به چهارشنبه آخر سال نزدیک می شویم و مطابق سنت ایرانیان به کوری چشم آخوندها و در رأس همه ولی فقیه و تمامی دشمنان ملت ایران، برای برگزاری با شکوهترین مراسم چهارشنبه سوری، این میراث بجا مانده از نیاکانمان آماده می شویم.
پیام چهارشنبه سوری چیست و چرا آخوندها اینقدر از آن می ترسند؟.
در یک کلام پیام چهارشنبه سوری، پیام حیات و سرزندگی است. پس از یکسال حوادث خوب و بد، در چهارشنبه آخر سال تمامی نحوست و زردی ها را به آتش می سپاریم و از قرمزی آتش پیام ایستادگی و مقاومت و سرزندگی و نشاط و سعادت می گیریم. به آتش می گوئیم: زردی خستگی و یأس و نؤمیدی و نحوست را به تو می سپاریم و سرخی ایستادگی و پایداری و حیات و سعادت را از تو می گیریم.
مگر پیام مردم ما و در رأس همه شیرزنان و کوه آهن مردانی که در برابر ظلم و ستم آخوندی سر خم نکردند و در برابرش قامت افراشتند چه بوده و هست؟ جز اینکه به آخوند و در رأس همه خامنه ای بگویند که تو تلاش کردی با سرکوب. با اختناق، با اعدام ، با شکنجه، با تحقیر و با نفی عزت و کرامت انسانی، حیات و سر زندگی و مقاومت و ایستادگی را از ما بگیری، اما ما مقهور نشدیم ما سرخم فرود نیاوردیم ما راست قامتان تاریخ ماندیم، پس هستیم و سرشار از بارقه ی حیات با تو دیو پلیدی و زشتی می جنگیم و ایمان داریم که در نبرد سرنوشت به رسم تاریخ و منطق تکامل، ما پیروز خواهیم شد.
پس پیام مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم آخوندی و پیام همه دلاوران و پهلوانان این میهن که برابر استبداد و خودکامگی و در برابر جور و ستم سر خم نکردند با پیام چهارشنبه سوری یکی است. پیام مشترک هر دو، مقاومت و مقاومت و بازهم مقاومت و ایستادگی است که برخاسته از ذات حیات و خواستن و رشد و بالندگی و نو به نو شدن است.
مگر بعد از هر چهارشنبه سوری شاهد رستن و زایش دوباره و جدید نیستیم؟ مگر جوانه ها را نمی بینیم که در پس زمستان، دوباره رستن و برآمدن آغاز می کنند و به طبیعت می گویند که سرمای تو راجواب گفتیم و دوباره سر بر آوردیم. چرا که میل به حیات و زیستن را زمستان تو نتوانست از ما بگیرد. دوباره بر آمدیم و شادابتر از همیشه و سربلندتر از هر زمان تا پیرامون خود را عطرآگین و پر از امید و شادی و پایداری کنیم. مگر نشنیده ایم که تا شقایق هست زندگی باید کرد!. مرگ بماند برای آخوندها و دم و دنباله شان که همچون «مرده شویان راضیند بر مردن مردم/ بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند» (۱).
مطربان و نغمه خوانان آزادی و رهایی و زیسن و رستن که با دیو و عفریت ارتجاع و استبداد و خودکامگی چنگ در چنگند.
و دقیقا ترس آخوندها از همین پیام مشترک چهارشنبه سوری و مقاومت ملت ایران و بهترین فرزندانشان در برابر غول مهیب و خانمان برانداز ارتجاع و عقب ماندگی است. مگر آخوند از جان مردم ایران چه می خواهد؟. او آمده است تا با سرکوب، با اختناق، با تحقیر، با توسری با شلاق، با شکنجه و با اعدام در ملاء عام، ایران و ایرانی را مقهور سازد و به تسلیم و خضوع در برابر خود وادارد. به همان دلیلی که از مقاومت و ایستادگی می ترسد از چهارشنبه سوری وحشت و هراس دارد و آن را تهدیدی برای موجودیت و تمامیتش می بیند.
پس اگر چهارشنبه سوری برای آخوندها یک «تهدید» بحساب می آید، مسلما برای ملت ایران یک «فرصت» است. یک فرصت برای اینکه به آخوند و پاسدار و بسیجی و سایر رجالگان و عمله استبداد بگوید، «زرد رویی» سرکوبتان را به آتش می سپارم و از آن «سرخی رویی» حیات و سرزندگی و مقاومت و زیستن و ایستادن را می گیرم. چون از نیاکانم رستم و آرش این رسم را به ارث برده ام. هر چقدر که تو بی ریشه و بته و ابتر و بی دم و دنباله هستی، من از سلاله پاکانم.
از آرش و رستم دستانم، شیر زن و رادمردی از کردستان و بلوچستان و آذربایجان و خراسان و مازندران و ترکمن و قشقایی و اصفهان و فارس و گیلانم. تاریخ این میهن با رشادت نیاکانم رقم خورده است و تو ای آخوند، بی ریشه ترین موجود و انگل ترین وجود در تاریخ این میهن، بمان تا در یک چهارشنبه سوری، توی بی ریشه و بته خشکیده را به آتش بسپارم و خود جسته از آن، تاریخ این میهن را با آزادی و رهایی و حیات و سرزندگی پیوند زنم و طرحی نو در فلک سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این میهن در افکنم. طرحی عاری از ستم و بردگی و اجبار و مسلما آکنده از حیات و نشاط و سازندگی و خلاقیت و رستن دوباره جوانه ها…
با چنین درکی از پیام چهارشنبه سوری به سراغ برپایی آتش سرخی رویم که بیشک باید زردی آخوند، دم و دنباله اش را بسوزاند. قیام ملی باید در پیچ و خم حوادث تاریخی و ملی و میهنی این وطن اسیر و دربند اما مقاوم و استوار رقم بخورد. پس چه بهتر که این «فرصت» را به تأخیر نیندازیم. زمان را در یابیم و به وظیفه ملی و میهنی خود برای سرنگونی و به آتش سپردن نحوست آخوندی قیام کنیم.
پاورقی:
۱- از بانوی شعر و ادب معاصر ایرانزمین، پروین اعتصامی
علیرضا یعقوبی 12 مارس 2014