ما علیه همهی مسئولان حکومتی شریک در قتل عام سال 67، اعلام جرم میکنیم!
«آی رفقایم،
خواهران و برادرانم،
که در خون یکدیگر دفن شده اید
دسته جمعی!
روزها برای دادخواهی دویده ایم
شبها بغض خویش فروخورده
تا فورانش را در ایستادگی متبلور کنیم.
امروز بیش از پیش
فلق میدرخشد
و قصههای مگو از پرده بیرون افتاده اند
شفقی سرخ در راه است
آسوده باشید رفیقانم.» «شعری از تینا. ف»
کشتار گروهی زندانیان سیاسی در تابستان سال 67، یک قتل عام سیاسی است، زیرا زندانیانی که حکم زندان داشتند و دوران محکومیتشان را سپری میکردند یا محکومیتشان به پایان رسیده بود، با حکم حکومتی و توسط «کمیسیون مرگ»، در دادگاههای غیرعلنی و ناعادلانه و بی خبر از خانوادهها به اعدام محکوم شدند و نزدیک به 5000 نفر از بهترین انسانهای مبارز را به شکل گروهی اعدام و در گورهای جمعی در خاوران، بهشت زهرا یا در دیگر گورستانهای بی نام و نشان، مدفون کردند.
بر مبنای اساسنامه دادگاه بین المللی نورمبرگ، میتوان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 را «جنایت علیه بشریت» یا «نسل کشی» قلمداد کرد و مسئولان جمهوری اسلامی شریک در این جنایت را در دادگاههای بین المللی به پای میز محاکمه کشاند. زیرا جمهوری اسلامی ایران گروههایی از زندانیان سیاسی را که حکم زندان داشتند، به شکل سیستماتیک و برنامه ریزی شده و با شکنجه و تجاوز و در دادگاههایی مخفی و ناعادلانه و در بی خبری مطلق، با حکم حکومتی، قتل عام کرد.
رژیم جمهوری اسلامی طی این بیست و هشت سال مهر سکوت بر لب زده بود تا اسرارش از پرده بیرون نیفتد، اما مادران و خانوادههای خاوران و دیگر تلاش گران عرصه دادخواهی در ایران و خارج از کشور در تمامی این سالها به اشکال مختلف تلاش کردند که با ایستادگی و دادخواهی، با این سکوت مبارزه کنند و حکومت را به پاسخ گویی بکشانند. از اعتراض و تحصن جلوی دادگستری و نوشتن دادخواست به مقامات قضایی و نهادهای رسمی تا رفتن بر سر مزار عزیزانشان و مصاحبه و نوشتن مطالب افشاگرانه و برگزاری مراسم یادبود در منازل و در خاوران و دیدار همدیگر در ایران تا افشاگری در خارج از کشور از طریق نوشتن خاطرات زندان، کتاب، مقاله، مصاحبه، برگزاری مراسم یادبود و شرکت در کنفرانسهای مختلف و غیره که نگذاشتند صدای دادخواهی در ایران خاموش شود.
با انتشار فایل صوتی آقای منتظری، مسائل عریان تر از گذشته شد. نکتهی حائز اهمیت در این فایل، شنیده شدن صدای هیات مرگ است که دیگر کسی نمیتواند آن را کتمان کند. سپس گورهای دسته جمعی در ملک آباد مشهد افشا شد. اکنون دیگر کسی نمیتواند این جنایات را انکار کند و مسئولان نظام یک به یک شروع به موضع گیری کرده اند.
– مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری!! کابینه روحانی، با بی شرمی تمام میگوید:”ما افتخار میکنیم که دستور خدا را در رابطه با منافقین اجرا کردیم”.
– صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه میگوید: “آن چه از احکام دادگاهها برحسب موازین شرعی و قوانین، انجام شده قابل خدشه نیست و حکم گروههای محارب کاملاً آشکار است.”
– هاشمی رفسنجانی این فایل را بی حرمتی به خمینی میداند و انتشار آن را محکوم میکند:” با ابراز تأسف شدید از موج جدید ایجاد شده برای حمله به امام که تقریباً در همه رسانههای معاند خارجی هم این موج ادامه دارد، خدشه دار کردن جایگاه مرحوم حاج احمد آقا و بیت معزز امام در جامعه است که نباید اجازه داد به اهداف خود برسند.”
– در جلسه مجمع تشخیص نظام در روز ششم شهریور پس از رفسنجانی، محسن رضایی و مجید انصاری – از اصلاح طلبان و از نزدیکان خانوادهی خمینی و رئیس سازمان زندانهای جمهوری اسلامی در سالهای 65 و 66 – به دفاع از کارکرد حکومت در دههی 60 پرداختند و آن چه را که مجید انصاری «تخریب چهره» امام نامید، محکوم کردند.
– حسن خمینی میگوید: “اعدامها برای حفظ انقلاب اسلامی ضرورت داشت.” دیگر نوههای خمینی، موسوی تبریزی، موسوی بجنوردی و محمد علی انصاری نیز به شکلی آشکار به جمع منتقدان آقای منتظری و حامیان کشتار سال 67 پیوستند.
– علی فلاحیان وزیر دولت رفسنجانی درباره این کشتار میگوید:” نظر امام و همهی علما این است که کسانی که علیه حکومت اسلامی شورش میکنند، حکمشان اعدام است و شکی در آن وجود ندارد. رهبر گفتند باید حکم خدا را اجرا کرد و توجهی به قضاوت تاریخ نباید بشود.”
– احمد خاتمی: “آن چه امام راحل در سال 67 صورت داد کاری فقهی، قرآنی، انقلابی و خدمتی بزرگ به ملت مسلمان ایران بود.”
– ابراهیم یزدی: “مجاهدین خلق با منتظری فرصت طلبانه برخورد کردند، به او در این باره هشدار دادیم؛ تقابل آیت الله منتظری با امام صلاح نبود.”
– علی اکبر ولایتی: “زمان وزارتم یک سفارت خانه عربی با ظاهر انقلابی در بیت آقای منتظری نفوذ کرده بود…”.
– تاج زاده میگوید: “ببخشید اما فراموش نکنید.”کی و کجا رژیم تقاضای بخشش کرده که وی چنین میگوید و از آشتی ملی حرف میزند؟ آیا با حاکمیتی که با وقاحت تمام اعدامهای سال 67 و دههی شصت را به حق میداند و همچنان سیاست حذف فیزیکی و اعدام و شکنجه و زندان با احکام سنگین برای فعالان سیاسی و عقیدتی را در دادگاههای فراقانونی اش به اجرا میگذارد و بر ادامهی این سیاستها پافشاری میکند، میتوان از آشتی ملی سخن گفت؟ تاج زاده با مصلحت اندیشی میگوید: “من از خانوادههای اعدام شدگان آن فاجعه که عضو مجاهدین خلق نبودند پوزش میطلبم…”.
و مطهری نیز با کلیت اعدامها مسئله ای ندارد و از نحوه و چگونگی اجرایش پرس و جو میکند.
در این روزها خامنه ای، روحانی، خاتمی و دیگر مسئولان نظام و اغلب اصلاح طلبان حکومتی نیز سکوت اختیار کرده اند، زیرا همهی آنها مستقیم یا غیرمستقیم در این جنایتها شریک بوده اند و میدانند هر چه بگویند، آبرویشان بیشتر خواهد رفت.
در زمان اعدامها:
– اکبر هاشمی رفسنجانی، جانشین فرمانده کل قوا، در روز پنجم مرداد 1367می گوید: “فرصت خوبی به وجود آمده که در اینجا آنها را منهدم کنیم و شرشان را کم کنیم”.
– موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی، در خطبهی نماز جمعه 14 مرداد 1367 فریاد میزند: “قوه قضائیه در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها (زندانیان سیاسی) را محاکمه میکنید؟ چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی میشوند؟”.
در اوایل انقلاب:
حسن روحانی در تیر 1359 با نطق خود در مجلس در رابطه با حوادث طبس میگوید:” ما از ارتش و دادگاه انقلاب میخواهیم که در مورد توطئه گران عجله نکنند و تحقیقات را در حد وسیع انجام دهند و ریشه یابی کنند و تقاضای من این است که توطئه گران را هنگام نماز جمعه در حضور مردم به دار آویزان کنند تا تأثیر بیشتری داشته باشد.”
ما مادران پارک لاله که داغداران خاوران نیز هستیم، علیه تمامی مسئولان حکومتی که در جنایات دههی شصت و به ویژه کشتار گروهی زندانیان سیاسی در تابستان 67 مشارکت داشته اند، اعلام جرم میکنیم و خواهان برکناری، محاکمه و مجازات همهی جنایتکارانی که بر عالی ترین مقامات قضایی و اجرایی تکیه کرده اند، میباشیم. سرزمین ما در این 37 سال عرصهی تاخت و تاز کسانی بوده که جز پلیدی و دشمنی با آزادی و عدالت و برابری چیزی به همراه نداشته اند و قوانین و دست آورد شرعی و عرفیشان نیز به غایت آزادی ستیز و تبعیض آمیز بوده است و کوچک ترین ارزشی نیز برای جان و اندیشهی انسانها قائل نبوده و نیستند و سرکوب و نیستی بشریت ره آورد وجودیشان است. آنانی که هزاران هزار جان عاشق و اندیشهی آزاد و پویا را به نابودی کشانده اند، اما دیگر بس است و باید چاره ای اندیشید.
ماهمپای مادران و خانوادههای خاوران خواهان کشف حقیقت هستیم و میخواهیم بدانیم:
1- نحوهی دقیق از تصمیم گیری تا اجرای اعدام گروهی زندانیان سیاسی چه بوده و چگونه اجرا شده و آمران و عاملان این کشتار چه کسانی بوده اند؟
2- بر مبنای کدام قانون و به چه جرمی، زندانیانی که حکم زندان داشتند، گروهی محاکمه شده و اعدام شدند؟
3- چرا محاکمه زندانیان سیاسی پشت درهای بسته انجام شده است؟
4- چرا نزدیک به پنج ماه از منع ملاقاتها تا دادن ساکها، خانوادهها را در بی خبری مطلق نگاه داشتند؟
5- تعداد دقیق و اسامی کشته شدگان دهه شصت و تابستان 67 به طور رسمی اعلام شود؟
6- اعدام شدگان در کجا و چگونه به خاک سپرده شده اند؟
7- وصیت نامهی اعدام شدگان کجاست؟
8- چرا خانوادهها حق برگزاری مراسم آزادانه را ندارند؟
9- چرا درب خاوران بسته شده است و ماموران جلوی حضور خانوادهها را میگیرند؟
10- چرا چندین بار خاوران و دیگر گورستانهای بی نام و نشان زیر و رو شده است؟
و ….
ما همچنین از آقای احمد منتظری که این نوار را (هرچند با تاخیر بیست و هشت ساله)، ولی جسورانه در اختیار مردم قرار داده تا به کشف حقیقت یاری رساند، قدردانی میکنیم و از مسئولان حکومتی میخواهیم که از فشار و پرونده سازی در مورد ایشان دست بردارند، زیرا ما و بسیاری از خانوادهها و دادخواهان در برابر فشارهای حکومت به ایشان یا هر فرد دیگری که بخواهد «مستند» به کشف حقیقت یاری رساند، خواهیم ایستاد.
ما باز هم از آقای احمد منتظری یا دیگر افراد جدا شده از حکومت که مدعی اند مسئولان جمهوری اسلامی جنایتکارند و از همراهی خود با این حکومت ابراز پشیمانی میکنند، میخواهیم که برای کشف حقیقت به خانوادهها و دادخواهان یاری رسانند و اطلاعات خود در مورد پنهان کاری جنایتهای جمهوری اسلامی را افشا کنند، بی تردید ما نیز از این اقدامهای جسورانه و مردمی استقبال خواهیم کرد.
حقِ دانستن حقیقت و دادخواهی بدیهی ترین مطالبهی خانوادهها و ما دادخواهان است که پیگیرانه آن را دنبال میکنیم.
مادران پارک لاله ایران
21 شهریور 1395