک درمانی چه است؟ توضیح داده بود که کارها و یا حرفهایی بزنیم که برای رژیم. تابو بوده است و هرگز حاضر نبوده است که در این زمینه کوتاه بیاید. به نظر میرسد که رژیم نسخه این تئوریسین را پیچیده است و میخواهد از این روش استفاده کند و جالب این است که خودش هم در مطبوعاتش نوشته “مناظره بی سابقه” در مورد ” قانون الزام حجاب”
حالا به این شوک درمانی توجه کنید:” شب گذشته برنامه تلویزیونی زاویه میزبان مناظرهای بی سابقه دربارهی «قانون الزام حجاب» بود.
به گزارش مشرق، “در این برنامهی زندهی شبکهی چهار سیما مهدی نصیری، پژوهشگر حوزهی دین و سیاست بهعنوان مخالف «الزام حجاب» !!!!!حضور داشت.”
خلاصه حرفهای نصیری به شرح زیر است:
نصیری: ” الزام حجاب تا به حال نتیجهی عکس داشته است خواستار تجدیدنظر در این موضوع شد.
ما چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پدیدهی «شلحجابی» و یا بعضا گرایش به بیحجابی مواجه هستیم
آیا از منظر شریعت و فقه میتوانیم حجاب را الزام کنیم؟ و قانون رعایت حجاب وضع کنیم؟
من الان فرض میگیرم که دیدگاه امکان الزام حجاب صحیح باشد، اما اگر تجربهی چهل سالهی ما نشان داده باشد که این قانون الزام موفق نبوده است و به حفظ و تثبیت حجاب نینجامیده و خودش هم از عوامل تضعیف حجاب بوده آیا ما شرعا و عقلا میتوانیم این روند را ادامه دهیم؟! به نظر بنده نه! از منظر منطق عقلی و شرعی نمیشود ادامه داد.
ما وقتی این همه تاکید روی حجاب داریم و از اجزای دیگر دین در مقام عمل غاقل بودیم یا موفق نبودیم، خروجی این مسئله در ذهن جامعه همان دین ناقصالخلقه است. پس از این منظر نباید شما روی این موضوع اینقدر اصرار کنید.
نکتهی بعدی این است که ما قائل به آزادی انتخاب دین و عقیده هستیم به استنادات آیات عدیده قرآنی. تفاوت و امتیاز خلقت انسان و فرشتگان این بوده که خداوند میخواست موجودی خلق کند که او آزادانه بر سر دو راهی خیر و شر قرار بگیرد و انتخاب کند و در نهایت پاسخ خداوند را بدهد. اصل بر این است. همین مسئله را در تک تک احکام نیز میشود سرایت داد. یعنی اگر ثابت شود که یک جامعهای به هر دلیل نسبت به یک حکم دینی باورش ضعیف است و یا مقاومت دارد، خود ِ همین مقاومت از ادلهای میتواند باشد که شما کوتاه بیایید و از اجرا منصرف شوید.
شکال بعدی که این الزام ایجاد کرده است ایجاد یک دو قطبی در جامعهی ما در چهل سال اخیر است، دو قطبی با حجاب و کم ججاب یا شل حجاب. و این دو قطبی آثار بسیار بد فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی داشته است. یعنی مثلا اگر عمل امبر به معروف و نهی از منکر منجر به دو قطبی شدن جامعه شود، همچون مسئله حجاب، کاملا خلاف آیات قرآن عمل میکنید. این مسئله منجر به یک منکر بزرگ شده است که همان دو قطبی شدن جامعه است.
نکتهی بعدی اینکه ما تجربهی کوتاه آمدن در امور بسیاری داریم، مثل ماهواره، ویدئو، حضور زنان در ورزشگاه و…فکر میکنم در این مسئله هم با دادن هزینههای بسیار بیشتری کوتاه خواهیم آمد.
مسئلهی بعد اینکه میگویند رفع الزام حجاب به پدیدهی عریانی میانجامد، در ادمه توضیح خواهم داد که چنین ملازمهای میان این دو در کار نیست.
ما هم بر اساس مبانی قرآنی، هم سنت معتبر و هم سیرهی اهل بیت (ع) چنین اصلی نداریم که احکام الهی را به هر قیمت و با هر نتیجهای باید اجرا کرد. این تلقی که بعضی دارند که ما مامور به تکلیفیم و نه به نتیجه، مبنای عقلی و دینی ندارد. ما نتیجهی کارمان را در هر عرصهی در مقام حکمرانی باید ببینیم. این نحوهی مواجههای که با حجاب از پس از انقلاب تا به امروز در پیش گرفتیم که این فریضه الهی است و باید تثبیت و گسترشش دهیم تاثیر مثبتی نداشته و بعضا تاثیر معکوسی داشته است. ما از سال ۷۳ به این طرف نظرسنجیهای بسیاری نشان میدهد که سالی بین یک تا دو درصد افت حجاب داریم و این محسوس هم است. میانگین عدم رعایت حجاب شرعی در کشور ما هفتاد درصد است. و سیر نزولی رعایت حجاب را هم شاهدیم. یکی از دوستان من که سالها در ترکیه بوده نقل میکرد که ما ظرف یک دههی اخیر در ترکیه با این پدیده مواجه هستیم که مادربزرگ بی حجاب، دختر نیمهحجاب و نوه با حجاب کامل. این معادله در جامعهی ما دارد عکس میشود؛ مادربزرگ با حجاب کامل، دختر با حجاب نیمه و نوه بی حجاب ما با چنین پدیدهای مواجه هستیم. این بیانگر چیست؟ بیانگر این است که…
و آخرین نکته اینکه یکی از چالشهای رفع الزام حجاب اعتراضی است که اقشار متدینتر و سنتیتربه این مسئله دارند که حق هم دارند و از موضع صداقت است اما باید با آنها صحبت کنیم و توضیح دهیم و مشکلات این الزام را برایشان تبیین کنیم تا آنها نیز به رفع الزام رضایت بدهند.