پس از دوبار لغو برنامه از پیش اعلام شده، سرانجام آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر منصب ریاست جمهوری، توانست بر صفحه تلویزیون دولتی پدیدار شود. او که گفته بود مایل است برای “ارایه گُزارش از کارنامه 8 ساله” اش “با مردُم” “گُفت وگو” کند، نخُست به دلیل آنچه که “پخش بازی والیبال” عُنوان شد و سپس به علت انجام سفری که قرار بود بعدا انجام شود، موفق به برآوردن خواسته اش نگردید.
علت اکراه اربابان آقای احمدی نژاد از نمایش وی در تلویزیون ارتباط زیادی با آنچه که می گوید و آنگونه که می گوید ندارد. سُخنگوی فراکسیون نظامی – امنیتی دولت با نگاه احتیاط آمیز به آینده و هراس از دست دادن غنیمتهای به چنگ آورده، نه می خواهد و نه می تواند از این پس برای ولی نعمتهای خود دردسر جدی ایجاد کند.
بنابراین، دلیل تلاش برای دور نگه داشتن او از آنتنهای عُمومی، بیشتر پرهیز از نشان دادن آنچه است که پادوی خانگی “آقا” تجسُم می کند. او نماد همه ناکامیها، بی کفایتیها و کوته بینیهای آقای خامنه ای و شُرکای “اصولگرا”یش در یک دوره هشت ساله است. آقای احمدی نژاد همه جا به عُنوان لکوموتیوران قطار “بی دنده و تُرمُز” ی شناخته می شود که آنها روی ریل انداختند و مُستقیم از پرتگاه سر درآورد.
بدین سبب، کارنامه او از حساب کار آقای خامنه ای جُدا نیست. دستور یا مُوافقت و پُشتیبانی “رهبر” زیر سند همه ویرانه هایی قرار دارد که دولت مُنتخب او در اقتصاد کشور و معیشت جامعه، در بُحران هسته ای و سیاست خارجی، در خزانه کشور و سرمایه های ملی به جا می گذارد. تصویری که آقای خامنه ای مانع نشان دادن آن از تلویزیون می شود، هیات آقای احمدی نژاد نیست، بلکه چهره انحطاط اخلاقی، ابتذال سیاسی و شارلاتانیسم مذهبی است که ولی فقیه “نظام” به مثابه سلاحی ویرانگر علیه جامعه به کار گرفت.
هر حُضور تازه آقای احمدی نژاد بر صحنه و هر دُروغ و مُهمل بیشتری که از خود وامی نهد، خط تاکید دیگری است که زیر بدهکاری آقای خامنه ای و باند ولایت کشیده می شود. شوربختانه پایان کار آقای احمدی نژاد به معنای بسته شدن حساب شکستهای آیت الله خامنه ای و “اُصولگرایان” و تسویه هزینه های آن نیست. او داغ گرانی است که بر پیشانی آنها مُهر شده، با یا بی نمایش تلویزیونی!