نعمت فیروزی
دیکتاتوری که بتواند مردم را با رعب، جوگیر و افسون و منفعل کند، اگر چه کمی عمرش را طولانی میکند، اما سرنگونی خودش را تضمین میکند. دیکتاتوری که بتواند مردم خود را وادار کند که او را تحسین کنند، دوام بیشتری خواهد داشت. دیکتاتوری که بتواند از خودش اپوزیسیون درست کند و با قبول فحش و فضیحت به خودش صف اپوزیسیون را شخم بزند و مرزها را درهم بریزد، از دو دیکتاتور فوق بیشتر عمر میکند. دیکتاتوری که همه ترفندهای بالارا با هم بکار گیرد علاوه بر طول عمر حاکمیت، برگ جدیدی بر نگرش ماکیاولیسم به قدرت افزوده است. کارکرد ضد انقلابی آخوندهای فاشیست حاکم بر میهن در مقیاس کلان، بر این الگو تکیه دارد. بسته بندی موجوداتی و ارسال به خارجه به عنوان مخالف، که هرکدام در جایی علیه اپوزیسیون اصلی نقش آفرینی کنند، برآمده از این الگوی حفظ قدرت است.
در شرایطی که دمکراسی های غربی در برابر آخوندهای فاشیست در حال عقب نشینی هستند و بخاطر مشکلات اقتصادی، حقوق بشر مردم ایران را به نفع تجارت نادیده میگیرند، بی دلیل نیست که این دمکراسی ها، مهد و کشتزار خوبی برای قلمه زدن و تکثیر انواع رنگارنگی از آدم ها و محفل های اپوزیسیون نما شده اند. این کار البته منافع دوجانبه دارد از یک سو از مابهتران غربی، با بهانه اینکه رژیم ایران اپوزیسیون منسجمی ندارد، به تجارت خود با شیطان مشروعیت می دهند، و از سوی دیگر دیکتاتور بدین وسیله به تفرق و پراکندگی اپوزیسیون دامن می زند. این پروژه ایی بود که فاشیسم دینی با یاری بقایای سلطنت در قیام ۱۴۰۱ تحت عنوان «منشور» پیش بردند و مهره های امنیتی و سلبریتی خود را لایه لایه در اطراف آن «ژن برتر» چید تا در ساختن آلترناتیو فیک نقش خودشان را ایفا کنند اگر چه در ساختن آلترناتیو فیک، با شکست مواجه شدند، اما متاسفانه موفق به خاموش کردن قیام شدند. پس از این شکست، رژیم، ماموریت مزدوران خود را در خارجه، حول دو محور تعریف کرده است:
-یکم. حمایت از راه اندازی محفلی تحت نام جمهوریخواهان سلطنتی در حمایت از رضا پهلوی، برای سرپا کردن مجدد او.
-دوم. بالابردن ولوم شیطان سازی علیه مجاهدین و گسترش دامنه آن تا فحاشی علیه شخصیت های مستقل و مبارز در جبهه خلق.
هدف از ماموریت دوم این است که می خواهند قیمت با شرافت زیستن و مبارزه کردن را بالا ببرند. بویژه آنها که در کمپین شیطان سازی رژیم ضد مجاهدین، افشاگری و بیان واقعیت میکنند. آنها مانندکفتارها، به روش گروهی حمله و فحاشی میکنند تا به گمان خود، آنان را منفعل و یا از میدان به در کنند. هارترین باند کفتارهای ولایت در خارجه موسوم به باند ایرج مصداقی است که در حال حاضر با ماسک مضحک «جمهوریخواه سلطنت طلب»! بین «سر مار و دم گاو» (۱) نقش سرگروه را به عهده دارد.
بسیاری از فعالان سیاسی به دیده حیرت به او و رفتار سیاسی اش نگاه می کنند و برایشان غیر قابل تحلیل است و نمی دانندکه او با چه نگرشی به این شرارت های سیاسی مبتذل دست می زند؟ واقعیت این است که او به لحاظ فردی همجوشه ایی از توهم خود بزرگ بینی، کینه و هیستری ضدیت با مجاهدین است. به این ترکیب باید مزدوری رژیم آخوندی را هم افزود. تصور برآیند این همجوشی سه گانه البته سخت است و غیر قابل پیش بینی! برای فهم میزان کینه و هیستری او لازم است شکست در ماموریت نفوذ را هم اصافه کنید، پر واضح است که با موجودی روبرو می شوید، که هیستری را به توان هزار رسانده است. کمتر نمونه ایی مثل او می توان در دیگر جنبش ها سراغ گرفت. مشابه ندارد و خودش مثل خودش است. احتمالا در آینده اسم خودش معادل ماهیتش مصطلح شود! همچنان که «یهودا» در ادبیات جهان معادل «خائن» بکار می رود.
فلاسفه توهم را بریدن از واقعیت تعریف کرده اند، و توهم خود بزرگ بینی را ویرانگر و شر انگیزترین توهمات می دانند.(۲) و آن را دشمن و مانع اصلی اخلاقی زیستن می دانند.(۳) البته بحث اخلاق در رابطه با مصداقی مفهومی لوکس است. تیپ و شخصیت او نازل تر از این است که با مقیاس اخلاق که برای فضایل آدمی است، قضاوت شود، همچنانکه بحث حقوق بشر با رژیم ضد بشری آخوندها بحثی لوکس است. او برای پخش توهماتش هر رطب و یابسی را به هم می بافد. یک فاکت می تواند در این باره روشنگر باشد: دریکی از جلسات در آلمان، در حالیکه بعد از یک ساعت تلاش، می خواست با پاشنه کش «بیزینسمنی» در ذهن مستمعین با هوش اش! جا بیندازد: که «رضا پهلوی تنها گزینه برای رهبری و گذار از رژیم! است بدلیل اینکه بیزنسمن است!!» (۴) (لابد خواسته از کاندیداتوری ترامپ الگو برداری کند!)، یکی از عشاق سینه چاکش که بدو اقتدا کرده! از او خواست که خودش حزب درست کند و رهبری و هدایت، جنبش را بدست بگیرد!
او بدلیل ماموریتی که دارد به هرکس که مخالف او باشد و بویژه واقعیتی را در باره مجاهدین بیان کند، همچون دیوانه ها به روی او چنگ می کشد و به صورت هیستریک، فحاشی می کند. تازه ترین نمونه نفرت و لجن پراکنی هیستریک علیه آقای بهرام رحمانی و خانم زینت میرهاشمی است که علیه کمپین شیطان سازی از مجاهدین با عنوان کودکان اشرف موضع شرافتمندانه گرفته و به روشنگری پرداختند.(۵) و(۶) برغم اینکه صفت رذیله «توهم» در او سخت جولان می دهد، اما باید در میزان توهم او کمی تخفیف داد و به اشتباه نیفتاد که عامل اصلی بی دنده و ترمز بودنش، توهم او نیست بلکه در ماهیت مزدوری، وشکست خوردگی در نفوذ است!
بعضی از روان شناسان معتقدند باید برای اینکه فرد متوهم را متوجه اوهامش کنید، واقعیت را پیش چشمانش قرار دهید تا سرش به سنگ واقعیت بخورد و متوجه شود. با توجه به اینکه توهم مصداقی تک عنصری نیست و با مزدوری ترکیب ناگسستنی دارد، بنا بر این بی مایه فتیر است!
داستان این نفوذی شکست خورده نمونه ایی از عفونت عمیق دمل چرکینی است که در پیکر اپوزیسیون، بهشکل یک غلام تشنه به خون، سر باز کرده است. نقل است از کتاب کلیله و دمنه که: «متقدمان در حوادث جهان هيچ حكمت ناگفته رها نكرده اند كه متأخران را در انشاي آن رنجي بايد. اين سخن از بزرگان رسيده كه «پرده حيا را بردريد تا بر هر مكر و زشتي و خیانت مجاز شويد». و او سالیان است در مهد بورژوازی چگونگی بی حیایی و پرده دری را تلمٌذ (شاگردی) میکند.
پا ورقی
۱-«سر مار بودن بهتر از دم گاو بودن است.» ضربالمثل ایتالیایی
۲ -خانم سیمون وی فیلسوف فرانسوی
۳-خانم آیریس مرداک فیلسوف و رمان نویس بریتانیایی
۴-البته او می داند که آخوندهای فاشیست در بیزنسمنی گوی سبقت را از رضا پهلوی ربوده اند و اگر بنا باشد معیار رهبری بیزینسمنی باشد آخوندها رضا پهلوی را در جیب عبای خود دارند! رضا پهلوی بهانه است باقی ماندن نظام نشانه است!
۵-لینک مقالات آقای بهرام رحمانی و خانم زینت میرهاشمی: