در آستانه 16 آذر روز دانشجو
بخش اول مقاله به تاریخچه جنبش دانشجوئی از آغاز تا سرنگونی حکومت شاه اختصاص داشت که در آن به سر فصل تاریخی ” 16 آذر ” و شهادت بزرگ نیا ؛ قندچی و شریعت رضوی در این روز و همچنین به ارتقاء کیفی این جنبش ــ در سال 1350 ــ به جایگاهِ انعکاس دهندگی صدای پیشتاز انقلابی و سکویی برای پرش به درون سازمانهای انقلابی ؛ اشاره کردم و در مورد ویژگیهای جنبش دانشجوئی هم نوشتم ؛ جنبش دانشجوئی همواره جوهره ای ملی داشته و خواستهای ملی و دمکراتیک مردم ایران را نمایندگی کرده است و امروزه دانشجویان نسبت به گذشته پلورال تر فکر میکنند و نسبت به مخالفان فکری خود از مدارای بیشتری برخوردارند و مستقل تر از باورهای ایدئولوژیک عمل میکنند . و ….. اکنون ادامه مقاله
د ــ جمهوری اسلامی و جنبش دانشجوئی :
بعد از پیروزی انقلاب 22 بهمن 1357 ؛ بخش گسترده ای از جنبش دانشجوئی بدلیل اعتماد بی شائبه ای که در آن دوران نثار خمینی ملعون و دار و دسته آخوندها می شد ــ کما اینکه قریب باتفاق روشنفکران و گرایشات سیاسی گوناگون در سالهای اول انقلاب در چنین دامی گرفتار شدند ــ به خدمت استبداد دینی در آمد و آلت فعل نظام شدند ؛ تا جائی که حتی در سرکوبی جریانات معترض دانشجوئی مشارکت نمودند و با همکاری عناصر حزب اللهی و سایر مزدوران رژیم ــ در دانشگاه ــ به شناسائی و دستگیری دانشجویانِ معترض مبادرت ورزیدند . دورانی ولو کوتاه اما تلخ و تاریک در حیات جنبش دانشجوئی کشور .
دوران آزادیِ نسبی و فضای باز سیاسیِ دو سال اول انقلاب معروف به بهار آزادی و بقول مجاهدین و انقلابیون ” فاز سیاسی ” ؛ برای دانشگاهها حتی از جامعه هم کوتاهتر بود . خمینی از همان ابتدای حاکمیت ننگین و نکبت بار خود ؛ دانشگاهها را نشانه تیر زهر آگین خود گرفت و پس از تحکیم پایه های حکومت استبدادی ؛ زمینه را برای پاکسازی دانشگاهها فراهم کرد و بعد در اردیبهشت 1359 با یورش چماق بدستان خط امامی و اوباشان بسیجی و حزب اللهی به بهانه ” انقلاب فرهنگی ” دانشگاههای کشور را به مدت 3 سال بست .
دشمنی آشکار خمینی و دار و دسته آخوندها با دانشگاه ؛ ریشه در ماهیت عقب مانده و قرون وسطائی آنها و تناقض شدید این ماهیت با علم و دانش و آزادیخواهی داشت که به سرعت و در همان شروع حاکمیت این رژیم ؛ آشکار شد . خمینی که تا پیش از انقلاب میگفت ” ما هرچه داریم از دانشگاهیان عزیز داریم ” پس از بقدرت رسیدن تغییر عقیده میدهد و در اول اردیبهشت 1359 خطاب به طلاب حوزه گفت :
دانشگاههای ما ؛ دانشگاههای استعماری است . دانشگاههای ما برای ملت مفید نیست …. من آن تصمیمی را که ” شورای انقلاب ” گرفته اند راجع به تصفیه دانشگاهها و …… پشتیبانی میکنم .
اما از طرف دیگر از همان فردای پیروزی انقلاب ؛ بخشی از جنبش دانشجوئی در مقابل خیانت خمینی به آرمانِ آزادی و نقض تعهداتش به مردم و کشور ؛ نه تنها ساکت نماندند بلکه با حمایت از نیروهای مترقی و آزادیخواه به مقابله با ارتجاع حاکم پرداختند و با مبارزه ای سیاسی و افشاگرانه با ارتجاع و واپس گرائی ؛ به کابوسی دهشتناک برای رژیم آخوندها تبدیل شدند . خمینی برای مقابله با این کابوس بود که علاوه بر سرکوب و زندان و اعدام دانشجویان با توطئه ” انقلاب فرهنگی ” ؛ دانشگاههای سراسر کشور را تعطیل نمود .
یکم ــ انقلاب فرهنگی :
از آنجا که خمینی میدانست ؛ دانشگاهها اولین جائی خواهد بود که در مقابل یکه تازیهای او خواهد ایستاد و دانشجویان تسلیم استبداد دینی آخوندها نمی شوند و همچنین میدانست که با وجود دانشگاههای مستقل ؛ او نخواهد توانست قدرت مطلقه خود را بر مردم ایران تحمیل نماید ؛ تصمیم گرفت از همان ابتدا ؛ با فتح این سنگر راه سلطهِ مطلقه خود را هموار نماید .
پروژه کودتای فرهنگی معروف به ” انقلاب فرهنگی ” از روز 29 فروردین 1359 با تهاجم پاسداران و چماقداران حزب اللهی به دانشگاه تبریز ــ بعد از سخنرانی تحریک کننده هاشمی رفسنجانی ــ ؛ کلید خورد و بعد برای مهار و حذف گرایشات نا همسو و تصفیه و پاکسازی دانشجویان دگر اندیش در همه دانشگاههای کشور ادامه پیدا کرد .
دانشجویان در مقابل تاخت و تاز مهاجمین ــ چماقداران حزب اللهی ــ قهرمانانه مقاومت و ایستادگی نمودند . یک قلم ؛ دانشگاه تهران بعنوان دژ اصلی مقاومت بعد از بشهادت رسیدن 17 دانشجو و زخمی شدن بیش از هزار نفر دیگر به تصرف اوباشان رژیم در آمد . در دانشگاههای دیگر نیز وضع بهمین صورت بود . در روزهای اول تسخیرِ دانشگاههای دیگر کشور ؛ حدود 38 دانشجو کشته و بیش از 300 نفر زخمی و صدها نفر بازداشت شدند .
اما هدف انقلاب فرهنگی چه بود ؟! هدف انقلاب فرهنگی همچنان که بعدا” در نوار مربوط به ” حسن آیت ” ــ نماینده وقت مجلس آخوندی و دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی ــ افشا شد در یک کلام تسلط ” حوزه علمیه ” بر دانشگاهها بود . و بهمین منظور بعد از تعطیلی 3 ساله دانشگاهها اقداماتی برای تبدیل دانشگاه به بخشی از حوزه علمیه صورت گرفت ؛ از جمله :
1) موج گسترده اخراج و دستگیری دانشجویان مبارز و غیر خودی ؛ تصفیه و بازنشستگی اجباری و دستگیری اساتید نا همسو و یا وابسته به طیف های سیاسی
2 ) ایجاد ارگانهای جاسوسی و تفتیش عقاید برای گزینش دانشجویان جدید
3 ) اختصاص رسمی نزدیک به 50 در صد سهمیه دانشگاهها به مزدوران بسیجی و معلولان جنگ ضد میهنی با عراق
4 ) گماشتن آخوندهای جنایتکار رژیم در رأس امور دانشگاهها و آموزش عالی و ورود آنان به دانشگاه تحت عنوان مدرس
5 ) یکدست سازی ایدئولوژیک و فرهنگی دانشگاهها با حذف بعضی رشته ها و دروس ؛ تغییر محتوای بعضی از کتب درسی و تدوین کتب جدید .
بدنبال انقلاب فرهنگی و تغییراتِ پیامد آن ؛ بعلت پاکسازی استادان فرهیخته و اندیشمند دانشگاهها و مراکز عالیِ آموزشی و جایگرینی با آخوندهای بیسواد و عقب مانده ؛ سطح علمی و آموزشی دانشگاهها به پائین ترین حد خود رسید ؛ امری که برای خمینی و آخوندهای ضد علم و دانش ؛ اصلا” امر مهمی نبود .
اما علیرغم یورش وحشیانه به دانشگاهها و همه اقدامات سرکوبگرانه و تعطیلی سه ساله دانشگاه ها ؛ نه تنها طرح ” وحدت ” روحانی و دانشجو ” و یا ” حوزه و دانشگاه ” با شکست مواجه شد ؛ بلکه خیال خمینی هم از تهدید دانشگاه و دانشجو هیچوقت آسوده نشد . خمینی ملعون در اعتراف به این شکست ؛ در فروردین 1364 ــ تنها یکسال بعد از انقلاب فرهنگی ــ به کارگزاران و سردمداران نظام هشدار داد : امیدوارم که احساس کرده باشید که همه دردها به ایران از دانشگاه شروع شده است . دانشگاه تلخی هایی داشت که باین زودیها رفع نمیشود ……. دانشگاهی که تمام گرفتاریهای ما منشاء ش در آن بود .
دوم ــ نسل کشی دانشجویان در دهه 60 :
کشتار دانشجویان در جریان انقلاب فرهنگی و بعد کشتارهای وسیع و گسترده دهه 60 که اکثریت قاطع آن متوجه دانشجویان و دانشگاهیان بود ؛ در واقع یک نسل کشی دانشگاهی بود که تا مدتی توانست آرامش قبرستانی را بر دانشگاهها حاکم کند .
مطابق یک لیست 20 هزار نفره که سازمان مجاهدین خلق با مشخصات کامل افراد از جمله نام و نام خانوادگی ؛ سن ؛ تحصیلات و …. ؛ از شهدای خود انتشار داده اند ــ همگی آنان در دهه 60 اعدام ؛ تیرباران و یا در زیر شکنجه شهید شده اند ــ ؛ 43 در صد تحصیلکرده دانشگاه و بالاتر از آن بوده اند ؛ مطابق این لیست :
ــ 230 نفر دارای درجه دکترا و یا استادی علوم
ــ 734 تن لیسانسه علوم مختلف ؛ مشغول بکار
ــ 4010 تن فارغ التحصیل دانشگاهها و 3510 نفر دانشجوی دانشگاههای مختلف کشور و یا خارج از کشور بوده اند .
اگر چه این کشتار وسیع و نسل کشی جنایتکارانه ؛ توانست وقفه ای چند ساله در مبارزه دانشجویان برای آزادی و رهائی مردم ایجاد کند و اگر چه یک نوع انقطاعِ لحظه ای در وجدان جنبش دانشجوئی بوجود آمد . اما همانطور که اعتراضات دانشجویان در 18 تیر 1378 نشان داد ؛ سرانجام دانشجویان مجروح و پرپر شده ؛ چون ققنوس از میان خاکسترهای به جا مانده پر کشیدند و با خلق حماسه 18 تیر ؛ استمرار وجدان دانشجوئی را بازسازی نموده و مانع تحقق آرزوی آخوندها یعنی وحدت دانشگاه و حوزه شدند .
قیام حماسی 18 تیر ؛ قیامی در آرامشِ قبرستانیِ دانشگاهها بود ؛ قیامی که چون رعد در آسمان بی ابر کشورمان درخشید و رژیم آخوندی را غافلگیر و هراس و وحشت را بر ارکان نظام افکند .
سوم ــ قیام دانشجوئی 18 تیر 1378 :
با پیروزی انقلاب 22 بهمن و در پی تصفیه های خونین در دانشگاهها ــ انقلاب فرهنگی ــ ؛ جنگ 8 ساله با عراق و کشتار های خونین دانشجویان در دهه 60 ؛ جنبش دانشجوئی بجز دوران کوتاه ” بهار آزادی ” ؛ بدور از تحرک و پویائی خود بود . در این سالها انجمن های اسلامی و بعد ” دفتر تحکیم وحدت ” بعنوان بازویِ اعمالِ هژمونیِ ایدئولوژیکِ حاکمیت عمل میکردند و رسالت سرکوب دانشجویانِ دگر اندیش و مخالف را بعهده داشتند .
با پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری و رئیس جمهور شدن محمد خاتمی ؛ تشکل ” دفتر تحکیم وحدت ” به بازوی مستقیم اصلاح طلبان در دانشگاهها تغییر جهت داد و بسیج دانشجوئی به جای آن به ارگان رسمی اقتدار گرایان و بازوی اصلی سرکوب در دانشگاهها ــ از جمله سرکوب طیف تحکیم وحدت ــ ؛ ظهور کرد . همچنین با پیروزی اصلاح طلبان ؛ در اثر گشابش کمی که در فضای سیاسی کشور ایجاد شده بود ؛ بتدریج گروههای مستقل دانشجوئی شروع به فعالیت نموده و تجمعات و میتینگ های اعتراضی در دانشگاهها بر پا گردید .
اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران در 18 تیر 1378 ؛ به تعطیلی روزنامه اصلاح طلب ” سلام ” و سرکوب خونین آنان در کوی دانشگاه ؛ باعث گسترش اعتراضات به بیرون از دانشگاه شده و به مدت چند روز ادامه یافت . این اعتراضات که دیگر به قیامی گسترده و مردمی تبدیل شده بود با سرکوب شدید قوای سرکوبگر و لباس شخصی های حزب اللهی ــ و بعد از شدت گیری اعتراضات البته با رضایت محمد خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلب ــ به خاک و خون کشیده شد .
دانشجویان در روز دوم تظاهرات ــ 19 تیر ــ با شعارهای ” میکشم ؛ میکشم ـــ آن که برادرم کشت ” و ” توپ ؛ تانک ؛ مسلسل ــ دیگر اثر ندارد ” باعتراضات خود ادامه دادند . تظاهرات تا روز 23 تیر نیز ادامه یافت و نهایتا”خاتمی به صحنه آمد و تعارفات دروغین را کنار گذاشت و رسما” و علنا” خواستار سرکوب دانشجویان گردید .
یعنی دانشجویان در حالی قربانی حمایت از اصلاح طلبان شده بودند که رهبر اصلاح طلبان در سرکوب آنها با باند اقتدارگرای نظام ؛ همدست و هم پیمان شده بود . یگانهای سرکوب ؛ دانشجویان را مورد ضرب و شتم خونین و وحشیانه قرار دادند . حداقل 10 نفر از دانشجویان ــ بعضا” بشکلی فجیع ــ کشته شدند و شمار زیادی نیز مجروح و دستگیر شدند . باین ترتیب جنبش دانشجوئی در 18 تیر ؛ بار دیگر از درون افت و خیزهای دهه 60 ؛ خود را باز یافت و 16 آذر دیگری خلق کرد .
قیام 18 تیر 78 هم اعلام شکست کودتای فرهنگی ــ ” انقلاب فرهنگی ” ــ و توطئه آخوندها برای تبدیل کردن دانشگاه به زائده ای از حوزه علمیه آخوندی بود و هم نا امیدی همگانی از فرآیند اصلاحات و اصلاح طلبان را به نمایش گذاشت . این نا امیدیِ همگانی از اصلاحات و عملکرد ضعیف اصلاح طلبان در مقابل سرکوب وحشیانه دانشجویان توسط اقتدار گرایان ــ و حتی مشارکت با آنان در سرکوب ــ ؛ باعث گسست تدریجی دفتر تحکیم وحدت دانشجویان ؛ از اصلاح طلبان شد .
بعبارتی 18 تیر سر فصل گسست جنبش دانشجوئی از کلیت رژیم و شروع مجدد اعتراضات و رویاروئی دانشجویان با رژیم است . بعد از این فرایند است که ؛ سالگرد 18 تیر هم به سالگردهای دانشجوئی اضافه میشود و یک مناسبت و یک فرصت مبارزاتی جدید همچون 16 آذر ؛ برای عرض اندام دانشجویان در مقابل استبداد دینی خلق میشود .
آثار و نتیجه این گسست ؛ حضور فعال و گسترده و رادیکال دانشجویان در جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه مردم بعد از رسوائی انتخابات ریاست جمهوری سال 88 است ؛ و همه مردم پشتیبانی تمام عیار دانشجویان دلیر را از جنبش اعتراضی خود ؛ به عینه مشاهده کردند . در جریان این قیام ؛ دانشجویان در واقع موتور محرکه اصلی و عامل تداوم و رادیکالیسم جنبش بودند .
در مناسبت 16 آذر این سال نیز که با اعتراضات مردم همزمان شده بود ؛ دانشجویان با شعارهای ” ما زن و مرد جنگیم ــــ به جنگ تا بجنگیم ” و ” دانشجو می رزمد ــــ دیکتاتور می لرزد ” به مصاف و رویاروئی تمام عیار با ایادی و مزدوران نظامی و لباس شخصی رژیم شتافتند . بعلاوه و مهمتر اینکه دانشجویان در جریان قیام اعتراضی مردم ؛ سحر و جادوی اصلاح طلبان و میانه بازان را که برای جلوگیری از ارتقاءِ انقلابی جنبش ؛ ورد ” عدم خشونت ” می خواندند و مردم را از حق مشروع دفاع از خود پرهیز میدادند را ؛ باطل کردند .
یعنی قیام 18 تیر دانشجوئی ؛ خون جدیدی در رگ های فسرده دانشجویان جاری کرد . بطوریکه بار دیگر فضای دانشگاهها تغییر میکند و بر خلاف سالهای ذوب شدگی جنبش دانشجوئی در حاکمیت ؛ شاهد برگزاری رادیکال ؛ مستقل و با شکوه مراسم 16 آذر ــ روز دانشجو ــ و حمایت قابل توجه و گسترده مردم از دانشجویان و پیوند یابی دوباره ــ بعد از سالیان طولانی ــ میان جنبش داشجوئی و جنبش اجتماعی ؛ بودیم .
ه ــ مسیر آینده جنبش دانشجوئی :
دانشگاه در رأس هر تحلیل و تعریفی از ” مبارزات معاصر مردم ایران ” قرار دارد . چرا که در دورانی که ابر هایِ تیرهِ استبداد بر کشورمان سایه افکنده و یأس و نا امیدی بر جامعه مستولی بوده است ؛ هزاران مبارز و آزادیخواه از دانشگاهها روانه زندان و شکنجه گاهها و میادین اعدام شده اند تا مشعل آزادیخواهی در کشورمان روشن بماند . 16 آذر و بعد 18 تیر طی این سالها همیشه کابوسی برای بر آشفتن خواب خوش مستبدین و اقتدار گرایان بوده است .
اکنون و بعد از شکست کلیه اقدامات و توطئه های سرکوبگرانه و ایدئولوژیک رژیم ؛ برای اسلامی کردن دانشگاهها و مهار و کنترل این قلب تپندهِ مبارزاتِ مردم ؛ نسل جدیدی از مبارزان در دانشگاهها پا به میدان گذاشته اند که با کلیت این رژیم سر ستیز دارند . این قهرمانان باید با درس گیری از تجارب مثبت و منفی جنبش دانشجوئی ؛ روحی دوباره به مبارزات دانشجوئی ببخشند .
این نسل از دانشجویان باید با درس گیری از تجارب ارزشمند جنبش دانشجوئی ؛ همانطور که حنیف نژادها ؛ جزنی ها ؛ شکرالله پاک نژادها و سایر رهبران بزرگ سازمانهای سیاسی و انقلابی و همچنین شخصیت های ملی و مردمی گذشته از این کانون پر طپش ؛ سر بر آوردند . تلاش نمایند و کمک کنند ــ و جای این امیدواری هم وجود دارد ــ ؛ تا دوباره از همین کانون ؛ رهبرانی شایسته و ذیصلاح برای هدایت جنبش اجتماعی مردم ایران ؛ پرورش یابد .
05.12.2014
14 آذر 1393
arezo1953@yahoo.de