غلتیدن از بحرانی به بحران دیگر از ویژگی های حرکت رژیم فاشیسم مذهبی بوده است. برای رژیم، نه کیفیت حکومت داری! که ماندن در قدرت با هر شرایط وفلاکتی مهم است. اینچنین به ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرجی است هم مصداق بخشیده! از آغاز قیام در صحنه سیاسی ایران، نوع جدیدی از حرکت نمودار شده وآن غلطیدن از ابتذالی به ابتذال دیگر در صف اپوزیسیون! مربوط به رضا پهلوی وارث سلطنت است. در اینجا هم ماندن بر روی آنتن های مدیا مهم است ونه حرکت وتغییر جدی بر روی زمین در امرسرنگونی! سلسله کنش های مبتذل، از رهنمود سوت زدن به جوانان در خیابانهای گر گرفته میهن! تا توییت ائتلاف! تا وکالت مجازی! سرانجام به کوبیدن درب خانه فسیل های مرجعیت (۱) دینی برای کاسبی «مشروعیت» رسیده است! هیچکس نمی دانست بعد از وکالت، قدم بعدی این مسیر پر ابتذال چیست اما اتفاقی که افتاد گواه خوبی شد برای شناخت دو نمود از دو حرکت بر مدار ارزش های فئودالی که سرانجام به هم رسیدند. آنچه به نام دین در ایران درحکومت است، خوانش دین متعلق به عصر فئودالیته را نمایندگی می کند. واز قضا سنخیت ماهوی با سلطنت دارد که خوانش عصر فئودالیته از حکومت داری را نمایندگی میکند. زیرا اساس هر دو بر مدار حکومت فردی می چرخد که لاجرم به استبداد مطلق العنان می گراید. آن یکی بر ”ولایت” تکیه می زند این یکی هم تاکتیک ”وکالت”را برگزیده! چرخش روزگار را بنگرید که همان که نمایندگی از مدرنیته پهلوی را با شش مدیای فارسی زبان جار می زند! و «رعایا» بر آستان پر جبروت خدایگانش! مورچه ایی هم بحساب نمی آیند چگونه بر آستان خانه بالاترین نقطه فسیل واره هرم ارتجاع مذهبی سر فرود می آورد! اینکه چرا برای کاسبی «مشروعیت»، دست بدامان این نهاد نامشروع شده نزد مردمی ایران یعنی مرجعیت شده است تفاوتی نمی کند. (چه این خبر واقعیت داشته باشد وچه دروغ باشد!) زیرا حکایت از نیاز از استیصال آنان دارد. ونیز حکایت از خرمردرندی دارد که در حالیکه از یک سو بخاطر حجاب زنان مجاهد به آنان مارک غیر دموکرات میزند! از سوی دیگر خودش را زیر پای گرگ ارتجاع چو خوک افکنده است! اگر این موضوع را حمل بر دوگانگی حرف وعمل وریا کاری سیاسی ندانیم پس بطور قطع باید ناشی از صغارتش دانست که هنوز به این میزان بالغ نشده که مفاهیم سیاسی کلماتی را که بکار می برد درک کند. رفتار او من را به یاد رفتار سوژه اصلی رمان آبلوموف می اندازد.
آبلوموف که مهمترین رمان گنجاروف نویسنده روسی است مفهومی جدید به فرهنگ ادب جهانی افزوده است. آبلوموف هجوی است درباره اشراف وشاهزاده های فئودال قرن نوزدهم روسیه که زندگی را با تنپروری میگذاراندند. صورتبندی کامل یک شخصیت بی بیعار ودرد اما خرمردرند، در قالب یک شاهکار ادبی روسی است. واژه ایست برای بیان ویژگی های روانی شخصیتی مبتلا به بی ارادگی وضعف نفس درمان ناپذیر. اشرافزاده ای تنبل، که در بخش أعظم عمر خود وظایف اصلی را رها کرده وبخش زیادی از وقت خود را روی تخت خواب، کنار ساحل، در آشپزخانه یا در معلق زدن سپری میکند. او در واقع بیش از حد نسبت به مشکلات وشرایط پیرامون خود دچار توهم است، ودر برابر تغییر انقلابی وریشه ایی مقاومت خاصی نشان میدهد. بسیار مهمل میگوید، یعنی تنبلی، ذهنش را هم در بند خود آورده است. چنان که در بهترین ومساعدترین شرایط گامی بر نمی دارد. بزرگ ترین فعالیت ذهنی او رویاپردازی است. رویایش باز گرفتن ارث پدرش از مردم ایران است.
زنده یاد غلامحسین ساعدی در وصف ابلوموف ها میگوید: «اینگونه افراد در هر مجلسی و هر محفلی باید حضور داشته باشند و اگر کاری انجام دهند به هزار بند و بست دست میزنند، با وسایل به اصطلاح ارتباط جمعی از روزنامه بگیر تا رادیو و تلویزیون روابط بسیار حسنه دارد! با حالتهای بزرگوارانه در صفحه تلویزیون ظاهر میشوند، دست به مصاحبهشان بسیار عالی است، چه کاری بکنند وچه کاری نکنند، دائم مصاحبه میکنند، اظهار فضلهای نامربوط وکوبیدن حریفان…هنر آنهاست. خود کاری نمیکند اما از اینکه دیگری کاری کند. ناراحت میشود وجز تخطئه دیگران هنری ندارند.»
شازده آبلوموف ما اما از همزاد خودش با همه خصوصیاتش در رمان گنجارف پا را فراتر گذاشته است ودر کرسی رهبر انقلاب! ظاهر شده. خوب که دقت کنید پی به هنر «چینی بند زنی» اش می برید. با تمام توان می کوشد در کمال صداقت!! مردم را فریب دهد وچینی شکسته سلطنت فئودالی را با کریستال سرمایه داری بند بزند!! توهم بازگشت وبازپس گرفتن ارث پدرش (تاج وتخت) وخدایگانی، شب وروزش را به هم دوخته. او حتی حاضر شده این میزان فداکاری کند که برای خودش نقشی هرمافرودیت (دوجنسیتی) سیاسی تعریف کند: او از سالیان پیش اعلام کرده هم تاج پادشاهی و هم ردای ریاست جمهوری را برای خود رزرو کند و در کمال فروتنی! گفته هر کدام را مردم برگزینند، او مسئولیتش را قبول می کند!! می خواهد با عنوان رهبر انقلابیون! بین انقلابیگری وشاهزادگی پل بسازد! او معکوس ادبیات سیاسی جهان می اندیشد ومعتقد است کودتا از پایین! اما انقلاب از بالاست! از اینرو پلی که می سازد از جنس زد وبند از بالا است! نه از جنس هزینه دادن وفداکاری. سرمایه او برای رهبری نه شایستگی ونه فداکاری بلکه، حاصل تفاضل ستم پیشگی کمتر پدرش است نسبت به ستم پیشگی بیشتر آخوندهای تبهکار! ازمحسناتش خشونت پرهیزی است! معتقد به تز خودش خشک می شود می افتد است! اگر هر کم کاری را از او بپذیریم انصافا نقش شریک دزد ورفیق غافله را کم کاری نداشته وخوب بازی کرده است! این را براحتی میتوان از پیوستن دزدهای مامور به خدمت در پیرامونش دید! خط سیر اقداماتی که از آغاز قیام ۱۴۰۱ تا کنون دست یازیده خوب که بنگرید مسولیت تعریف شده اش خالی کردن دینامیزم ودشارژ کردن جوانان ومردم کف خیابان ونشان دادن سرآب در چشم انداز نزدیک انقلاب وایجاد بمب های تاخیری در مسیر انقلاب بوده است.
اجازه دهید نتیجه وچه باید کرد؟ آنچه در بالا آمد را در پایان این نوشته با پرسشی قالبی وعاریه گرفته از کانال یوتیوبی سینه چاک شاهزاده به نام «کوچه» به پایان ببرم! با گذشت ۵ ماه از آغاز قیام، آیا زمان آن نرسیده که صف انقلاب را از آلوده گیها وبی مرزی های ارتجاع ودیکتاتوری با تاکتيک وکالت! از هم جدا کنیم! و جبهه نه شاه و نه شیخ در قامت حقیقی خود ظاهر شود؟ شما چه فکرمی کنید؟ اگر شما هم مانند ما می اندیشید، دعوت ما را برای تظاهرات در روز ۱۱ فوریه برابر با ۲۲ بهمن در پاریس بپذیرید. می توانید پاسخ خود را اینجا روی دیوار کوچه ما درسایت اتحادانجمن هابرای ایران آزاد که متعلق به خودتان است بنویسید!! مقدم همه جمهوریخواهان را با هر نماد و آرم و پرچم خود گرامی می داریم.
نعمت فیروزی
(۱)اللهیار کنگرلو از مشاورین رضا پهلوی در برنامه کاب هاوس گفت : از دفتر مرجعیت شیعه آیت الله سیستانی با دفتر رضا پهلوی تماس گرفته اند و گفته اند بسیاری از نظرات آیت الله با نظرات شاهزاده نزدیک است !