در ارتباط با رشادتها، مقاومتها و ایستادگی های زندانیان سیاسی بند 350 اوین در پی یورش و هجوم وحشیانه پاسداران و جلادان به این عزیزان و مضروب کردن آنان و اعتصاب غذای قهرمانه این اسیران دربند، مطالب بسیار زیادی نوشته شده و بسیار نیز گفته شده است.
هدف بنده در اینجا این است که از منظری کاملا متفاوت به این موضوع نگاه کرده و آن را بررسی کنیم.
آنچه که در روز پنج شنبه 28 فروردین در پی حمله به زندانیان سیاسی بند 350 اوین رخ داد و تبعات گسترده داخلی و بین المللی آن در واکنش به این جنایت را باید نقطه عطفی در تقابل بین مقاومت مردمی و جنایات رژیم دانست.
بازرسی غیر معمول و وحشیانه بند 350 اوین و مقاومت زندانیان سیاسی این بند، مسئله ای خلق الساعه و خودبخودی نمی تواند باشد. هم رژیم می دانسته که دست به چه کاری دارد می زند و هم زندانیان سیاسی مقاوم این بند از مقاومتشان تحلیل داشته اند.
ولی فقیه درمانده نظام در روز اول فروردین 1393 در مشهد خطوط سرکوب وحشیانه – برای بستن کوچکترین روزنه ها در جامعه را – ترسیم کرده و می گوید: در مورد مسئله آزادی که از شعارهای انقلاب ما بوده است، ما خطوط قرمز داریم و در مقابل کسانی که با ولنگاری، استفاده از هنر، بیان و….بخواهند از خط قرمز ما رد بشوند برخورد خواهیم کرد. مثلا ما نمی توانیم با کسانی که توزیع کننده مواد مخدر هستند و مردم را آلوده می کنند هیچ برخوردی نکنیم.
درطول ماههای گذشته نیز خامنه ای به صراحت گفته است که اگر در مورد مسئله اتمی عقب نشینی کنیم، مسئله بعدی رعایت حقوق بشر در ایران می شود و به آن نیز ختم نمی شود. اظهارات خامنه ای در روز اول عید دقیقا در ارتباط مستقیم با طرح موضوع رعایت حقوق بشر از سوی فعالین مدنی و سیاسی در داخل و نیز از سوی غربی ها و بطور مشخص آمریکا، دارد.
در پی طرح موضع رعایت وضع حقوق بشر در ایران – به موازات مذاکرات اتمی – در 14 فرودین 1393 قطعنامه ی راهبردی اتحادیه اروپا تصویب می شود. در این قطعنامه، اتحادیه اروپا مستقیما بر روی رعایت وضع حقوق بشر در ایران تاکید کرده و خواستار باز کردن دفتری در تهران برای نظارت بر وضع حقوق بشر می شود.
این قطعنامه با عکس العمل هیستیریک و هراس آلودی از سوی راس تا ذیل حاکمیت ولایت فقیه روبرو می شود. خامنه ای برای اینکه نظرش را در این باره گفته باشد امام جمعه هایش را به میدان میفرستد و بطور مثال امام جمعه تهران، آخوند موحدی کرمانی به میدان آمده و می گوید: دولت و ملت ایران به آنها ( اتحادیه اروپا) اجازه نخواهند داد در امور داخلی کشور ما دخالت کنند…. اینها ( آمریکا و اروپا) با این درخواستها رسما می گویند قصد دارند در ایران برای براندازی برنامه ریزی کنند….ما اجازه نمی دهیم که یک لانه جاسوسی دیگر در ایران باز شود….
سپس در همین نماز جمعه با تحریک آخوند موحدی کرمانی شعار « مرگ بر اروپا » داده می شود.
جناح مغلوب و باند رفسنجانی اما با پدیده باز شدن دفتری از سوی اتحادیه اروپا در تهران برخوردی مثبت کرده و نگاهی متفاوت نسبت به باند ولایت فقیه نشان می دهد. بطور مثال علی خرم، نماینده سابق رژيم در دفتر اروپايی سازمان ملل، از جناح رفسنجانی به روزنامه حکومتی مردمسالاری می گوید: اين اقدام می تواند به نفع ايران باشد زيرا اعتبار تهران را در جامعه جهانی بالا می برد.
در پی تصویب قطعنامه راهبردی اتحادیه اروپا، مقاومت ایران نیز که همواره بر روی نقض حقوق بشر در ایران تاکید می کرده است، رسما هر نوع مذاکره و معامله از سوی طرف حسابهای غربی با ایران را مشروط به رعایت حقوق بشر در ایران اعلام می کند.
در تاریخ 20 فروردین 1393 در مطلبی که از سوی زندانیان سیاسی در سایتهای فعالین حقوق بشرمنتشر، سال 1393 سال حقوق بشر در ایران اعلام می گردد. به عبارتی بهتر زندانیان سیاسی مقاوم شرایط داخلی و فشارهای بین المللی را به خوبی تحلیل کرده و نظر خودشان را اعلام می کنند.
حالا توپ در زمین خامنه ای و باند ولی فقیه نظام بحران زده است یا باید در گوشه رینگ قرار گرفته و مستمرا عقب نشینی کنند و یا به شیوه دیرینه فرار به جلو دست به تاتکتیکی جدید بزنند.
خامنه ای خطوطش برای حفظ نظام را در اولین روز سال 1393 در مشهد مشخص کرده است. او به خوبی میداند که هر نوع عقب نشینی در چهارچوب رعایت وضع حقوق بشر در ایران از سوی نظام با باز شدن فضای سیاسی، بالا رفتن مطالبات مردمی و فروپاشی نظام ولایت فقیه اش رو برو خواهد شد.
پس خامنه ای باید در یک مانور تاتکتیکی که استراتژی بستن جامعه را هموار می کند پیامی برای غربی ها و باند رفسنجانی از یک سوی و از سوی دیگر برای مردم و مقاومت ایران بفرستد. از اینرو باند ولایت فقیه تصمیم می گیرد تا با حمله وحشیانه به زندانیان سیاسی و مجروح و مضروب کردن این قهرمانان برای بستن جامعه، از نقطه امید مردم و سمبلهای مبارزاتی اشان – یعنی زندانیان سیاسی – شروع کند.
به هیچ وجه خارج از ذهن نیست که تصور کنیم که باند ولایت فقیه طرح و برنامه مشابهی برای زندانیان سیاسی در زندانهای دیگر نیز داشته است.
اما عکس العمل به موقع خانواده های زندانیان سیاسی، فعالین سیاسی و مدنی در داخل و خارج از کشور و نیز محکومیت های سازمانهای مدافع حقوق بشر، به شکل خارج از انتظاری رژیم راغافلگیر کرد.
تا جایی که وقتی رژیم دید فیلم منتاژ شده دروغینی که در ارتباط با مقاومت زندانیان سیاسی – که در تلویزیون رژیم نشان داده اند تا از زندانیان سیاسی در افکار عمومی شیطان سازی کنند – اثری در مردم نداشته است، سر دژخیم محسنی اژه ای جنایتکار به میدان آمده و به شکل ابلهانه و مضحکی می گوید که دلیل حمله به زندانیان سیاسی این بوده است که میخواستند مشروب درست کنند!
اما زمانی هم که رژیم می بیند که در مقابل افکار عمومی و بین المللی حرفی برای گفتن ندارد، تمامی زندانیان در اعتصاب غذا را از انفرادی به بند 350 اوین انتقال می دهد. این عقب نشینی رژیم گویای شکنندگی، تزلزل و عدم یک دست بودن حاکمیت می باشد.
عکس العملهای نظام پلید جمهوری اسلامی نسبت به مسئله حقوق بشر و آنچه که در زندان اوین پیش آمد و عقب نشینی رژیم در پی واکنشهای داخلی و جهانی، گویای این است که «رعایت وضع حقوق بشر در ایران» بشدت پاشنه آشیل رژیم شده است و نظام ولایت فقیه را به وحشت انداخته است.
تا آنجایی که به تمامی نیرهای انقلابی، سرنگونی طلب و آزادیخواه در داخل و خارج از کشور بر میگردد، باید در فاز کنونی یک جبهه و یک جنبش هماهنگ و با تمامی قوا ایجاد کرده و بر پاشنه آشیل رژیم کوبیده و خواستار رعایت وضع حقوق بشر در ایران شد.
نظام اهریمنی جمهوری اسلامی در تمامیت خود بشدت ضعیف و شکننده شده است. ایران در شرایطی حساس و تاریخی قرار دارد. باید بپاخیزیم و در یک همبستگی ملی و اتحادی نو در راستای سرنگونی نظام پلید جمهوری اسلامی، متناسب با شرایط پیش رو گام برداریم.
قیامها و خیزشهای قهر آمیز در کمین نظام پلید جمهوری اسلامی می باشند. بستر یک انقلاب توده ای در حال آماده شدن است و چشم انداز سرنگونی نظام ولایت فقیه روشن تر از هر زمان دیگر به دید می آید.
شاعر نامداری از داخل ایران چه بجا، برحق و زیبا در ارتباط با شرایط و وضعیت رژیم می گوید، که:
زمانی می هراسید از تجمع های میلیونی…
ولی امروز روز از تک تک افراد می ترسد
………..
گذشت آن دوره ای که می رمید آهو ز صیادان
کنون از سایه خود نیز هر صیاد می ترسد
……….
زمانی می رمید از چوب و باتوم آنکه می فهمید
ولی حالا چماق از کله پر باد می ترسد
………
نمی ترسد دگر شمشاد از داس و تبر، زیرا
که امروزه تبر از قامت شمشاد می ترسد….