با نزدیک شدن به 7 اسفند 1394، روز انتخابات پنجمین دوره از مجلس خبرگان رهبری (مجلس وحوش نظام) و انتخابات دهمین دوره از مجلس شورای اسلامی (مجلس ارتجاع) تضادها و درگیری های جناحی میان باند ولایت فقیه و باند رفسنجانی – روحانی حادتر و رو در روتر شده است.
علت اصلی این شمشیر از رو بستن را باید در بیت العنکبوت خامنه ای جستجو کرد و برای درک بهتر آنچه که در اتاق فکر خامنه ای می گذرد، باید به دوران احمدی نژاد و بندبازی های سیاسی بین المللی رحیم مشایی برگردیم و نطقه آغازمان را از آنجا شروع کنیم تا ببینیم چرا خامنه ای دیگر به باند رفسنجانی و روحانی نیازی ندارد و نمی خواهد هژمونی را بدستشان بدهد.
حدود 2 سال قبل از پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ارتباط رژیم با آمریکایی ها به شکل نزدیک تر از گذشته برقرار شد و پیش برنده این خطوط هم رحیم مشایی و لابی های رژیم در آمریکا بودند. اگر چه طرح نزدیکی و برقراری ارتباط با آمریکا را خود خامنه ای طراحی کرده بود. اما خامنه ای بسرعت متوجه شد که نه تنها احمدی نژاد آدم اینکار نیست بلکه اگر نور چشم وی و باند ولایت یعنی سعید جلیلی هم از صندوق های رای بیرون بیاید و رئیس جمهور منتخب باند ولایت شود، نیز کاری به پیش نخواهد برد.
خامنه ای بخوبی می دانست که شرایط تحریمها، جامعه را شکننده کرده است و جام صبر مردم نیز رو به لبریز شدن است، بخصوص که مردم قیام خونین 88 را نیز پشت سر گذاشته و طلسم ولایت فقیه نیز در جامعه شکسته است. خامنه ای بخوبی اشراف داشت که تنها جناح “نرم سر” حاکمیت می توانند اعتماد غربی ها را به خود جلب کنند و با فریبکاری های خاتمی گونه اش، مردم را نیز فریب دهد. پس خامنه ای می بایستی در انتخابات ریاست جمهوری 1392 جناحی از درون حاکمیت را از کوزه در بیاورد که هم پیچیده تر از احمدی نژاد باشد و هم چرب زبانتر بوده و با دروغگویی، فریبکاریهای و وعدهای پوشالی پاسخ نیازهای بخشی از جامعه را داده و به این شکل گروهی را مردم را نیز در انتخابات ریاست جمهوری به صحنه بیاورد و از سوی دیگر نیز بتواند با چرب زبانی ها و به تاراج دادن اموال ملی، اعتماد غربی ها و بویژه آمریکایی ها را نیز برای ایجاد یک توافق هسته ای – که خطر جنگ را از سر نظام بگذراند – به خود جلب کند.
از اینرو خامنه ای، پذیرفت که شیخ فریدون (روحانی) را که پیشتر با غربی ها مراودات خوبی در دوران آخوند خاتمی داشته و نیز یک فرد اطلاعاتی و حیله گر نیز هست از صندوقهای رای بیرون بیاورد. از سوی دیگر نیز خامنه ای که رفسنجانی را در ارتباط با مواضع اش در قیام خونین 88 به نفع باند مغلوب، عاق کرده و او را در خمره اش گذشته بود، به یکباره با پذیرفتن روی کار آمدن آخوند روحانی، برای بیشتر رنگ کردن بخشی از مردم و غربی ها، رفسنجانی را نیز از کوزه در آورد و در مراسم تحلیف آخوند روحانی، در کنار خود نشاند.
باند رفسنجانی – روحانی نیز توانست با خیمه شب بازی های قفل و کلیدی و وعدهای دروغین و توخالی به مردم ایران، سرانجام پس از بیش از 2 سال برجام را به سرانجام برساند و توافق هسته ای نسبی میان رژیم و غربی ها و بویژه آمریکایی ها برقرار شود.
اما مسئله ی اصلی و اوج بی سابقه ی جنگ گرگها برای حذف یکدیگر در نظام ضد مردمی جمهوری اسلامی از همین نقطه آغاز می شود یعنی پس از پایان توافق هسته ای.
باند رفسنجانی – روحانی با کسب این پیروزی – یعنی توافق هسته ای – حالا خواهان سهم بیشتری از قدرت هستند. آنها هم سهم بیشتری در مجلس شورای اسلامی (مجلس ارتجاع) می خواهند و هم هژمنی مجلس خبرگان رهبری ولایت فقیه را.
رفسنجانی، چنانچه که بارها اشاره کرده است خواهان شورایی کردن ولایت فقیه است. چرا که هم خامنه ای پا به گور است و برایش جایگزینی نیست و هم اینکه اگر زنده هم بماند باید هژمونی کنونی از دستش خارج شود. غربی ها و بویژه آمریکا نیز همین تمایل را دارند.
چنانچه که در مطالب پیشتر گفته ام، غربی ها جمهوری اسلامی را می خواهند، اما یک جمهوری اسلامی با جناح “نرم سر” و بی شاخ و دم که برایشان در منطقه نه تنها خطری نباشد بلکه اهرم پیش برنده ی اهدافشان باشد.
چنانچه که آقای اوباما نیز رسما با چشمک و چراغ به رفسنجانی اعلام کرد: باید با افرادی که خاطرات تاریخی در ایران دارند، رابطه برقرار کنیم.
از سوی دیگر خامنه ای نیز که اشراف کامل به شرایط موجود دارد، نه تنها نمی خواهد مجلس را بدست باند رفسنجانی – روحانی بسپارد و یا هژمونی مجلس خبرگان رهبری را به رفسنجانی بدهد، بلکه بر این باور است که کارش با باند رفسنجانی – روحانی رو به پایان است و بایستی شرایط حاکمیت را به تک پایگی برگرداند و از ادامه شقه بودن حاکمیت جلوگیری کند.
در نتیجه باند رفسنجانی – روحانی یا باید با از میدان بیرون شدن به تدریج خانه نشین شوند و یا در غیر این صورت یک جراحی بزرگ سیاسی در درون نظام انجام گیرد.
درگیری های فیزیکی اخیر بین باندهای ولی فقیه و باند رفسنجانی – روحانی و دستگیری روزنامه نگران باند “اعتدالگرا” حاکی از آن است که خامنه ای نمی تواند باند رقیب را خانه نشین و یا گوشه نشین کند. پس باید با مغلوب کردن آنها در انتخابات اسفند ماه 1394 به تدریج و حداکثر تا انتخابات ریاست جمهوری 1396 آنها را کاملا حذف کند.
بر اساس آمارهای حکومتی بیش از 20 میلیون نفر از مردم ایران زیر خط فقر و حدود 10 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند. بر اساس آمار مجلس شورای اسلامی (مجلس ارتجاع) آمار بیکاران در ایران 10 میلیون نفر است. حال آنکه آمارهای واقعی بسیار شکننده تر از این حرفهاست.
حالا با اوج گیری بی مانند جنگ گرگها و نیاز خامنه ای به یک جراحی بزرگ در درون حکومت طی یک سال و نیم آینده، اگر دهها میلیون مردم نا امید شده از تغییرات اقتصادی در ایران بعد از توافق هسته ای را هم به عنوان یکی از اصلی ترین پازلها – صرف نظر از مسائل خفقان سیاسی و اجتماعی – وارد کنیم و بپذیریم که دیگر نه تنها این مردم چیزی برای از دست دادن ندارند، بلکه از فریبکاری ها و دروغگویی های جناحین حاکمیت نیز بیزار شده و برای تغییرات زیربنایی از تمامیت این نظام عبور کرده اند، چه تصویری برای ما ترسیم می شود…
شرایط پیش رو این ضرورت و وظیفه تاریخی را بیش از پیش در مقابل تمامی نیروهای سرنگونی طلب می گذارد که می بایستی با تکیه بر یک مخرج مشترک – که همانا منافع ملی ایران و سرنگونی تمامیت باندهای غالب و مغلوب نظام اهریمنی جمهوری اسلامی است – به یک همبستگی ملی و یک اتحاد فراگیر روی بیاورند تا بتوانند ایران و ایرانی را از چنگال اهریمنان و ضحاکان حاکم برهانند.
مجتبی فتحی
13 آذر 1394
4 دسامبر 2015