نعمت فیروزی
قسمت دوم
حق مقاومت تضمین بقای خلق
وقتی قدرت، غیرعادلانه و ظالمانه عمل می کند، مقاومت تبدیل به یک وظیفه می شود. این یک فراخوان اخلاقی و سیاسی به مردم است تا در برابر خواسته ها، وسوسه ها و آثار اعمال قدرت، مقاومت کنند و بقای خود را تضمین کنند. اکثر فلاسفه قدیم و جدید هم این حق را برسمیت شناخته اند. و سرانجام و مهمتر بعد از دو جنگ جهانی، منشور ”حقوق بشر”با ۳۰ ماده ، بر خرابه ها وخون ۸۰ میلیون قربانی دو جنگ متولد شد. در مقدمه منشور، مقاومت ملت ها برای کسب حقوق سلب شده چنین برسمیت شناخته شده است: ”از آنجا که بایستهاست تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، باید به حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گماشت.”
بسیاری از صاحب نظران حقوق و شخصیت های سیاسی، سالیان است که در این رابطه سخن گفته و
می گویند و از حق طبیعی مردم برای مقاومت به هر وسیله حمایت کرده اند.
ژرژ سورل، فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی،اوایل قرن ۲۰ این ایده را رد می کند که خشونت همیشه مخرب یا مضر است و استدلال می کند که خشونت انقلابی می تواند خلاقانه و رهایی بخش باشد. سورل می گوید: وقتی ستمدیدگان در مبارزه علیه ستم و استثمار از خشونت استفاده می کند، می توان آن را از نظر اخلاقی موجه دانست. ( نقل از ویکی پدیا انگلیسی)
– لنین نوشته است: ”انقلاب و مقاومت قهر آمیز خشونت نیست، در هم شکستن خشونت سازمان یافته دولتی است.” و مائو رهبر انقلاب چین گفت: ”انقلاب شب نشینی و گلدوزی نیست. قدرت سیاسی از لوله سلاح بیرون می آید.” فرانتز فانون، مالکوم ایکس، و شخصیت های بسیاری دیگر، ازمنتقدان سرسخت خشونت پرهیزی بودند. بسیاری مخالفان استدلال میکنند که ”خشونت پرهیزی” و صلح طلبی با حاکم ستمگر، «تلاش برای تحمیل اخلاق بورژوازی بر ستمکشان است».
– نلسون ماندلا وقتی دريافت که، اعتراضات مسالمت آميز به بن بست رسيده است. شاخه نظامي کنگره ملي آفريقا را به نام (نيزه ملت) بنيان نهاد ودر الجزاير براي جنگ هاي چريکي آموزش ديد. ماندلا به کنگره ملي آفريقا گفت نمي توان با دستان خالي جلوي حمله يک حيوان وحشي را گرفت.
در سال ۱۹۸۵ به پیشنهاد «پیتر بوتا» رئیس جمهور وقت آپارتاید آفریقای جنوبی که در خواست کنار گذاشتن قهر برای مذاکره را به ماندلا داد، گفت: ” فقط انسانهای آزاد می توانند وارد مذاکره شوند. او همچنین گفت پذیرش مذاکره از سوی دولت آپارتاید بخاطر وجود همان «قهر» است. اگر قهر نبود درخواست مذاکره از سوی دولت هم نبود.”
– قانون اساسی فرانسه حق مقاومت را در برابر دولت متجاوز برسمیت شناخته: «هر گاه دولت حقوق مردم را مورد تجاوز قرار دهد، قیام و شورش برای ملت مقدسترین حقوق و ضروری ترین تکالیف خواهد بود»_(اصل ۳۵ حقوق بشر و شهروند فرانسه۱۷۹۳ )
-قانون اساسی آلمان در ماده ۲۰ بند ۴ آمده است: «همۀ آلمانیها «حق مقاومت» علیه کسانی را دارند که بخواهند نظم دموکراسی حاکم را از میان بردارند. طبق قانون اساسی آلمان، هر فرد آلمانی میتواند و حتی موظف است در دفاع از آزادی کشورش برخیزد و در برابر دشمنان آزادی مقاومت کند چنانچه راه دیگری موجود نباشد.
-استادان حقوق بین الملل بسیاری بر حق مقاومت قهر آمیز تاکید کرده اند، از جمله آنتونیو کاسی حقوقدان ایتالیایی (۱۹۳۷-۲۰۱۱) رئیس دادگاه بینالمللی کیفری یوگسلاوی سابق، حق مقاومت مسلحانه را یک قاعده حقوق عمومی میداند: «این قانون مقرر میدارد که وقتی مردمی که تحت حکومت استعماری یا اشغال خارجی هستند، و همچنین جمعیتهایی که به دلیل نژادشان در دولت نمایندگی ندارند، و حق تعیین سرنوشت انکار می شود، چنین مردم و گروه هایی از نظر قانونی این اختیار را دارند که برای تحقق حق تعیین سرنوشت خود به نیروی مسلح متوسل شوند. مردمی که حق قانونی تعیین سرنوشت دارند، حق دارند جنگی برای آزادی ملی به راه بیندازند. (کارل دویرینگ، حقوق بین الملل، هایدلبرگ ۲۰۰۴، ص ۳۴)
صرف نظر از برسمیت شناخته شدن حق مقاومت، ماهیت خشونت نیز مورد کنکاش قرار گرفته است. هانا آرنت فیلسوف آلمانی، خشونت را در تضاد با قدرت می داند و می گوید وقتی دولتی هیمنه اش می ریزد و قدرت واقعی را از دست می دهد به خشونت روی می آورد تا قدرت را بازپس گیرد اما هرچه خشونت کند بیشتر قدرت از دست می دهد. فلاسفه چپ خشونت را زاده سرمایه و جامعه طبقاتی می دانند و تا ستم طبقاتی از بین نرود خشونت دولت برای مقابله با مردم تهی دست وجود دارد. با ذکر یک مصداق عینی، گاندی در باره خشونت گفت: ”فقر بدترین شکل خشونت است”.
وقتی حاکمان ستمگر بطورعمد و با خشونت جامعه را به زیر خط فقر و در خط مرگ سوق می دهند، و آن را به برده داری جدید در قرن بیست و یکم تبدیل کرده اند، بالاتر از خشونت، وگرفتن حق زندگی مردم است. وقتی نسل کشی و کشتار جمعی مردم در داخل میهن حفظ نظام، و همین جنایت خارج از مرزها عمق استراتژی نامیده می شود، آیا با روش خشونت پرهیز برای آنها راه جنایت بیشتر باز نمی شود؟
کاوش پیشتازان بشر برای یافتن پاسخ همین دردها و رنج ها بود که به «مقاومت قهر آمیز» به اشکال مختلف در سرزمین های مختلف انجامید. ارنستو چه گوارا انقلابی محبوب آمریکای لاتین، قهر انقلابی را در الگوی کانون شورش مطرح کرد. که می تواند زمینه ساز تشکیل ارتش بزرگ ستمدیدگان شود. او گفت: «یک نیروی نامنظم که با همه کوچکی اش می تواند در یک نبرد نابرابر بر ارتشی منظم پیروز شود.» – «ما نباید به انتظار پیش آمدن موقعیت انقلابی بنشینیم چنین موقعیتی را خود می توانیم به وسیله یک کانون انقلابی پدید آوریم .» – «یک کانون شورشی کوچک می تواند به عنوان یک موتور کوچک ؛ موتور بزرگ یعنی جامعه را به حرکت در آورد.» همه این روش ها به مثابه رود، در بلوغ خود سرانجام به دریای «ارتش آزادیبخش خلق» رهنمون شد وتکمیل شد. و بدین ترتیب برای اولین بار پس از قرن ها، بشر فرودست در قرن بیستم، در مقابل ارتش سلاطین و قدرتمندان بالادستی، صاحب ارتش شد. سلاطین از دیرباز تاریخ، ارتش را در انحصار خود داشتند و به همین خاطر همیشه در تعادل قوا دست بالا را داشتند. ارتش انقلابی خلق، مسئله تعادل قوا و موازنه قدرت، بین اکثریت عظیم فرودستان و اقلیت بالادستی، را پاسخ داد. زیرا در جنگ سرنوشت، صورت مسئله پایینی ها، در هم شکستن جباریت و انحصارخشونت سازمان یافته بوده است. در کانون به کرسی نشاندن برابری وآزادی، جابجایی طرفین در «تعادل قوا» هدف بوده است. این امر با پرهیز از خشونت بدست نمی آید. با ارتش فرودستان و ستمکشان بدست می آید.
همچنان که در بالا اشاره شد، در ایران گفتمان «خشونت پرهیزی» از جانب انقلابیون سابق و پشیمان لاحق وطنی! و دنبالچه های سلطنتی استعمار، نه راه حل مبارزاتی، که «دو گانه شریک دزد و رفیق قافله» را تداعی می کند! هم می خواهند با قافله انقلاب و مردم همراه باشند و هم می خواهند در کسب منافع فردی، شریک دزدان و چپاولگران حاکم باشند. واز آن بصورت «آژیرخطر» موضعی استفاده
می کنند. یعنی هر وقت شعله قیام بالا و گفتمان قهر اوج می گیرد و جوانان بیشتری به آن روی می آورند و تشکل های شورشی رادیکال رو به تکثیر می رود، هم سو با ستمگران حاکم، آژیر خطر «خشونت پرهیزی» بصدا در می آید و جوانان را هشدار و انذار می دهند که خانواده ها مراقب فرزندان جوانان خود باشند! این در حقیقت یک سیگنال به حاکمان ستمگر است:«اگر می خواهید ماندگار باشید سر کیسه قدرت را کمی شل کنید و ما را هم به بازی قدرت راه دهید!»