در آخرین ساعت روز پایان ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری، اتفاقی افتاد که بسیاری آن را آغاز حماسه سیاسی مورد درخواست خامنه ای ارزیابی کردند. اما واقعیت این بود که ورود رفسنجانی و مشایی به عرصه رقابت به طور کامل در تقابل با علی خامنه ای صورت گرفت و بنابرین نمی توانست برای متولی حماسه کار ساز باشد. ولی فقیه اما آن بیدی نیست که از دود و دَم مدیای غیر ولایی بلرزد.
خامنه ای بی عاطفه تر و کین توز تر و هم زمان مستبدتر از آن است که در لحظات حساس به چیزی جز قدرت و حفظ امنیت ولایتش بیندیشد. نقشه او برای حذف همه کسانی که در آستانه مرگ خمینی در قدرت مشارکت داشتند، یک راهبرد مرگ و زندگی است. نظام ارزشی و اخلاقی خامنه ای بر محور حفظ امنیت ولایت تعریف می شود و او تا جایی که توانسته و در موارد بسیار با رذیلانه ترین دسیسه ها، شرکای سابق که با او زاویه پیدا کرده اند را حذف کرده است. این که فرجام این راهبرد ابلهانه چیست، سوال روی میز هیچ مستبد و دیکتاتوری نمی تواند باشد. درآمد های عظیم نفت و کادوی بسیار گران قیمت جرج بوش پسر در حمله به عراق به اندازه کافی برای ولی فقیه فرصت ایجاد کرده تا مشتی جیره خوار و مزد بگیر را مفتون خود کرده و بر شیپور قدر قدرتی بِدَمَد. بنابرین حماسه مقام معظم باید به شکلی و در نقطه ای آغاز شود تا ناگزیر «همه» را انگشت به دهن کند.
با پخش خبر رد صلاحیت رفسنجانی و مشایی در روز سه شنبه 31 اردیبهشت، حماسه خامنه ای کلید خورد و معلوم شد که تقویم جویندگان حماسه بر خلاف نظر حاکم مستبد علامت گذاری شده بود. خامنه ای عجله داشت که زنگ حماسه بدون تاخیر نواخته شود و برای همین عصر روز سه شنبه 31 اردیبهشت بر خلاف آن چه وزارت کشور به عنوان مجری انتخابات اعلام کرده بود، نظرش را با عنوان نظر شورای نگهبان به اطلاع عموم رساند. او همچون سال 1384 و 1388 و این بار با تاکتیک پیشگیری و نه درمان پر هزینه، جنگ حماسی خود برای ادامه راهبرد «ریل گذاری در ولایت» را به شکلی اعلام کرد که برای دشمنان ابهامی در عزم او به وجود نیاید.
خامنه ای به اندازه کافی تجربه و دانش اندوخته است که صحنه و هنرپیشگان نمایش را خوب کارگردانی (مهندسی) کند. محسن رضایی، حسن روحانی، محمدرضا عارف و محمد غرضی برای نشان دادن آن که همه سلایق در رقابت حضور دارند برگزیده شده تا نمایش با هیجان اجرا شود. از میان علیاکبر ولایتی، سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل و محمد باقر قالیباف یک نفر به عنوان سوگُلی آقا از اطاق تجمیع آرا بیرون خواهد آمد. بدون تردید خامنه ای یک رای بیشتر ندارد، اما این رای همانی است که به عنوان فرد بَرَنده می شود. مشخصات منتخب جنتی شو هم از طرف ولی فقیه به عنوان فصل الخطاب تعیین شده است. رییس جمهور فعلی منهای نکات منفی آن. این فرد مُنتجه دو بردار بیت آقا و سپاه خواهد بود.
بنابرین همه چیز برای مرحله نهایی حماسه آماده شده و دستورات آقا بدون کم و کاست اجرا خواهد شد و خواهیم دید که در روز 24 خرداد اعلام خواهند کرد که چندین ده ملیون در این «انتخابات پر شور» شرکت کرده اند. مجریان حماسه به اندازه کافی تجربه دارند که این دروغ بزرگ را چگونه ساماندهی رسانه ای کنند.
این مسیری است که ولی فقیه طراحی کرده و تاکنون دو مرحله از حماسه را پشت سرگذاشته است. اما این مسیر یعنی پیشبرد «ریل گذاری جدید» در ولایت همراه با چالشهای سختی برای ولی فقیه خواهد بود. خامنه ای آگاهانه این مسیر را انتخاب کرده و برای حفظ ولایتش هیچ راهی به جز این ندارد. این همان اعلام جنگ به مردم ایران، ادامه سیاست صدور ترور و بنیادگرایی اسلامی و توسعه مرزهای امنیتی ولایت است. این سیاست گرچه خامنه ای را همچون همه مستبدان تاریخ منفرد تر و منقبض تر می کند، اما هزینه آن برای ولایتش کمتر و برای مردم ایران بسا گران تر از آن است که بتوان تصور کرد. بدین لحاظ برای مردم ایران تنها راه رهایی از این وضعیت فلاکتبار، تحریم این نمایش انتخاباتی و قیام علیه نظام حاکم است.
پیرامون آن چه در چند هفته گذشته اتفاق افتاد چند حاشیه مهم هم وجود داشت که به دو مورد آن می پردازم.
1- حزب موتلفه اسلامی تا این لحظه بازنده شده است. این حزب که مدعی ائتلاف اکثریت اصولگرایان بود و برای رقابت 5 تن را معرفی کرده بود، قبل از اعلام نظر شورای نگهبان پرچم تسلیم را بالا برد. به گُمانم برای موتلفه رفسنجانی آخرین شانس برای مشارکت در قدرت سیاسی بود. اما این جریان نتوانست رمز و راز موضع گیریهای مُرشد پیر خود را درک کند. گَردَن به اندازه کافی فَربه شده جناب عسگر اولادی برق تیغ جراحی را خوب حس کرده و برای همین با مارک فتنه برای موسوی و کروبی مخالفت کرده است. اما در باند موتلفه دیگرانی هم هستند که مسیر باد را انتخاب کرده اند.
انبارلویی در یادداشت روز دوشنبه 23 اردیبهشت روزنامه رسالت در توصیف جنبشهای اجتماعی و فعالیت رسانه های غیر ولایی از واژه «سلیطه گری سیاسی» استفاده کرده و تظاهرات فرمایشی روز 9 دی سال 1388 را «رفراندوم تاریخی» و «نقطه پایان سلیطه گری سیاسی» تعریف کرده است. در همین یادداشت انبارلویی، رفسنجانی و مشایی را وابسته به دو جریانی می داند که «خواسته یا ناخواسته در جنگ نرم دشمن نقشآفرین» بوده اند. انبارلویی در پیش بینی چشم انداز می نویسد:«ما در دهه چهارم انقلاب هستیم. قطار انقلاب در ریل پیشرفت با سیاست گذاریهای دقیق رهبری و مراقبتهای ویژه به پیش میرود.» به نظر می رسد در این «ریل پیشرفت» موتلفه و به تبع آن روزنامه رسالت به تدریج به حاشیه رانده شوند. البته آقای انبارلویی و شرکا نباید در مورد حمایت بدون شکاف از احمدی نژاد فراموشکار شوند.
همچنین روزنامه رسالت باید به این سوال پاسخ دهد که اگر شورای نگهبان صالح ترین مرجع برای تائید صلاحیت کاندیداها است، چرا محصول تائید این شورا در مورد رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد که 24 سال بر کرسی ریاست قوه مجریه نشسته بودند اکنون به فتنه، انحراف و خواص بی بصیرت تکامل پیدا کرده است؟
2- روز پنجشنبه 19 اردیبهشت، محمد خاتمی در جمع تعدادی از دانشجویان دلایل خود برای عدم حضور در انتخابات را مطرح کرد. به گزارش سایت محمد خاتمی، وی در پاسخ به درخواست تعدادی از دانشجویان برای حضور در انتخابات گفت:«من مطمئن هستم که نمیخواهند ما بیاییم. تازه اگر از این مرحله [شورای نگهبان] هم بگذریم حق نداریم بیش از آن چه میخواهند رای بیاوریم!» خاتمی در واکنش به حسین شریعتمداری که او را «مفسد فیالارض» و «وطنفروش» نامیده بود گفت کاری به «ناسزاگوییها و اباطیلی که بعضی تریبونهای کین توز و دروغ پرداز آن را نشر میدهند» ندارد، «بلکه حتی دستگاههای رسمی هم اعلام میکنند که فلانی و فلانی را نمیگذاریم بیایند».
وی در مورد شورای نگهبان گفت:«نه داوری مثبت آن درباره کسی موجب سرافرازی است و نه قضاوت منفی آن موجب سرافکندگی، ولی خب حالا ریش و قیچی به دست آنان است». سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش و طی 8 سال گذشته در برخورد با ولی فقیه و ایادی او بیش از حد محافظه کارانه و در مواردی ذلیلانه عمل کرده است. گفته تاریخی او همان «تدارکچی» بودن است. اکنون اما پرده ها را کمی بالا زده و از این که هر کاندیدايی حق ندارد «بیش از آن چه میخواهند رای» بیاورد صحبت می کند. معنی این حرف روشن است؛ هر تعداد رای که به صندوق ریخته شود برای خامنه ای و شورای نگهبان تحت امر او فقط برای گرم شدن صحنه نمایش سودمند است. اما خروجی از صندوقها به دلخواه خامنه ای تعیین می شود. آن چه در سال 84 و 88 اتفاق افتاد و در 24 خرداد سال 92 هم اتفاق خواهد افتاد همین است. در این مورد البته یک استثنا وجود دارد و آن هم دور اول انتخاب خاتمی است.
بنابرین انتخابات در نظام جمهوری اسلامی نه فقط آزاد، دمکراتیک و منطبق با معیارهای شناخته شده جهانی نیست، بلکه حتی برای کسانی که متعهد به اصل ننگین و ارتجاعی ولایت فقیه هستند هم رقابت عادلانه وجود ندارد. چنین شعبده بازی فقط شایسته تحریم است.
منبع: نبرد خلق شماره 335، چهارشنبه 1 خرداد 1392 (22 مه 2013)