نعمت فیروزی
ناسیونالیسم را محصول روایتهای تاریخی ونمادهای مشترک دانسته اند که هویتهای کاذب را تقویت میکنند. فاشیسم از این ظرفیت ناسیونالیسم برای ایجاد انسجام کاذب وتوجیه سرکوب بهره میبرد. استفاده از ناسیونالیسم برای تحریک احساسات و ایجاد نزاع بر سر تغییر نامهای جغرافیایی، از دیرباز ابزاری برای رژیمهای فاشیستی بوده تا با ایجاد هویت کاذب مشروعیت خود را بازسازی کنند و توجه عمومی را از بحرانهای داخلی منحرف سازند. در تاریخ نمونه های بسیاری می توان یافت که با سوء استفاده از ناسیونالیسم، سرکوب را توجیه کرده اند یا تلاش شده مشروعیت از دست رفته را بازیافت کنند.
ناسیونالیسم، بهعنوان یک ایدئولوژی که بر هویت جمعی مبتنی بر ملت ومرزهای فرهنگی یا جغرافیایی تأکید دارد، میتواند سنگبنای فاشیسم باشد، زیرا زمینهساز برساختن «ما» در برابر «دیگری» است. فاشیسم مذهبی نیز، بهعنوان گونهای از اقتدارگرایی، از مذهب بهعنوان ابزاری برای توجیه سرکوب و تحکیم قدرت استفاده میکند، مشابه سوءاستفاده فاشیسم کلاسیک از ناسیونالیسم. ماکس وبر در اخلاق پروتستانی وروح سرمایهداری به نقش ایدئولوژیهای مذهبی در مشروعیت بخشی به ساختارهای قدرت اشاره میکند. فاشیسم مذهبی، با تقلیل مذهب به یک روایت انحصاری و دوقطبیساز (مؤمن در برابر کافر)، هویتهای کاذب ایجاد میکند و مخالفان را بهعنوان تهدیدی الهی طرد مینماید. هانا آرنت در ریشههای توتالیتاریسم استدلال میکند که رژیمهای توتالیتر، از جمله فاشیسم مذهبی، با دستکاری باورهای جمعی، مقاومت فردی را سرکوب میکنند. نمونه بارز این پدیده، رژیمهایی مانند رژیم ولایت فقیه ایران است که با بهرهگیری از گفتمان مذهبی، سرکوب اقلیتها، زنان و دگراندیشان را تحت لوای «دفاع از ایمان» توجیه میکنند، درحالیکه قدرت سیاسی و اقتصادی را در انحصار خود نگه میدارند.
تصمیم دونالد ترامپ ( اگر حقیقت و جدی باشد) برای بهکار بردن نام «خلیج عربی» در سفر به عربستان سعودی، که ظاهراً با هدف فشار ژئوپلیتیکی بر ایران و برای کسب قراردادهای میلیاردی اقتصادی طراحی شده، بهجای تضعیف و فشار ، به فاشیسم آخوندی فرصتی میدهد تا با سوءاستفاده از احساسات ملیگرایانه، مبارزه مردم برای آزادی و رهایی از شر فاشیسم مذهبی را به نزاعی قومیتی میان عرب و ایرانی تبدیل کند. در عالم سیاست چنین بده بستان هایی بوده وخواهد بود، اما نقش و موضعی که مقاومت به عنوان حافظ منافع اصلی مردم ایران در این موضوع اتخاذ کرده است، هم مهم و هم آموزنده است.
جنگ اصلی: آزادی در برابر دیکتاتوری
موضع گیری سخنگوی مجاهدین در قبال تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی از سوی کدخدای جهان، یکی از هشیارترین موضع گیری ها و نشان از شرافت سیاسی توام با شرافت ملی میهنی است. برای یک آلترناتیو مستقل چنین موضعی البته که قیمت دارد اما این نیز مانند دهها مورد دیگر در سرفصل های مختلف که درخشش شرافت سیاسی و عنصر استقلال را نشان می دهد، چراغ راه مردم ایران است که بطور مونیستی و واحد، همه سلاح ها و فریاد ها را به سمت فاشیسم دینی و هار نشسته در تهران نشانه روند . این موضع گیری را یک بار دیگر مرور کنیم تا درس های درخشان ممانعت از انحراف جنبش را بیاموزیم . موضع سخنگوی مجاهدین: “صرفنظر از وجه حقوقی و سوابق انکارناپذیر تاریخی در مورد خلیجفارس دیکتاتوری دینی و ضدایرانی ولایت فقیه نخستین طرفی است که از تغییر نام خلیجفارس سود میبرد تا مبارزه متحد مردم ایران با استبداد دینی را به انحراف بکشاند و آنرا به جنگ عرب و ایرانی تبدیل کند و خود جان به در ببرد یک صد سال است که جنگ اصلی در ایران بین آزادی و خلق اسیر و ستمزده با استبداد و شاه و شیخ ستمگر است منحرف کردن این جنگ به جنگ دینی، به قدس از طریق کربلا، به اسلام و ضداسلام و باحجاب و بیحجاب، تنها به سود رژیم آخوندها و فراهم کردن بهانه برای آنهاست تا از عواقب فاجعه بندرعباس و بحران مهلک برق و آب بگریزند نباید اجازه داد خامنهای ضحاک و عوامل او برای گریز از قیام خلق نقاب ایراندوستی بزنند و خود را جلوداران وطن پرستی جلوه دهند” .
فاشیسم دینی آخوندی، هم از مذهب و هم بسته به ظرفیت، از ناسیونالیسم بهعنوان سپری برای فرار از فشارهای داخلی استفاده میکند. با تبدیل نزاع بر سر نام خلیج فارس به یک مسئله هویتی، مبارزه متحد مردم علیه استبداد را به نزاعی قومیتی میان ایرانی و عرب منحرف میکند. این انحراف، رژیم را از پاسخگویی به سرکوب اقوام، فساد اقتصادی و ناکارآمدی معاف میکند. وقتی مردم بهجای تمرکز بر خواستهای مشترک مانند دموکراسی و عدالت، درگیر دفاع از نام خلیج شوند، رژیم فرصت مییابد تا فعالان سیاسی و معترضان را با شدت بیشتری سرکوب کند. خامنهای و عواملش با پوشیدن نقاب وطنپرستی، خود را مدافع ایران نشان میدهند، درحالیکه بزرگترین تهدید برای تمامیت ارضی و انسجام ملی، خود این رژیم است.
معاملهگری ژئوپلیتیکی و نزاع کاذب
اقدام ترامپ در بهکار بردن نام «خلیج عربی» بخشی از استراتژی ژئوپلیتیکی است که رابرت کاپلان در کتاب انتقامجغرافیا بهعنوان استفاده از جغرافیا برای پیشبرد منافع قدرتهای جهانی توصیف میکند. ترامپ با این نامگذاری، نه به تاریخ یا مردم منطقه اهمیت میدهد، بلکه در پی معاملهای برای کسب قراردادهای کلان و مشروعیتبخشی به دیکتاتورهای منطقهای است. اما این بازی، که ظاهراً علیه ایران طراحی شده، به رژیم ایران کمک میکند. نزاع بر سر نام خلیج، نزاعی کاذب است که هیچ ارتباطی با رهایی یا بهبود زندگی مردم سواحل خلیج چه ایرانی و چه عرب ندارد.
بزرگترین خطر برای تمامیت ارضی ایران خود رژیم آخوندی است. حکومتی که با سرکوب، انزوای جهانی و ناکارآمدی، ایران را آسیبپذیر کرده، نمیتواند مدافع وطن باشد. تمامیت ارضی ایران با شعار ناسیونالیستی حفظ نمیشود، بلکه نیازمند حکومتی مردمی، دموکراتیک و پاسخگوست. رژیم با سوءاستفاده از احساسات ملیگرایانه، فعالان اقوام مختلف را سرکوب میکند و در عین حال خود را مدافع خلیج فارس نشان میدهد. این تناقض، در سراسر رفتار رژیم در ۴۵ سال گذشته موج می زند.
همزمان با رژیم ولایت فقیه، بقایای سلطنت نیز در فضای مجازی بهطور فعال وهماهنگ، بر طبل ارتجاعی جنگ عرب وفارس میکوبند. این محافل عملاً با تکرار وتشدید همان گفتمان انحرافی، در زمین ولایت فقیه بازی میکنند. آنها بهجای حمله به بنیانهای فاشیسم مذهبی ودفاع از همبستگی ملی علیه دیکتاتوری، با انتشار محتواهای قومستیز، نفرتپراکنی وبرانگیختن احساسات کور ناسیونالیستی، آگاهانه یا ناآگاهانه، مبارزه آزادیخواهانه مردم را به باتلاق نزاعهای قومیتی میکشانند. در شرایطی که خیزش مردمی بهدنبال پایانبخشیدن به سلطهٔ «شاه وشیخ» است، این جریان با تمام قوا میکوشد صحنه جنگ سیاسی را از دوگانه «آزادی در برابر استبداد» به دوگانه دروغین وبیثمر «ایرانی در برابرعرب» تبدیل کند. فاشیسم یک محتوا دارد نوع مذهبی اش با نوع ناسیونالیستی اش فرق کیفی ندارد.
مردم ایران این دجالیت و فریب ناسیونالیستی رژیم را که از پاس گل کدخدای جهان به دست آورده می شناسند. مبارزه واقعی، ومونیستی نه بر سر نامگذاری، بلکه برای سرنگونی استبداد واستقرار نظامی آزاد وبرابر است. مردم ومقاومت ونیروهای جمهوریخواه اصیل با اتحاد علیه رژیم وتمرکز بر برنامه ۱۰ ماده ای خانم مریم رجوی برای استقرار جمهوری دموکراتیک، به عنوان تنها راهی که به برچیدن نظام ولایت فقیه و ایجاد ایرانی دموکراتیک می انجامد می نگرند. این تنها راهی است که می توان از شر فاشیسم دینی وفاشیسم در زرورق ملی گرایانه نجات یافت.