نعمت فیروزی: دیپلماسی گروگان‌گیری، دموکراسی گروگانی و ژورنالیسم سفارشی

اتهام پول‌شویی و فساد مالی از سوی دیکتاتورها و محافل استعماری به جنبش‌های مقاومت، یک “روش رایج” است. سراسر قرن ۲۰ و ۲۱ پر است از نمونه‌هایی که دیکتاتورها برای سرکوب مخالفان خود، آن‌ها را به فساد مالی متهم کرده‌اند تا هم مشروعیت جنبش‌های آزادی‌بخش را مخدوش کنند و هم سرکوب را توجیه نمایند. از جنبش‌های استقلال‌طلب آفریقا که استعمارگران آنان را به “قاچاق منابع” متهم می‌کردند، تا مقاومت‌های ضد فاشیستی در اروپا که به “سرقت اموال عمومی” متهم می شدند، و تا امروز که مجاهدین و مقاومت ایران به “پول‌شویی”متهم می‌شوند. اما چرا ؟ یک دلیل ساده دارد: دیکتاتورها و استعمارگران حامی” قیاس به نفس” می‌کنند و آنچه که تنیده در ماهیت مناسباتشان است را به مخالفانشان نسبت می‌دهند.

آنچه در این میان جدید است، “صنعت دیپلماسی گروگان‌گیری” است که به ابزاری برای فشار و سرکوب تبدیل شده است. دو کشور در جهان از این روش برای باج گیری بهره می‌برند: کره شمالی و فاشیسم دینی ایران. گروگان‌گیری شهروندان خارجی برای معامله با دولت‌ها و وادار کردن آن‌ها به فشار بر مخالفان داخلی، به یک الگوی شناخته‌شده تبدیل شده است.

این چندمین بار است که هزینه معامله برای آزادی گروگان‌های اروپایی از جیب مقاومت ایران و مجاهدین خلق، پرداخت می‌شود. و سوال اساسی اینجاست که چرا ؟ و چرا از جیب محفل دست ساز ارتجاعی-استعماری که رسانه‌های استعماری بخصوصی آن را شانس اصلی برای رژیم جا می‌زنند، پرداخت نمی‌شود؟ مگر نه این است که رژیم آخوندها آن‌ها را که دشمن اصلی خود می‌داند می خواهد خنثی کند؟ چه از راه فشار یا معامله با غرب. این دیگر نیاز ندارد که راجع به مختصات هریک توضیح واضحات داده شود.

رژیم با تجربه های مکرر شرطی شده است که تهدید چیست و دشمنش کیست ؟ به همین دلیل پول و انرژی صرف نمیکند که نشان دهد مرده مرده است! بلکه در بزنگاه مشخص مرده را به عنوان مترسکی بر سر راه جنبش قرار میدهد. رژیم و حامیانش در عمل چند باره اثبات کرده اند با هدف قرار دادن مجاهدین، هم گروگان‌ها را آزاد کنند و هم ضربه‌ای به مخالف اصلی‌شان بزنند، زیرا از قدرت سازمان‌یافته و توانمندی مجاهدین و مشروعیت داخلی و بین المللی آنها برای تغییر معادلات سیاسی آگاه است. این معاملات نشان می‌دهد که شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق نه تنها دشمن شماره یک رژیم هستند، بلکه رژیم برای بقا مجبور است در هر فرصتی علیه آن‌ها توطئه کند. اما تجربه نشان داده است که هر حمله و هر معامله‌ای از این جنس، تنها به تقویت جایگاه مقاومت و رسوایی بیشتر رژیم می‌انجامد.

اما نوبر این صنعت، پیوند زدن آن با رکن چهارم دمکراسی است! نمونه سال قبل روزنامه لوموند و نمونه‌ اخیر از نشریه کانار آنشنه که درست پس از معامله گروگان‌ها با رژیم ایران، به انتشار مقالات سفارشی علیه مجاهدین و شخص مریم رجوی پرداخته‌اند. این در حالی است که قضاییه جلادان از یک سال و نیم پیش تا کنون برای صدور حکم اعدام رهبران مجاهدین و مریم رجوی دادگاه را کش داده است. بنظر می رسد، الگوی لجن پراکنی به رهبران جنبش ملی، برگرفته از بریتانیا علیه رهبر ملی تاریخ ایران دکتر محمد مصدق، در زیر زبان استعمار مزه کرده است. توماس جفرسون گفته بود: هیچ چیز نمی‌تواند به اندازه یک روزنامه ایی که به فساد میل دارد، حقیقت را نابود کند”. کانار آنشنه با این طنز آخوند پسند نه تنها مجاهدین را مسخره نکرد، بلکه خودش را به چرخ گاری ملاها تبدیل و مضحکه کرد!”

جدیدترین اتهام به مجاهدین که رسانه‌ ای مانند کانار آنشنه به وکالت رژیم ایران ساخته است، واژه «همیاری اجباری» است. اگر از جانب آنها سفارش نشده باشد، بدون تردید بسته “صد آفرین” از آنها دریافت کرده است! اما مضحک‌ خودِ واژه سازی «همیاری اجباری» است؛ که از منظر زبان‌شناختی تحریفی ناشیانه از مفهوم بنیادین همیاری است.

هدف اصلی، از این واژه سازی نادیده گرفتن استقلال مالی مجاهدین خلق است که بدون اتکا به دولت‌های خارجی، از طریق حمایت‌های داوطلبانه مردم، رسانه‌ای مستقل را اداره می‌کنند. برنامه همیاری سیمای آزادی، الگویی نوین از جمع آوری کمک مالی از توده مردم است که در اقتصاد به‌عنوان نمونه‌ای از تأمین مالی داوطلبانه جمعی شناخته می‌شود. این استقلال، برای رژیم و استعمار که اساسش بر سرکوب و وابستگی مالی بنا شده، غیرقابل‌تحمل است.

باید دید که سود حاصله چه میزان است که ژورنالیسم سفارشی اینطوری کفن به تن می‌کند و در نقش وکیل مدافع گروگان‌گیرها ظاهر می‌شود؟ و به جای فاش کردن حقیقت، شهروندان فرانسه را گمراه می کند. گروگان‌ها در تهران آزاد می‌شوند، اما وجدان رسانه‌ای در پاریس به اسارت می‌رود! از برکت فاشیسم دینی برای غرب، یک هم این شده که دیپلماسی گروگان‌گیری و ژورنالیسم سفارشی، دو بازوی یک معامله‌ شوند: یکی آدم گروگان می‌گیرد، دیگری حقیقت را! اولی، به اسم سیاست خارجی، گروگان‌ها را در ازای امتیاز آزاد می‌کند؛ دومی، به اسم روزنامه‌نگاری، در ازای یک معامله، حقیقت را به بند می‌کشد! این نشان می دهد که ملاهای فاشیست، مخاطبان و مشتری های همجنس خود را خوب شناسایی کرده اند. مثل حراجی‌های آخر سال ارزانش کرده اند! کالای گروگان در ازای یک مقاله علیه اپوزیسیون! طنز تلخ این است که همان نشریه طنزی که سال قبل، معامله گروگان و مقاله لوموند را در یک طرف ترازو قرار داد و بازرسی انجمن پناهندگان هوادار مجاهدین را در طرف دیگر ترازو قرار داد. حالا خودش جای لوموند نشسته! و به همان مرض بیعاری گرفتار آمده است! به نظر می رسد اخلاقیات در مهد بورژوازی تبدیل به میخ لق و پیچ هرزی شده است که به هیچ ترتیبی سفت نمی شود! اخلاق را که از سیاست حذف کنید، هر جنایتی توجیه، مجاز و سپس فضیلت شمرده می‌شود.

فاشیسم دینی در بن‌بست دو راهی “تسلیم و نابودی”، بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد که در عرصه دیپلماسی بین‌المللی همچنان به‌عنوان یک بازیگر قابل معامله باقی بماند. برای این کار، نیازمند حراج ارزان گروگان ها ست تا افکار عمومی را متقاعد کنند که ملاها همچنان قابل مذاکره‌اند، نه در آستانه سقوط.

نکته آخر اینکه پرونده اتهام پول‌شویی در پرونده ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ پس از ۱۴ تخته شده و بسته‌بندی جدید، چیزی جز یک نمایش تکراری نیست. رسانه‌ای مانند کانار آنشنه، که اکنون نقش بلندگوی تبلیغاتی فاشیسم دینی را بازی می‌کند. نمی تواند حقیقت را تغییر دهد و اتهام‌سازی مضحک همیاری اجباری را جایگزین واقعیت کند. و مماشات، رژیمی را که در آستانه سقوط است، نجات نخواهد داد. اگر این رسانه‌ واقعاً دغدغه شفافیت دارد، بهتر است آینه را مقابل سفارش‌ دهندگان خود، یعنی به سوی “سرمار” برگرداند!

نعمت فیروزی
2 فروردین 1404 برابر با 22 مارس 2025